· به نظر ميرسد موضوع مذاکرات هستهاي ايران و 5+1 روال قبلي خود را طي ميکند، اما در اين ميان يک انتظار جديد وجود دارد و آن نيز از موضع گيريهاي اخير آمريکاييهاي مبني بر درخواست آنها براي مذاکره با ايران شکل گرفته است. اين تنها موضوعي است که به نوعي انتظار را در شرايط کنوني ايجاد کرده است و ميتواند تاثير گذار باشد. آنچه که در ضمن اين شرايط مشخص شد، اين است که اعضاي 1+5، حتي روسيه و از طرفي آژانس انتظار خود را نشان دادند که موضوع هستهاي يک موضوع سياسي ميان ايران و آمريکا است و اگر اين دو کشور به يک شرايط براي رفع اختلاف – و نه براي تجديد رابطه - برسند، در اين شرايط حتي موضع آژانس بينالمللي انرژي اتمينيز ديپلماتيک تر خواهد بود. از ديگر سو نوع رفتاري که تا کنون آژانس داشته است بر اساس نظر 1+5 بوده است و در اين رفتار نيز بهانه شکست مذاکرات را مطرح کرده و مقصر آن را ايران مشخص کنند. به اين ترتيب غرب از محلي وارد شده است که محل صحبت کردن ايرانيها با دنياي امروز است؛ يعني آژانس انرژي اتميبه عنوان محلي که ايران دعاوي حقوقي و فني خود را شکل داده و نشان داده است که تخلفي در برنامه هستهاي ايران وجود ندارد. اما متاسفانه آژانس در طول اين مدت حتي به صورت تلويحي سعي دارد از خود سلب اختيار کند که اين امر بر خلاف موقعيت برنامه هستهاي ايران است.
· سلسله شرايط ديگري نيز شکل گرفته است که موضوع را به سمت بسته پيشنهادي مد نظر ايران پيش ميبرد. بسته پيشنهادي که ايران در طول سه سال اخير درباره آن صحبت ميکند و آن نيز بر اين مبني است که نقش ايران فراتر از موضوع هستهاي است. ايران در بسته پيشنهادي عنوان ميکند ضمن آنکه عملا پايبندي خود را در موضوع هستهاي نشان ميدهد، اما بايد به به عنوان بازيگري در حل ساير مسايل حاد خاور ميانه ايفاي نقش کند. اين در شرايطي است که کشورهاي 1+5 در لفظ اين موضوع را مورد تاييد و تاکيد قرار دادهاند اما در عمل ديديم که گام عملي در اين رابطه شکل نگرفت و منجر به شکل گيري همان نگاه تحليل گرايانه و يا تقليلگرايانه غربيها در موضوع هستهاي شد؛ به نوعي که سعي کردند موضوع ايران را در بحث هستهاي کاهش دهند.
· در آمريکا دو نگرش را شاهد هستيم. يک نگرش مبتني بر تشديد بحران است که عمدتا جمهوري خواهان به دنبال چنين نگرشي هستند و بر اين باورند که حتي اگر دشمني وجود ندارد، بايد اين دشمن را ساخت. ولي در آمريکا - حداقل در قالب اعلاميآن - بخشي از دموکراتها سعي دارند اين موضوع را مطرح کنند که آمريکا در حل مسايل خاور ميانه بايد نگاه توام با پايمردي داشته باشد نه اينکه از موضع ابرقدرتي خود به مسايل نگاه کند. جانکري سعي ميکند حداقل در قالب اعلامياين موضوع را مطرح کند. اگر واقعا اين مسايل اعلاميتبديل به سياست اجرايي شود، بهترين راهکار براي حل مسايل و مشکلات ايران است؛ آقاي جان کري نيز بر همين موضوع تاکيد داشته است که ما بايد از کانال ايران ورود کرده و براي حل مسايل افغانستان با حضور ايران و همچنين ساير مسايل اقدام کنيم. ولي معتقدم نگاهي که بر سياست خارجي آمريکا حاکم است، سياست تشديد بحران و همچنين ادامه بحران با ايران است.
· آمريکاييها امروز تماميتلاش خود را معطوف کرده اند که هزينه بازگشت به ديپلماسي را ايران پرداخت کند که اين خلاف نص صحيح {صريح} ديپلماسي است. به عبارتي ديپلماسي نتيجهگرا و يا عمل گرا ديپلماسياي است که اگر در آن هزينهاي وجود داشته باشد اين هزينه را بايد دو طرف بايد پرداخت کنند و اگر بردي وجود داشته باشد اين بازي برد – برد است. بهترين راهکار نيز آن است که جمهوري اسلاميايران در قالب اساسنامه آژانس اطمينان لازم را به آژانس بدهد اما در عين حال اين موضوع با سير قهقراي تحريمها همراه شود؛ موضوع سخاوتمندي در بسته پيشنهادي که روسها اعلام کرده اند نيز در قالب همين قطعنامهها ميتواند شکل بگيرد. بايد صداي شکستن بسياري از تحريمهايي که عليه ايران شکل گرفته است، در طرح جديد به گوش برسد که اين موضوع لحاظ نشده است؛ بلکه يکسري کليات را مطرح کردهاند.
· /2929
نظر شما