۰ نفر
۱۷ دی ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۰

عبدالرضا قیصری در این شعر کوتاه طنز از خندیدن مردم در اوضاع و احوال مختلف گفته و دست آخر هم از دل فلک زده خودش گفته که همین طوری بدون دلیل می​خندد!

یکی به ککمک و خال و زگیل می خندد

یکی به هیات ریش و سبیل می خندد

یکی به خش خش شلوار خشک یک مدپوش

یکی به خشتک مردی علیل می خندد

دلیل مرد عشایر برای خنده، سفر

و مرد ده به عزیمت، به ایل می خندد

و شاعری که طرفدار شعر آزاد است

به فاعلن فعلاتن فعیل می خندد

و هست توی محله کسی که هفته ی پیش

عمل نموده دماغ و به فیل می خندد

کسی که پول ندارد، چه سکه چه اسکن

به شکل دایره و مستطیل می خندد

به نسبت وسع و قدرت خرید اینجا

یکی کثیر و یکی هم قلیل می خندد

خلاصه اینکه هر آنکس که وضع ما را دید

به شعر و شاعر و از این قبیل می خندد

میان این همه خنده که شرح آن آمد
فلک زده دل من بی دلیل می خندد

 

6060

کد خبر 268595

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین