بهناز شیربانی: نام حسن میرباقری به عنوان دستیار، نویسنده و بازیگر آثاری چون «امام علی (ع)»، «روز واقعه»، «شیخ مفید»، «مسافر ری»، «معصومیت از دست رفته»، «مختارنامه» و... که بیشتر آنها ساخته برادرش داود میرباقری است برای مخاطب تلویزیون آشنا است.
حسن میرباقری معتقد است بیشتر تجربیات حاصل از کار کردن در کنار برادرش زمینهای است برای ادامه مسیری که قرار است به تنهایی طی کند. «یلدا» که چندی قبل تهیه شده در مرکزسیما فیلم از شبکه یک سیما روی آنتن رفت، نخستین تجربه سریالسازی مستقل اوست.
«یلدا» روایتگر قصه زندگی حاج محمد علی زاهدی مشهور به ممدلی است که سالهاست سنت تعزیهخانی را در شهرستان بسطام حفظ کرده است. او با نزدیک شدن زمان مرگش احساس میکند خطا یا گناهی در گذشته باعث تنهایی و آشفتگی امروز او و دور افتادن فرزندانش از اصالتهاست.
محمدرضا شریفینیا، کاظم هژیر آزاد، چنگیز جلیلوند، اسماعیل خلج، فریبا کوثری، ماهچهره خلیلی، الهام پاوهنژاد، حمیدرضا آذرنگ، سیدمهرداد ضیائی، حامد میرباقری، بیژن افشار، حمید عطائی، اکبر سلطانعلی و سحر افتاده در این سریال ایفای نقش کردند.
میرباقری به همراه بهروز خوشرزم تهیهکننده، الهام پاوهنژاد بازیگر و آزاده محسنی و الهه میرباقری نویسندگان سریال «یلدا» مهمان کافه خبر شدند و درباره این سریال صحبت کردند. جبار آذین هم به عنوان منتقد در این جلسه حضور داشت.
جبار آذین، منتقد: به نظر من در مجموعه تلویزیونی «یلدا» روی شخصیتها در حد نیاز کار شده، اما نکتهای که باقی میماند این است که چرا اسم سریال باید بر اساس نام یکی از شخصیتهای داستان انتخاب شده باشد که به لحاظ تاثیرگذاری در روند داستان با دیگر شخصیتها تفاوتی ندارد.
الهه میرباقری، نویسنده: نام سریال در ابتدا «یلدا» نبود. «فریاد آب» نخستین اسمی بود که برای این سریال در نظر گرفتیم. شخصیت «یلدا» قرار بود نماینده سه نسل از خانواده ممدلی باشد و به نظر من انتخاب این عنوان برای سریال خیلی هم بیربط نیست.
آزاده محسنی، نویسنده: انتخاب این اسم برای سریال به هیچ وجه سردستی و از سر بیاسمی نبود. ساعتها در مورد آن صحبت شد و بین یک صفحه اسم «یلدا» انتخاب شد. یلدا جزو آخرین خاندان ممدلی است. او سعی میکند اصالتش را حفظ کند و به نوعی یک نخ تسبیح بین آدمهای این خانواده است.
حسن میرباقری، کارگردان
میرباقری، کارگردان: قرار بود اسم سریال عوض شود، اما چیزی که به نظر من مهم بود مفهوم ثانویه اسم یلدا است. خانوادهای که از یک شب تاریک به سحر میرسند و این تعریف به مفهوم «یلدا» کمک میکند، هرچند معتقدم شخصیت یلدا در مسیر حرکتش کمی الکن بود و میتوانست محکمتر قدم بردارد و به عنوان محرک قهرمان که صادق است تاثیرگذارتر باشد. شاید بخشی از آن برمیگردد به عجلهای کار کردن در تلویزیون که نمیتوان با آرامش روی کار تمرکز کرد، اما من همچنان معتقدم او توانست تا حدی روی قهرمان قصه تاثیر بگذارد. قهرمانان این قصه صادق و فتاح هستند. قصه با این قهرمانها که رابط آنها یلدا بود تمام میشود و او در فینال حضوری پر رنگ و تاثیرگذار دارد.
آذین: فکر میکنم تمام شخصیتهای شما در این سریال قهرمان هستند و ما ضدقهرمان نداریم.
میرباقری: آدمهای این سریال مانند قافلهای در حال حرکت هستند. در این قافله پیشرو حضور برخی پر رنگتر میشود، اما من هم با گفته شما مواقفم در این سریال همه قهرمان هستند.
آذین: معتقدم در سریال «یلدا» چینش بازیگران خوب است و بازی خوبی از بازیگران گرفته شده است. روی انتخاب بازیگران فکر شده و در مجموع با توجه به درک شخصیتها توسط بازیگران پرداخت خوبی صورت گرفته است. خانم پاوهنژاد از جمله انتخابهای درست این سریال است و او بخشی از تواناییهایش را به اهالی هنر نشان داده است.
الهام پاوهنژاد، بازیگر: من بعد از مدتها به تلویزیون برگشتم، چرا که بعد از سریال «بیداری» سعی کردم انتخابهای بهتری داشته باشم. در اولین نشستی که با دوستان در مورد سریال «یلدا» داشتم به من گفتند سه نقش زن در قصه داریم و هر کدام را که دوست داری انتخاب کن. نقش آفاق برای من به نوعی به نقش سارا غفاری سریال «بیداری» نزدیک بود. نقش آذر چالشی برای من ایجاد نمیکرد. اما نقش عاطفه بسیار متفاوت بود و احساس کردم جای کار بیشتری دارد. بعد فهمدیم که خود آقای میرباقری هم من را برای نقش عاطفه کاندید کرده بود.
الهام پاوهنژاد، بازیگر
میرباقری: انتخاب من برای نقش عاطفه خانم پاوهنژاد بود. بازیهای درخشانی از او در تئاتر دیده بودم. در نمایشی نقشی را ایفا کردند که رگههایی از عاطفه را در آن دیدم و این انتخاب برای سریال «یلدا» شکل گرفت. پای انتخابم هم ایستادم.
آذین: به اعتقاد من دیگر بازیگران این سریال هم نقششان را خوب ایفا کردند و ویژگیهای نقش باعث شد حتی محمدرضا شریفی نیا هم بازی متفاوتی ارائه دهد.
پاوهنژاد: دوست دارم به مسئله متن و فیلمنامه اشاره کنم. واقعیت این است که من در این چند سال گزیده کار میکنم. این موضوع دقیقا به دلیل جذاب نبودن و چالشبرانگیز نبودن نقش برای من بازیگر بوده است. شاید اگر در این سه سال مدام کار کرده بودم، نقشم در «یلدا» این قدر دیده نمیشد. در این سه سال از بازیگری دور نبودم و مدام کار صحنه داشتم. به نظر من مساله فیلمنامه و شخصیتپردازی بزرگترین ضعف ما در سینما و تلویزیون است. یقین دارم 80 درصد بازیگران دوست دارند نقش خوب بازی کنند، اما واقعا چقدر امکان چنین چیزی فراهم است؟ از آن تعداد محدود نقشهای خوب مثلا چه تعداد به من پیشنهاد میشود؟ همه اینها برای بازیگرمحدودیت ایجاد میکند. حالا در این شرایط آدمی مثل من مقاومت میکند و این شانس را دارد که یک کارگردان کارهای صحنهای من را ببیند و در نهایت نقش متفاوتی به من پیشنهاد بدهد.
واقعا مسئله متن و شخصیتپردازی در فرایند موفقیت کار تاثیر بسیار زیادی دارد. زمانی که فیلمنامه «یلدا» را خواندم وقتی به سکانس درگیری علی و عاطفه رسیدم فهمیدم که نقش جای کار زیادی دارد. واقعا باید به گروه نویسندگان این کار تبریک گفت. فیلمنامهنویسی مقولهای است که باید روی آن سرمایهگذاری شود. وقتی روی چیزی سیاستگذاری درازمدت شود مگر ممکن است جواب ندهد؟ من یک بار این اشتباه را کردم و درسریال «ترانه مادری» با یک سکانس شفاهی سر کارحاضر شدم و نتیجه کار دلخواه من نشد. انگار مدتی است مد شده که فیلمنامه کاملنشده را به بازیگر میدهند و میگویند به مرور کامل خواهد شد. در نهایت تصمیم گرفتم سر کاری نروم که نمیدانم سرانجامش چه خواهد شد.
آذین: یکی از مواردی که در سریال به چشم میآید لهجه بازیگران است. مثلا فریبا کوثری با اینکه در آن شهرستان متولد شده کاملا با لهجه تهرانی صحبت میکند. گاهی شاید لازم بود وقتی او در کنار همشهریان یا خانوادهاش قرار میگیرد با لهجه همان منطقه صحبت کند. این کاستی در لهجه کاملا در سریال مشاهده میشود، هر چند با دیالوگهای خوب و شخصیتپردازی مناسب این استفاده درست نکردن از لهجه آزاردهنده نیست.
پاوهنژاد: در ابتدا قرار نبود هیچکدام از اعضای خانواده ممدلی لهجه داشته باشند. همان طور که علی، آفاق و آصف لهجه ندارند. شخصیت آفاق به نوعی است که نمیتواند لهجه داشته باشد و مدام از اصل و سنتش دوری میکند. او اگر لهجه شهرش را هم بداند نمیخواهد آن را ابراز کند. در ارتباط با عاطفه این موضوع فرق میکرد. ما چند جلسه بازی این شخصیت را بدون لهجه تصویربرداری کردیم، ولی با این منطق حرکت کردیم که عاطفه 20 سال است در آن شهر زندگی میکند و از شهر بیرون نرفته و کنار مردی زندگی میکند که بخاطر نوع کارش به شدت لهجه دارد. اصطلاحی هست که میگویند زن و شوهرها بعد از یه مدت شبیه هم میشوند. لهجه عاطفه خیلی شبیه فتاح نیست، یک آهنگ لهجه است اما با این منطق این شخصیت باید لهجه داشت.
میرباقری: اگر بخواهیم نگاه کاملا فنی به سریال داشته باشیم در برخی موارد ایراداتی به آن وارد است، اما آن قدر پشت این شخصیتها معما است که مجال فکر کردن به این موضوع از مخاطب گرفته میشود.
بهروز خوشرزم، تهیهکننده
سئوالی که برای بسیاری از مخاطبان پیش آمد به نوعی نامانوس بودن شخصیت عاطفه در کنار دیگر اعضای خانواده است که گاهی از طریق برخی از دیالوگها منتقل میشود.
پاوهنژاد: عاطفه با یک میوه فروش ازدواج کرده که خانوادهاش به لحاظ فرهنگی با خانواده ممدلی فاصله زیادی دارد و خانواده ممدلی از این ازدواج ناراضی هستند، اما آنها عاشق شدند و در سن پایین هم ازدواج کردهاند. شخصیت عاطفه با توجه به این خصوصیات کاملا ملموس است.
میرباقری: اصلا نامانوس بودن افراد یک خانواده با یکدیگر کاملا طبیعی است. در یک خانواده امکان ندارد که همه افراد خانواده شبیه هم باشند.
نکته دیگر در شخصیت عاطفه این است که تکرار کردن و اشتباه گفتن برخی کلمات توسط عاطفه به نظر گاهی زیادی میآید.
میرباقری: من هم در ابتدا جرو منتقدان این تکرار بودم.
پاوهنژاد: من هم موافق این تکرارها نبودم ولی با گپوگفت به این ترکیب رسیدیم که عاطفه برخی از جملات را اشتباه ادا کند، اما در کل خیلی هم گلدرشت نباشد. مثلا عاطفه جایی در عصبانیت به علی میگوید «تو و اون ماشین شانسی بلندت» قطعا مخاطب در این حال و هوا نمیخندد، اما جایی که فضای شادتری هست مخاطب به این اشتباهها میخندد. به نظر من پرداخت و نوع اجرای خوب به این اتفاق کمک کرد.
این اشتباه گفتنها در متن اولیه بود؟
الهه میرباقری: من آدمی با مشخصات عاطفه را میشناسم و برای من مابهازای تصویری دارد. از ابتدا تصمیم گرفتم در شخصیت عاطفه این ویژگی را در نظر بگیرم که خدا را شکر انجام شد.
بسیاری از پایانبندی سریال غافلگیر شدند. دو قسمت آخر عملا ریتم تندی پیدا کرد که شاید بخشی از آن به شایعاتی مبنی بر ممیزی آن توسط تلویزیون برمیگردد. تا چه حد ماجرای ممیزی سریال صحت دارد؟
بهروز خوشرزم، تهیهکننده: ما در مقابل بسیاری از اصلاحاتی که به ما تذکر داده میشد مقاومت میکردیم. برخی از اصلاحات را انجام ندادیم. مدیران از ما دلخور میشدند، به طوری که مدیر پخش و مدیر شبکه گله کردند که چرا اینقدر کار را دیر به پخش میرسانید. آنها میگفتند شاید این دیر رساندن به این دلیل است که پخش نتواند ایرادی از کار بگیرد. البته این تعبیر غلط بود، چون روزهای آخر کارهای فنی سریال و پخش همزمان شده بود و ما چارهای جز روز به روز رساندن سریال به پخش نداشتیم و اتفاقا به این لحاظ در کار لطمه زیادی متوجه سریال شد. ما یکسری از اصلاحات را قبول نداشتیم و برای اعمال نکردن اصلاحات روی حرفمان پافشاری میکردیم. مثلا میگفتند چرا علی به پسرش میگوید «بزمجه» در صورتی که بسیاری از پدرها برای احساس صممیت یا پسرشان از این دست شوخیها میکنند و از این دست اصلاحات که مثلا از سه تای آنها یکی را اعمال میکردیم و سعی شد که به کار آسیب زیادی وارد نشود.
پاوهنژاد: من نمیدانم مدیران پخش چه زمانی میخواهند به سازندگانشان اعتماد کنند. آن هم سازندگانی مثل بهروز خوشرزم و برادران میرباقری که یک رزومه درخشان در تلویزیون دارند و میدانند خطوط قرمز تلویزیون چه چیزهایی است. سریال «یلدا» نه به لحاظ پوشش نامناسب بود و نه گریم عجیبی برای بازیگران در نظر گرفته شده بود. من نمیدانم دلیل ممیزی در این کار چه بود؟ من از مدیران سازمان صداوسیما میخواهم آدمهایی که کارشان را بلد هستند دلسرد نکنند و اجازه بدهند راحتتر کار کنند. در غیر اینصورت خستگی را به تن گروه سازنده اثر میگذارند. مدیران تلویزیون باید بدانند ما همه زیر یک چتر کار میکنیم و مقابل هم نیستیم.
میرباقری: ما از ابتدا برای سریال «یلدا» هشت ماه کار را در نظر گرفته بودیم، اما به ما گفته شد در عرض چهار ماه باید سریال را تمام کنیم. در نهایت سریال را به یک سر انجامی رساندیم. برای من هم عجیب است که بعد از این همه تلاش شخصی مثل داود میرباقری با این سابقه کاری باید درباره واژههایی که جزو ممیزیهای مدیران بود بحث میکرد!
پاوهنژاد: به نظر من سیستم سازمان صداوسیما شده این طور شده که «مروارید میخوان، ارزون میخوان و غلتون میخوان!». از طرفی میخواهند ما با شبکههای ماهوارهای مقابله کنیم، سریال خوب بسازیم، ممیزی هم در سریالها اعمال شود و هیچکدام از اینها با هم همخوانی ندارد.
آزاده محسنی و الهه میرباقری
آذین: هیچکدام با اصل ممیزی مشکل نداریم، اما متاسفانه اصل قانونمندی نیست وبه نظر من بیشتر سلیقهای است .
پاوهنژاد: البته من با اصل ممیزی هم مشکل دارم. عملا با ممیزی به شعور سازندگان یک اثر توهین میشود. من 20 سال است بازیگری را حرفهای دنبال میکنم میدانم چه چیزهایی برای رسانه ملی اهمیت دارد و چارچوبهای آن را میشناسم. مدام به ما گفته میشود که ما مخاطب هفتاد میلیونی داریم. خب ما باید برای این تعداد مخاطب اثری ارائه دهیم که جذابیت داشته باشد. البته موضوع ممیزی هم مدتی است در تئاتر هم دستوپاگیر شده است ومن نمیدانم چطور باید از آنها عبور کرد؟
میرباقری: در مورد مشکل ممیزی ما حرف دلمان را زدیم و به نظر من باید دلایل مدیران تلویزیون را درباره ممیزیها بپرسید.
خوشرزم: ما تمام تلاشمان را کردیم جلوی اصلاحاتی که به مفاهیم کار لطمه میزند را بگیریم .
آذین: شاید همین موضوع ممیزیها است که پایان بندی سریالها بیش از اینکه سلیقه عوامل سازنده مجموعه باشد نتیجه سلیقه مدیران است.
پاوهنژاد: به نظر من ممیزیها باید قانون مدونی داشته باشد تا ممیزیها بر اساس آن انجام شود. مگر سریالها ناظر کیفی ندارد؟ چرا این ممیزیها در طول کار اعمال نمیشود؟
آذین: در سریال «یلدا» شخصیتی داشتیم به نام آصف که به اصلاح بسیار پاستوریزه است. متاسفانه یک تصویر غلط از کسانی که از خارج از کشور میآیند وجود دارد که فرهنگی را با خودشان میآورند که رفتارشان متفاوتتر از سایرین است. تا چه حد بر روی شخصیتپردازی آصف که ویژگیهای آدمی را که مدت زمان زیادی را بیرون از ایران سپری کرده است کار شد؟
محسنی: آفاق هم با اینکه خارج از کشور زندگی نکرده است مثل خارجیها زندگی میکند و فرهنگش را انکار میکند. رفتن آصف از کشور کاملا شخصی بوده و ربطی به مسائل اجتماعی نداشته. از ایران رفته است که از فضای خانواده دور باشد و این زیر ساخت شخصیت آصف بود.
آذین: به نظرم تمام این توضیحات باید در سریال اعمال میشد. باید روی شخصیتپردازی این نقش بیشتر کار میشد و این شخصیت در طول داستان تاثیرگذارتر میشد.
میرباقری: البته من متوجه نشدم انتقاد آقای آذین از شخصیت آصف تاثیرگذاری او در سریال است یا آدمی که به قول شما پاستوریزه است؟
آذین: این دو مقوله جدا از هم نیست.
میرباقری: به زعم من آصف شخصی است که از مقطعی کشورش را ترک کرده و در کشور دیگربه مرور زمان تبدیل به یک آدم عقلانی شده است. آدمهای عقلگرا در مواجه با اتفاقات پیش رو معمولا سکوت میکنند و با احتیاط پیش میروند و در مواجه با اتفاقاتی که عقلانی نیست دچار سردر گمی میشوند.
جبار آذین، منتقد
آذین: به نظر من توضیح دادن کار هنرمند نیست. کار هنرمند درام است. اگر این توضیحات در سریال لحاظ شده قبول میکنیم و اگر هم نیست باید کمی بیشتر روی آن دقت میشد.
میرباقری: درک من از شخصیت آصف همین قدر بود که توضیح دادم و اگر کم و کاستی داشت میشود در مورد آن مفصل صحبت کرد. من کارگردانی را با «یلدا» برای اولین بار تجربه کردم. باید از بهروز خوشرزم هم تشکر کنم که با تمام وجود پای کار ایستاد. یک روز به من گفت طوری کار کن که وقتی سریال تمام شد حسرت پلان نگرفته را نخوری.
من سالها دستیاری کارگردان و نگارش فیلمنامه انجام دادم. «یلدا» برای من پایانی است برای یک آغاز. امیدوارم باز بتوانم کنار داود میرباقری کار کنم. همواره از او آموختم. همه تلاشم این است که متنی از خودم را برای کار بعدی مقابل دوربین ببرم. کار کردن در کنار داود میرباقری برای من فرصت مغتنمی بود. قرار براین است که این عَلَم را تنها بردارم و راه خودم را بروم.
الهه میرباقری: باید یک تشکر ویژه از پدرم داود میرباقری داشته باشم که این فرصت را به من داد که وارد عرصه نویسندگی شوم. رابطه ما زمان نوشتن فیلمنامه مثل یک استاد و شاگرد بود و اگر نقصی در فیلمنامه میدید بیتعارف تذکر میداد و در آن زمان رابطه پدر و دختری نادیده گرفته میشد.
محسنی: من از حوزه ادبیات داستانی به عرصه نوشتن فیلمنامه وارد شدم و فیلمنامهنویسی به اندازه داستان نویسی برایم جذاب نبود. کار کردن با آقای داود میرباقری این فرصت را فراهم کرد که فیلمنامهنویسی را دوست داشته باشم. خوشحالم فرصتی پیش آمد تا شاگردی داود میرباقری را بکنم.
میرباقری: در آخر میخواهم از همه کسانی که در این مدت به من لطف داشتند و قصد داشتند از من مصاحبهای در رسانهشان داشته باشند و من با آنها جواب منفی دادم عذر خواهی کنم. من اهل مصاحبه نیستم و بعد از سریال «مختار» چند مصاحبه انجام دادم که از نتیجه آنها خیلی راضی نبودم. به همین دلیل سعی کردم کمتر صحبت کنم.
5758247
نظر شما