اما هراندازه که اصحاب اعتدال در ساحت هنر حال به هم زنند و دیوانگان و مجانین و به قول امروزی ها رادیکال ها دوست داشتنی ، در ساحت سیاست اوضاع دیگر گونه است. در سیاست آن هایی می توانند منشاء خدمات به یاد ماندنی شوند که از اعتدال بهره تام و تمام دارند. افراطی ها در هر جبهه ای که باشند جز بر افروختن آتش قهر وکین وبه باد دادن سرمایه های مادی و معنوی حاصل دیگری ندارند. این روزها مردی از میان ما به ظاهر زندگان دارفانی را وداع گفت. مردی که صفت بارزش "اعتدال" بود، وچه بسیار شنیده بودیم از این وآن که فلانی یعنی اعتدال. یعنی اعتدال را با او می شناختند. او در میان کسانی که با بنیان گذارنظام جمهوری اسلامی پا به ایران گذاشت از شهرت کم تری برخوردار بود. مثل آن ها تب تند انقلابی هم نداشت. به اندازه آن ها محبوب هم نبود. اما عقلش از همه آن ها بیشتر بود. صدق و صفایش هم. به همین دلیل نه مثل آن یکی کودتا چی از آب در آمد ونه مانند رقیبش در انتخابات ریاست جمهوری فراری شد. ماند و منشاء خدماتی شد که دوست ودشمن بدان معترفند که بارزترینش تاسیس بنیاد "ایران شناسی". او در روزهایی که فضای سیاسی ایران به شدت به او و منش سیاسی اش محتاج بود از سیاست کناره گرفت. البته حال وروز جسمی اش در این کناره گیری بی تاثیر نبود اما بی تعارف باید گفت فضای سیاسی هم مناسب حال وروز او نبود. او مرد آرام و خندانی بود که بی شعار وهیاهو کار خود را می کرد و بار خود را می برد. اما کسانی از راه رسیده بودند که در چشم او غریبه می نمودند. او نیز در چشم آنان غریبه بود. تازه از راه رسیده ها آرام نبودند. داد می زدند. بیش از آن که کارشان را بکنند شعار می دادند. حرمت بزرگ ترها را نگاه نمی داشتند. خودشان را محور و معیار حق وباطل می دانستند. حرف هایی می زدند که خیلی با عقل جور در نمی آمد. در چنین فضایی جایی برای او نبود. این شد که تصمیم گرفت عطای سیاست را به لقایش ببخشد و...بخشید.
من به دلیل نسبتی که با شعر و هنر دارم از واژه "اعتدال" متنفرم. صفت "معتدل" اغلب مرا به یاد آدم های خنک و بی هنری می اندازد که جرات و جسارت در آن ها مرده است. طرفداران این موجودات نیز اغلب بزدلانیند که جبن ذاتی شان را پس الفاظی همانند "اعتدال و"میانه روی" پنهان می کنند. آثار معتدلان در ساحت هنر معمولا همانند صاحب اثر بی نمک است و اغلب به لعنت یزید هم نمی ارزد.
کد خبر 274728
نظر شما