«اغلب منتظر یک اتفاق بودن»؛ شاید این خوش آیند هیچ هنرمندی نباشد که انتظار مخاطبش را برآورده نکند و از آن بدتر مخاطبان با انتظار از پیش تعیین شده به تماشای فیلمش بنشیند.
اما این در اختیار هیچ هنرمندی نیست؛ ذهن مخاطب و قضاوت منتقد.
منصفانه که به آخرین فیلم بهرام توکلی «آسمان زرد کم عمق» نگاه کنید، روایتی شخصی از یک فیلمساز علاقهمند به تئاتر و شخصیتهای درونی را میبینی.
اول ذوف شخصی «بهرام توکلی» در نگاه به شخصیتها را در این فیلم، دنبال میکنم؛ تصویر گذرای زیبایی و رنگ (سرسبزی بکر و گلزار و رود و.. نواحی شمال ایران) در «آسمان زرد کم عمق» از آگاهی فیلمساز از زیباییهای تصویری حکایت دارد که او به عمد از آن میگذرد تا داستان خود را در فضایی سرد، خاکی و خاکستری و کم روح (ویلایی کلنگی در شهر) روایت کند؛ مکان بیرمقی که به شخصیتها موقعیت میدهد حال و هوای خود را بهتر نقش بزنند.
«آدمهایی آرام با روح عصیانگر. چشمانی معصوم با نگاهی خراشنده و زوجی عاشق بدون خوشبختی...» این برداشتی منتقدانه از نگاه فیلمساز (بهرام توکلی) به شخصیتهایی است که دنیای شخصی و روایت او را در «آسمان زرد کم عمق» تصویر کردهاند.
اما به نظر میرسد خلق این نوع از شخصیتها، دست فیلمساز را در جذب مخاطب میبندد و یکی از ترفندهای مهم حفظ بیننده در این نوع از فیلمها، انتخاب درست بازیگر است که از پس ایفای این نوع از شخصیتها برآیند؛ ترانه علیدوستی به عنوان یکی از قهرمانان داستان، در فیلم «آسمان زرد کم عمق» عمیق ظاهر شد و بار زیادی از فیلم را بر دوش کشید؛ در کنار آن، انتخاب صابر ابر به عنوان نقش مقابل، کمکی به فیلم نکرده؛ سردی و بیرمقی ظاهر هنرپیشه، صدای بریده بریده و ارائه تصویر همیشگی تنها با گریمی متفاوت، چهرهای که در تمامی حالت بازی تغییری در آن نمیبینی این جمله را یادآور میشود که بهرام توکلی با انتخاب گزینه دیگر شاید فیلمش را طلاییتر میکرد.
در کنار شخصیتها و نقشآفرینان «آسمان زرد کم عمق»، ساخت فیلمی که داستانی مشخص ندارد با روایتی مونتاژگونه از یک قصه کوتاه و یک اتفاق، باز هم از دنیای شخصی فیلمساز و البته ریسک او برای ریزیش مخاطب حکایت دارد؛ اتفاقی که برای اکران «آسمان زرد کم عمق» قابل پیشبینی است.
تکرار استفاده از نریش در فیلمهای بهرام توکلی شاید در «اینجا بدون من» به دلیل اقتباس از یک نمایشنامه («باغ وحش شیشهای» تنسی ویلیامز) قابل اغماض باشد، اما شنیدن مداوم صدای صابر ابر در طول فیلم، به خصوص زمانی که تمامی آنچه مخاطب برای دیدن آن در سالن سینما نشسته است را بازگو میکند، فقط با دنیای شخصی فیلمساز قابل توجیه است و البته با نگاه منتقدانه، عجز فیلمساز یا غفلت او از تصویر کردن آنچه خواسته را نشان میدهد.
**
مبحث دوم علاقه به تئاتر در آثار بهرام توکلی است؛ هم در دیالوگها و بیشتر از آن، در انتخاب لوکیشهای فیلم این موضوع دیده میشود. «پا برهنه تا بهشت» را که مستثنی کنیم، «پرسه در مه» و بیشتر از آن «اینجا بدون من» با منطق بیشتر گرفتار لوکیشن محدود شدهاند، اما «آسمان زرد کم عمق» گرفتار شدن فیلمساز در صحنه تئاتر را نشان میدهد و شاید بضاعت فیلمسازی هم بیتاثیر نباشد.
البته در این انتخاب، شخصیتها بهتر برجسته شدهاند، چرا که از کمترین وسایل صحنه با بیشترین کاربری استفاده شده است و البته بازی با آنچه در صحنه هست و حتی نیست، تجسم و تخیل شخصیتها در صحنه هم، موقعیتی است که بهرام توکلی از آن در فیلم استفاده میکند و گرایش و گرفتاری فیلمساز به تئاتر را بیش از پیش نشان میدهد.
**
در آغاز فیلم «آسمان زرد کم عمق»، ترانه علیدوستی با گریمی متفاوت خیره به نقطهای اشک در چشمانش جمع شده و ادامه، تصویر تیتراژ آغاز فیلم به همراه تصاویری از دیوارهایی پوسیده از مکانی دیگر است. شاید از همان اول باید به خود میگفتیم «انتظاری برای یک اتفاق خاص نداشته باش، مخاطب!»
و اما نکته آخر؛ شخصیتی در «آسمان زرد کم عمق» بود که به فیلم نیامد و در گیر و دارها هم فراموش شد؛ صاحبخانه؛ کسی که قرار بود بازگردد و در خانهاش بمیرد...
5858
بهناز معزی
کد خبر 275154
نظر شما