سحر عصرآزاد

روز ششم با تماشا نکردن «رسوایی» و طبعا صحبت نکردن و ننوشتن از آن و نمایش یک فیلم مستقل از کارگردانی جوان با نقش‌آفرینی دلپذیر دو جوان معلول ذهنی به پایان رسید.

«من عاشق سپیده صبحم» نخستین فیلم علی کریم؛ کارگردانی است که از دانش‌آموختگان کارگاه‌های آموزشی عباس کیارستمی است و تجربه‌های مختلفی در کارنامه‌اش ثبت شده است.

فیلم در زمان واقعی به چند ساعت از زندگی یک کارگردان می‌پردازد که در حال ساختن یک فیلم سینمایی درباره دو جوان مبتلا به سندرم داون است. البته این یک خطی در طول فیلم بسط پیدا نمی‌کند بلکه قصه در عرض موقعیت و قصه فرعی‌هایی که هر یک از کاراکترهای فرعی بر اساس رئالیسم موجود با خود به همراه می‌آورند، حرکت می‌کند.

بر همین اساس فیلم از همان ابتدا متکی بر گفت‌وگوهای دو نفره و خاطرات و ایده‌هایی است که گاه به شکل گذرا و گاه عمیق‌تر کاراکترها و فضای قصه را درگیر می‌کنند و به همین ترتیب می‌تواند در ذهن مخاطب نیز رسوب کرده و ادامه پیدا کند.

مثل ایده خودکشی جوانی که قبل از مرگ، وصیت تصویری‌اش را روی فیس‌بوک قرار داده و تبدیل به موتیفی می‌شود که در طول زمان و مکان به واسطه درگیر کردن و تأثیرگذاری بر آدم‌ها بسط پیدا کرده و در ذهن مخاطب رسوب می‌کند. یا سوژه خام فیلمنامه‌ای که دستیار کارگردان برای کارگردان تعریف می‌کند و ذهن او را مشغول می‌کند تا هر از گاهی گریزی به این ایده یا تجربه شخصی بزند.

به علاوه قرار گرفتن آدم‌هایی متفاوت -از چند وجه- در کنار هم باعث شده قرینه‌پردازی از دغدغه‌های آدم‌ها در کنار هم ثبت شود. مثل نسل کارگردان و دستیارش که تجربه‌های نسل خود را - با استفاده از این سپر که قصه فرد دیگری را روایت می‌کنند! - از عاشق شدن، ارتباط برقرار کردن، دلتنگی و ... می‌گویند.

همین قرینه‌پردازی از دنیای ذهنی آدم‌های سالم و دنیای دو بازیگر معلول ذهنی فیلم هم شکل می‌گیرد که درونی‌تر و هوشمندانه‌تر است چراکه بدون مشخص کردن مرزهای قیاس به نوعی این زبان تصویر است که می‌تواند قیاس اصلی را به ذهن درگیر مخاطب بسپارد.

اما نکته‌ای که می‌توانست فیلم را در این زمان واقعی طولانی با ایده‌های مختلف منسجم‌ کند تمرکز بر چند ایده اصلی و بسط دادن آنها در همین زمان بین کاراکترهای حاضر است که در شکل حاضر تعدد و پراکندگی این ایده‌ها به بهانه روایت قصه‌ای رها و بی‌پایان - که تا جای ممکن به روزمرگی نزدیک باشد- ، رئالیسم موجود را هم کمرنگ کرده است. 

همچنین فیلم حضوری گرم و باورپذیر را از بازیگران خود ثبت می‌کند از بازیگر نام‌آشنایی مثل بابک کریمی در نقش کارگردان، امیر عزیزی که نقش دستیار کارگردان را بر عهده دارد و این حس را انتقال می‌دهد که گره‌هایی بازنشدنی پس ذهن دارد تا دو جوان معلول ذهنی و حتی پیرمردهای دوست‌داشتنی که نقشی کوتاه به عهده دارند.
 

5858

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 275402

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =