۰ نفر
۲۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰

نزهت بادی

در فیلم «پرویز» ساخته مجید برزگر چیزی که بیش از همه جلب توجه می‌کند و در خاطر می‌ماند تصاویر است، تصاویری با ترکیب بندی‌های بصری چشمگیر و فکرشده که داستان تلخ و ناامیدکننده مردی تحقیر شده را روایت می‌کند که با وجود هیکل بزرگش به چشم دیگران نمی‌آید و از سوی همه نادیده گرفته می‌شود.

مردی آرام و مهربان و بی‌آزار که اطرافیانش به طرز بی‌رحمانه‌ای او را از جمع خود می‌رانند، همه کمک‌ها و خدمات سی ساله‌اش را از یاد می‌برند، دیگر به او اعتماد نمی‌کنند و چنان مثل یک غریبه با او برخورد می‌کنند که انگار در تمام این سال‌ها نیز او را نمی‌شناخته و دوست نداشته‌اند.

تازه بعد از اینکه پرویز از خانه پدری و محل زندگی همیشگی‌اش بیرون انداخته می‌شود، احساس می‌کند که در تمام این سال‌ها مورد سوء استفاده و استثمار دیگران قرار گرفته است. پس دست به عصیانی ویرانگر می‌زند و آن‌قدر این حس کینه و نفرت و انتقام در وجودش گسترش می‌یابد که حتی از جمع آشنایانش در شهرک محل زندگیش هم فرا‌تر می‌رود و کل مردم جامعه را در برمی گیرد.

به همین دلیل غالبا پرویز را در گوشه‌ای از فضای خالی قاب می‌بینیم که تنها مانده است و چیزی که حس درونی او را منتقل می‌کند، کنتراست و تضادی است که معمولا میان او و پس زمینه‌اش ایجاد می‌شود. مثل صحنه‌ای که پرویز با کالسکه بچه دزدیده شده در کنار بزرگراه در حاشیه ردیف ستون‌های پهن و عریض زیر پل ایستاده است و رفت و آمد سریع ماشین‌ها در پس زمینه در تضاد با سکون و لختی که در او می‌بینیم، وی را عنصر ناهمگونی در جامعه نشان می‌دهد.

یا وقتی روی پل به نرده‌های آن تکیه داده و خطوط افقیشان پرسپکتیو خطی طولانی را ایجاد کرده‌اند و چراغ‌های نئون پراکنده در سطح شهر در پس زمینه و تلالو نور چراغ ماشین‌های در حال عبور در پیش زمینه پرویز را در حال فرور رفتن در عمق یک چشم انداز شهری زیبا ولی خشن و خطرناک نشان می‌دهند.

فیلم از مجموعه‌ای از نماهای تکراری و مشابه تشکیل شده که نوع زاویه و اندازه دوربین در آن ثابت است، اما با کوچک‌ترین تغییر در میزانسن معنای متفاوتی را عیان می‌کند. آشکار‌ترین و مهم‌ترین نمونه‌اش‌‌ همان نمای ثابت و از روبرو از میز غذاخوری در خانه پدر است که بار‌ها می‌بینیم پرویز همیشه در صندلی سمت راست و پدرش در مقابلش می‌نشیند. پس وقتی در صحنه‌ای که پرویز بعد از بیرون انداخته شدن از خانه و شهرک پنهانی به خانه پدرش برمی گردد و تنهایی جای همیشگی‌اش می‌نشیند و غذا می‌خورد، صندلی خالی پدر به شدت بر غیبت او در زندگی پرویز تاکید می‌کند و میل و اصرار پرویز برای بازگشت به وضعیت سابقش را آشکار می‌سازد.

در صحنه اوج فیلم نیز وقتی پرویز برای اولین بار از قاعده آشنا و ثابت این نما پیروی نمی‌کند و روی صندلی پدرش می‌نشیند، این جایگزینی میان پدر و پسر تغییر موقعیت پرویز از جایگاه یک فرد فرودست و مطیع به یک فرد بر‌تر و زورگو را نشان می‌دهد.

بنابراین کندی و کرختی و سکون فیلم از شخصیتی می‌آید که اساسا بخاطر وضعیت چاقی و سنگینی بیش از حدش به سختی راه می‌رود و میل زیادی به حرکت و تکان دادن خود ندارد،‌‌ همان ویژگی که مدام از سوی دیگران به انفعال و بی‌عرضگی تعبیر می‌شود. صدای هن و هن نفس پرویز که به بخشی از افکت دائمی فیلم تبدیل می‌شود، مردی را نشان می‌دهد که انگار مدام در حال تحمل فشار یک بار سنگین است که چیزی جز وضعیت غیر عادی جسمی خودش نیست و همواره از سوی دیگران به بهانه‌ای برای تحقیر و استثمار مورد استفاده قرار گرفته است.

پس نماهای ساکن و برداشت‌های طولانی که به کندی ریتم فیلم منجر می‌شود، بیش از هر چیزی تابع شخصیت است. در چنین وضعیتی دوربین اسیر کندی و رخوت شخصیت است و نمی‌تواند از او جلو بزند و یا سریع‌تر از او به جایی برسد و در نشان دادن وقایعی که او به آن دست می‌زند، شتاب بیشتری نشان دهد. درواقع همراهی و ثبت لحظات روزمره چنین آدمی نیاز به مکث و تامل دارد که ممکن است حوصله بعضی‌ها را سر ببرد، همانطور که زندگی کردن با خود پرویز از نظر دیگران ملال آور و کسالت بار به نظر می‌رسد.

لوون هفتوان که به طرز بی‌نظیری نقش پرویز را بازی می‌کند، در طول فیلم هیچگاه لبخند نمی‌زند، اشکی نمی‌ریزد، عصبانی یا ناراحت یا خوشحال نمی‌شود، لحن صدایش تغییر نمی‌کند، حالت صورتش تفاوتی نمی‌یابد. انگار از بس همیشه در حاشیه بوده و توجهی به او نشده، همه احساسات در وجودش خشک شده و چهره‌اش حالت سنگی پیدا کرده است. از زمانی که دست به آزار و عذاب دیگران می‌زند، این خنثی و بی‌حالت بودن چهره‌اش بیشتر به چشم می‌آید و کار‌هایش را ترسناک‌تر می‌کند. مردی که می‌تواند طوری درباره دیگران دست به خشونت و شرارت بزند که انگار در حال انجام دادن بخشی از کارهای عادی روزمره‌اش است.

با این وجود هفتوان با آن هیکل درشت و چاقش و راکت پینگ پنگی که مدام در دست دارد، به کودکی می‌ماند که همه کارهای شرورانه‌اش نوعی لجبازی و سرکشی بچگانه برای جلب توجه دیگرانی به نظر می‌رسد که به او بی‌اعتنایی کرده‌اند و دست از دوست داشتن وی برداشته‌اند.
به همین دلیل فیلم بیش از آنکه پرویز را مقصر نشان دهد، انگشت اتهامش را به سوی جامعه بی‌تفاوت و بی‌رحمی می‌گیرد که می‌تواند از آدمی دوست داشتنی و مهربان مثل پرویز موجودی خشن و زورگو بسازد تا به آن‌ها نشان دهد که اگر همه را دوست داشته و کمکشان می‌کرده، از روی عجز و نیاز و ضعف نبوده و می‌تواند مثل همه آدم‌های پیرامونش خودخواه و ظالم باشد.

شاید تماشای فیلم «پرویز» بخاطر خشونت تکان‌دهنده و دردناکش در دل روایت آرام و ملایم و ساکنش برای بعضی‌ها تجربه خوشایندی به نظر نرسد، اما فیلمی بسیار دیدنی و به یادماندنی است که قصه تلخ و خشن خود را در سبک بصری زیبا و شاعرانه‌ای می‌گنجاند که تا مدت‌ها نمی‌توان لذت آن را از یاد برد.

5858

کد خبر 275926

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین