شده بود بچه بازی. کری می خواندند در حد لالیگا. صبح این می گفت و عصر آن یکی جوابش را می داد. سطح بحث این قدر پایین بود که نگو و نپرس. یکی می گفت: ایمون زاید یادت نره ؛ آن یکی می گفت: برو بابا چوبله!
انگار نه انگار که یکی دکتر بود و شوالیه ، ان یکی هم یکی از یادگاران سال های دفاع مقدس. شده بودند عین تیفوسی های جایگاه 8 یا 36. فقط می خواستند از هم کم نیاورده باشند. میلیاردها هزینه شده بود برای هیچ و این دو بنده خدا از چرخه ای که فوتبالی زیبا تولید نمی کرد باید دل 30 میلیون هوادارشان را شاد می کردند. فوتبال که بستری نمی شد برای تخلیه هیجان سالم هواداران میلیونی پس باید خودشان دست به کار می شدند و با راه انداختن بازار کری ، کمی مردم را سر کیف می اوردند. آنها خود را فدا کرده بودند اما انگار خودشان هم ذوب در این هجمه شده بودند. بحث داشت به دعوا و کتک کاری می کشید انگار که ناگهان پیغامی از بالا رسید که: آقایان ، بزرگان ؛ لطفا هیس. زشت است ، این حوالی خانواده زندگی می کنند .
حرفش این قدر برای شان برو داشته که یکی شان تنها با سایت باشگاهش حرف بزند و دیگری هم کلا چند وقتی به خود استراحت بدهد . هرچه هست ، فوتبال مان که باز همان است و اثری از جادوی توپ گرد ندارد. جان می دهد برای نشستن و چای خوردن پس شما که نزدیک به 20 میلیارد را هر کدام تان امسال برای تیمداری هزینه کردید ، چرا به هم می پرید؟ جام که این قدر هست که به هر دو تیم برسد ، یکی را جام لیگ می دهند و دیگری هم کمی تلاش می رساندش به جام حذفی. پس چرا دعوا؟
خدابیامرزد آنکه پیش افتاد و صدای تان کرد و گفت : هیس ؛ زشت است دعوا!
این یک تشکر خالصانه است از او که نمی دانیم کیست اما هر که بود به وقتش گفت: هیس .
کد خبر 276456
نظر شما