اینکه فیلمنامه اثری که میانگین سنی بازیگرانش خیلی جوان نیستند را یک جوان بنویسد، چندان عجیب نیست ولی وقتی نتیجه این کار تبدیل به یکی از تروتمیزترین فیلمهای جشنواره امسال میشود باید فیلمنامه نویسش را جدی گرفت. محمدسام قریبیان که حالا نه به واسطه پسر فرامرز قریبیان بودن، بلکه بهخاطر نوشتن فیلمنامه «گناهکاران» معروفتر از روزی است که برای اولین بار به عنوان بازیگر در «تزانزیت» دیده شد.
هرچند حالا بیشتر فیلمسازان به هوای اینکه سام انگلیسی را خوب حرف میزند. به عنوان هنرپیشه سراغش میآیند و در همین چند روز اخیر هم برای بازیگری در یک پروژه پرسروصدا قرارداد بسته، اما خودش میخواهد سراغ ساخت و سروسامان دادن فیلمهایش برود. با قریبیان به عنوان ستاره جوان جشنواره امسال گپ زدیم.
سام قریبیان از نظر ما یکی از ستارههای جوان جشنواره امسال است. حالا میخواهیم درباره این ستاره و زندگیاش بیشتر بدانیم. اینکه چه روندی را طی کرده تا تبدیل به ستاره شده است؟
من سال 77 از ایران به آمریکا رفتم. آخرین کاری که در ایران انجام دادم اجرای افتتاحیه و اختتامیه جشنواره بینالمللی کودک و نوجوان اصفهان بود. اول به دانشگاه ایالتی آریزونا رفتم. من آنجا مهندسی کامپیوتر قبول شده بودم و میخواستم آنجا هم همین رشته را ادامه بدهم. بعد از یک ترم دیدم که به درد این رشته نمیخورم. تصمیم گرفتم سینما بخوانم ولی آن دانشگاه رشته تئاتر داشت. برای همین هم رفتم به ایالت کالیفرنیا و لیسانس کارگردانی سینما و فوقلیسانس مدیریت و اقتصاد سینما را از آنجا گرفتم. یک سال بعد از اینکه درسم تمام شد هم به ایران برگشتم.
آنجا فیلم هم ساختید؟
چندتا مستند کوتاه ساختم و چند پروژه هم تهیهکنندگی کردم. چون در دوره فوقلیسانس باید کار تهیهکنندگی را به صورت حرفهای انجام میدادیم در واقع اینها را باید انجام میدادیم تا مدرک فوقلیسانسمان را بدهند. خوبی آنجا این بود که آنها تئوری را به شما یاد میدهند اما در کنار آن انتظار دارند کار عملی تحویلشان بدهید.
پروژههایتان فقط مستند بود؟
نه، من هم داستانی داشتم و هم مستند. در دوره لیسانسم مستندهایی را کارگردانی کرده بودم اما در دوره فوقلیسانس باید فیلم کوتاه میساختیم. اینکه میگویم فیلم کوتاه، منظورم فیلم دانشجویی نیست. فیلم حرفهای کوتاه باید میساختیم. ما از انجمن بازیگران آمریکا بازیگر میآوردیم و با او قرارداد میبستیم. درست شبیه یک فیلم خیلی بزرگ اما در حد و اندازههای دانشجویی و با بودجه یکصدم پروژههای فیلمسازی در آمریکا.
خب اینطور که میگویید، باید یک کار حرفهای در حد و اندازه دانشجویی انجام میدادید. باید سرمایهگذاری همپای پروژههایتان میآمد.
بله، سرمایهگذار خودمان بودیم. در رشته فوقلیسانس در آن دانشگاه چند رشته بود. ما آنجا رشته کارگردانی، تولید و تهیه، صدابرداری، صداگذاری و فیلمبرداری داشتم. اینها باید برای انجام پروژه پول وسط میگذاشتند و یک برآورد بودجهای بود و حالا هرکس به اندازهای که میتوانست پول وسط میگذاشت. مثلاً ما می دانستیم که قرار است یک میلیون تومان خرج کنیم، خب به هرحال ما دانشجو بودیم و همه نمیتوانستند به اندازه مساوی پول بگذارند. هرکس بخشی از این پول را میگذاشت. حالا یکی کمتر یک بیشتر تا بودجه تأمین شود. من همیشه کمتر از همه پول میگذاشتم.
در واقع کار یک محصول کاملاً دانشجویی اما با تمام جزئیات یک کار حرفهای بود.
دقیقاً. از این جهت میگویم حرفهای اما در حد و اندازه کوچکتر، برای اینکه آنها از ما انتظار داشتند که با عوامل فیلممان قرارداد امضا کنیم و آنها را بیمه کنیم. اینطور نبود که دوربینمان را برداریم و برویم وسط خیابان و با دوست و رفیقهایمان پروژه را انجام دهیم. هدف آنها این است که ما بعد از فارغالتحصیل شدن شروع به کار کنیم. نه اینکه در شرکتهای فیلمسازی تازه دوره کارآموزی را شروع کنیم. البته منظورم از این شروع به کار این نیست که یکراست برویم کاری را کارگردانی کنیم به هرحال باید از کارهای کوچکتر و پایینتر شروع کنیم اما هدف این بود که وقتی در یک محیط حرفهای قرار میگیریم آدمهای پرتی نباشیم یعنی اگر میروم دستیار یک تهیهکننده میشوم، وقتی بهم میگویند کاغذهای بیمه را آماده کن، بدانم از چه فرمی باید استفاده کنم چون قبلاً با کاغذهای بیمه سروکله زدم.
کار حرفهای چطور؟
تنها کار خیلی مهم من یک فیلم هالیوودی بود که در گروه تولیدش بودم. فیلم خوبی هم نشد (باخنده) اسم فیلم Mr Brooks بود که کوین کاستنرو دمیمور بازی میکردند. البته فیلم موفقی نبود اما به که حال میشود گفت اولین فیلم هالیوودی بود که من کار کردم.
چه جوری وارد این پروژه شدید؟
ببینید، اصولاً کسانی که از یک مدرسه فارغالتحصیل میشوند به شدت سعی میکنند آدمهایی که در شرکتهای فیلمسازیشان میخواهند برای کار انتخاب کنند از همان مدرسهها باشد. من دوره لیسانسم در مدرسهای بودم که کوینکاستنر آنجا درس خوانده بود. خود کاستنر به دانشگاه آمد و سه تا دانشجو را دستچین کرد که یکیشان من بودم و یک سال در شرکت فیلمسازیاش برایش کار کردم.
خب شما چه شرایطی برای این دستچین شدن داشتید؟
اینطور نبود که کوینکاستنر در دانشگاه بچرخد و سه نفر را انتخاب کند. دانشگاه بیستنفر از فارغالتحصیلان نمونهاش را که کارنامه خوبی داشتند انتخاب کرده بود. در واقع سه تا مصاحبه با ما ا نجام دادند. مصاحبه اول را خود مدرسه انجام داد و از بین آن 20 نفر چند نفری را انتخاب کرد بعد یک نماینده از ستاد کارگزینی شرکتی که میخواست ما را استخدام کند میآمد و مصاحبهای انجام میداد. در مرحله آخر برای من مصاحبه با خود آقای کاستنر بود. چون تهیهکننده فیلم هم خودشان بودند و قرار بود من بهطور مستقیم با خود او کار کنم. البته این را بگویم که کوین کاستنر هیچ وقت جزء بازیگرهای محبوب من نبود ولی وقتی دیدمش و با او یک سال کرده کردم ازش خوشم آمد.
19301
نظر شما