به گزارش خبرآنلاین، دهمین نشست از سلسله جلسات شعرخوانی کافه کتاب فرهنگسرای رسانه با شعرخوانی کتاب «عطسههای نحس» اندیشه فولادوند جمعه (27 بهمن ماه) ساعت 18 برگزار میشود.
بر اساس اعلام قبلی، در این نشست چهرههای سینمایی و ادبی از جمله مسعود کیمیایی، محمد علی بهمنی، محمد رضا محمدی آملی و اندیشه فولادوند حضور خواهند داشت.
مجموعه شعر «عطسههای نحس» برای اولین بار با 45 قطعه شعر در سال 87 از سوی انتشارات ثالث به چاپ رسید و تاکنون به چاپ چهارم نیز رسیده است.
دو شعر از این کتاب را در ادامه می خوانید:
«این روح خسته هر شب، جان کندنش غریزیست
لعنت به این خودآزار، سیگار پشت سیگار
پای چپ جهان را، با ارهای بریدن
چپ پاچههای شلوار، سیگار پشت سیگار
در انجماد یک تخت، این لاشه منفجر شد
پاشیده شد به دیوار، سیگار پشت سیگار
بر سنگفرش کوچه، خوابیده بیسرانجام
این مرده کفن خوار، سیگار پشت سیگار
صد صندلی در این ختم، بیسرنشین کبودند
مردی تکیده بیزار، سیگار پشت سیگار
تصعید لاله گوش، با جیغهای رنگی
شک و شروع انکار، سیگار پشت سیگار
مردم از این رهایی، در کوچههای بنبست
انگارها نه انگار، سیگار پشت سیگار
این پنچ پنجه امشب، هم خوابگان خاکند
بدرود دست و گیتار، سیگار پشت سیگار
ماسیده شد تماشا، بر میله میله پولاد
در یک تنور نمدار، سیگار پشت سیگار
صد لنز بیترحم، در چشم شهر جوشید
وین شاعران بیکار، سیگار پشت سیگار
در لابلای هر متن، این صحنه تا ابد هست
مردی به حال اقرار، سیگار پشت سیگار
اسطورههای خاین، در لابلای تاریخ
خوابند عین کفتار، سیگار پشت سیگار
عکس تو بود و قصّه، قاب تو بود و انکار
کوبیدمش به دیوار، سیگار پشت سیگار
مبهوت رد دودم، این شکوهها قدیمیست
تسلیم اصل تکرار، سیگار پشت سیگار
کانسرو شعر سیگار، تاریخ انقضاء خورد
سه، یک، ممیز چهار، سیگار پشت سیگار
ته ماندههای سیگار، در استکانی از چای
هاجند و واج انگار، سیگار پشت سیگار
خودکار من قدیمیست، گاهی نمینویسد
یک مارک بیخریدار، سیگار پشت سیگار»
*
«من از هجوم وحشی دیوار خستهام
از سرفههای چرکی سیگار خستهام
دیگر دلم هم برای تو پر نمیزند
از آن نگاه رذل طمع دار خستهام
اشعار من محلل بحران کوچه نیست
زین کرکسان لاشه به منقار خستهام
از بس چریدهام به ولع در کتابها
از دیدن حضور علفزار خستهام
چیزی مرا به قسمت بودن نمیبرد
از واژه دو وجههای تکرار خستهام
از قصههایی گرم و نفسهای سرد شب
از درس و بحث خفته در اشعار خستهام
هر گوشه از اطاق بهشتیست بینظیر
از ازدحام آدم و آزار خستهام
اینک زمان دفن زمین در هراس توست
از دستهای بیحس و بیکار خستهام
از راز دکمههای مسلط به عصر خون
از این همه شواهد و انکار خستهام
قصد اقامتی ابدی دارد این غروب
از شهر بیطلوع تبهکار خستهام
من در رکاب مرگ به آغاز میروم
از این چرندیات پر آزار خستهام
من بیرمقترین نفس این حوالیام
از بودن مکرر بر دار خستهام
من با عبور ثانیهها خرد میشوم
از حمل این جنازه هوشیار خستهام»
6060
نظر شما