هفته ای که گذشت، روزهای پرشتاب و پرحادثه ای برای ورزش ایران بود؛ حذف کشتی از المپیک در سال 2020 متعاقب آن کودتای سفید بر علیه مارتینتی و برکناری او و پس از آن نامه جدید کمیته بین المللی المپیک که در آن بازگشتی به ابتدای ماجرای برکناری فدراسیون های ورزشی نموده بود. این چند رخداد در امتداد یکدیگر واقعیتی مهم را نمایان می کند که در نهایت ضرورت عدم برگزاری انتخابات تا استقرار دولت یازدهم را ایجاب می نماید.
اول- حذف کشتی از المپیک واقعیتی از قواعد نهادهای بین المللی را مشخص ساخت که اگر رشته ای با مدیریت فاسد،تغییرات قوانین مکرر ، نامشخص بودن نوع ارتباط و وفاداری آن با کمیته ملی المپیک را در خود داشته باشد،حتی اگر جزو 5 رشته اول المپیک باشد حذف خواهد شد. آنچه حذف کشتی از المپیک با رویدادهای امروز ورزش کشور همذات پنداری می یابد همین موضوعات است؛تغییرات مکرر قوانین ورزش کشور مثل اصلاح اساسنامه هایی که هیچ گاه مورد درخواست نهادهای بین المللی برای تغییر نبوده است(اصلاح اساسنامه کمیته ملی المپیک) و عدم تغییر معیارهای کهنه گذشته که باعث سوءتفاهم نزد نهادهای بین المللی می شود(عدم اصلاح بند مربوط به عزل و نصب روسای فدراسیون های ورزشی) از سوی دیگر ارتباط نامشخصی میان نهادهای ورزش کشوربا نهادهای بین المللی وجود دارد؛اینکه مشخص نیست مذاکره کننده ورزش کشور در موضوعات حساس مثل تعلیق ورزش ایران کیست؟وزیر ورزش از حق خود می گوید و رییس کمیته المپیک از حق خود. همین حق محلی برای اختلاف است که به نهادهای بین المللی کشیده می شود. نگاه کنید به موضوع گیری های وزیر و معاون ورزش قهرمانی پس از عدم تایید اساسنامه کمیته ملی المپیک توسط IOC.
دوم- عزل مارتینتی؛مارتینتی بیشتر از کشتی به منافعی که از آن به وی می رسید علاقمند بود. در همین المپیک لندن او به دلیل رقابت با روس ها کاری کرد که روی تشک کشتی المپیک داوری ها به سویی رود که کشتی گیران روس با مشکلات جدی روبرو شوند. شاید به همین دلیل بود که وقتی کشتی از المیپیک حذف می شود در جلسه ای پر تنش در تایلند او با استیضاحی سخت از سوی هیات اجرایی فیلا روبرو می شود و برکنار می گردد. سوال جدی اینجاست که رقابت و اختلاف موجود میان مسئولان ورزش کشور آیا منجر به حذف یکی از این دو خواهد شد و این رقابت چه سودی برای ورزش دارد؛متاسفانه در 4 سال اخیر کمیته ملی المپیک و دستگاه ورزش کشور به برترین شکل موجود بدون در نظر گرفتن منافع ملی و دستورات اکید مسئولان اجرایی کشور به موضوعات زیاد از کوچکترین آن یعنی حراست فیزیکی درهای کمیته المپیک تا چگونه اداره کردن ورزش کشور و اساسنامه های اجرایی به جان هم افتاده اند.عاقبت چه خواهد شد؟
سوم- نامه کمیته بین المللی المپیک بازگشتی به ابتدای ماجرای برکناری فدراسیون های ورزشی بود؛«همانطوریکه در جریان هستید، در نتیجه موضوع فوق، تعدادی از فدراسیونها توسط فدراسیونهای بین المللی خود به حالت تعلیق در آمده اند. به همان صورتی که در نظریات پیوست ما درباره اساسنامه شما ذکر شده است، توجه داشته باشید که آن دسته از فدراسیونهای ملی که اکنون توسط فدراسیونهای بین المللی مربوطه بحالت تعلیق در آمده اند تا هنگام رفع مشکل با فدراسیون های بین المللی مربوط، نباید به عنوان اعضاء دارای حق رای در جلسه (یا جلسات) آتی مجمع عمومی شما حضور داشته باشند.»
آیا وزارت ورزش روسای برکنار شده را بازمی گرداند؛آنچه از ظواهر امر پیداست این امر محقق نخواهد شد چه آنکه وزیر ورزش بارها تاکید کرده است روسای برکنار شده بازنمی گردند و از سوی دیگر تاکید کمیته بین المللی المپیک بر بازگشت روسای برکنارشده تاکید دارد ،این منازعه در حالی به وقوع پیوسته است که همه تجربیات گذشته از کوتاه آمدن نهادهای داخلی در مقابل نهادهای بین المللی حکایت می کند اما این ظاهر ماجراست چه آنکه در پس این همه مجادله نکته ای ظریف نهفته است که به سود ورزش کشور خواهد بود.
نکته: در نامه پیشین کمیته بین المللی المپیک به صراحت ذکر شده است که تا بازگشت روسای برکنار شده(دنیامالی ،کریم صفایی و...) انتخاباتی برگزار نخواهد شد؛در نامه های بعدی پس از آنکه هیات اجرایی کمیته ملی المپیک اساسنامه جدید را تدوین نمود و به شورای المپیک آسیا و کمیته بین المپیک ارسال نمود این قید دوباره تکرار شد.در اینجا اما برگزاری انتخابات کمیته ملی المپیک پس از تصویب اساسنامه ضرورت می یاد.
ورزش ایران امروز در یک پیچ تاریخی به سر می برد چه انکه با برکناری روسای فدراسیون های ورزشی به صورت ناخواسته وارد فاز جدیدی در نوسازی قوانین و مقرارات خود شده است و می تواند شکل جدیدی از روابط موجود میان نهادهای مختلف از وزارت ورزش گرفته تا کمیته ملی المپیک را تنظیم نماید اما در اینجا یک حس ناخوشایندی که نزد مدیران تصمیم گیر ورزش کشور است مانع برقراری آرامش در ورزش می شود؛اصرار بر برگزاری انتخابات کمیته المپیک با تاریخ هایی که در ذهن وزیر و رییس کمیته ملی المپیک است می توان محلی برای مناقشه های بعدی که تبعات داخلی بیشتری نسبت به تعلیق ورزش ایران دارد ، است.
خبرهایی که از وزارت ورزش به گوش می رسید ؛تاکید بر برگزاری انتخابات در پیش از سال 91 بود. بر اساس طرح وزارت ورزش انتخابات باید قبل از آغاز تبلیغات انتخاباتی یازدهمین دوره ریاست جمهوری برگزار شود.و از سوی دیگر طرح ریاست کمیته ملی المپیک برگزاری انتخابات در اردیبهشت ماه – وسط رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری – است.
جدا از اینکه منازعه موجود میان علی آبادی و عباسی که به نظر می رسد هر کدام به دنبال راهی برای رسیدن به صندلی ریاست کمیته ملی المپیک هستند ،به کجا می انجامد این سوال جدی مطرح است که اساسا چه رابطه ای میان انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات کمیته المپیک است؟!این پیوند را چه کسی زده است؟قابل درک است که با پایان دولت جدید علی آبادی و عباسی می خواهند نهادی متمرکز در ورزش را در اختیار خود داشته باشند و شاید تمام این مجادلات رسانه ای و غیر رسانه ای در جلسات ناشی از این امر باشد.
اما یک نقشه راه روبروی ماست فرصت به دست آمده از اصلاح قوانین ورزش کشور برای برطرف کردن مشکلات با عدم برگزاری انتخابات کمیته ملی المپیک تا استقرار دولت یازدهم و به طبع حضور وزیر جدید ورزش – چه عباسی باشد و چه کس دیگری- می تواند 4 سال آرامش را برای ورزش برقرار سازد. در حالی که 4 ماه تا انتخابات ریاست جمهوری مانده است مدیران کنونی ورزش که هنوز نتوانسته اند مشکلات ورزش را با نهادهای بین المللی برطرف کنند چرا سخن از برگزاری انتخابات کمیته ملی المپیک می کنند؟!این چه اصراری است که مبنایی بر حل مشکل نیست و خود به صورت بالفعل مشکل جدیدی رابرای ورزش در آینده تا آنچه عدم هماهنگی گفته می شود، به وجود می آورد.
به نظر می رسد با عدم برگزاری انتخابات کمیته ملی المپیک تا استقرار دولت جدید – هر دولتی با هر گرایشی- می توان مشکلات ورزش را به راحتی حل کرد و برای 4 سال بر ناهماهنگی میان دستگاه ورزش(وزارت ورزش/ سازمان تربیت بدنی) و کمیته ملی المپیک پایان داد.
43 43
نظر شما