بهناز شیربانی: حسن فتحی از جمله کارگردانهایی است که در 20 سال حضورش در تلویزیون سهم بسیاری در ساخت آثار موفق و پربیننده در این مدیوم دارد و ساخت این سریالها به گفته خودش از دغدغههای او نشات گرفته است.
«زمانه» تازهترین ساخته فتحی چندی قبل روی آنتن شبکه سه سیما رفت و نظر مساعد مخاطبان تلویزیون را جلب کرد، سریالی که در نیمههای راه تصمیم گرفته شد در سه بخش ساخته شود و این تصمیم هنوز از سوی سازندگانش جدی است.
«زمانه» داستان پسری جوان به نام بهزاد است که قرار است با دخترعموی خود ازدواج میکند، اما رازی از زندگی او برملا میشود که زندگیاش را دچار تغییراتی میکند. حسین محجوب، حمید گودرزی، مهرانه مهینترابی، پریناز ایزدیار و هومن برقنورد در این سریال ایفای نقش کردهاند.
به گفته فتحی در این این سالها شرایط کار در مدیومی چون تلویزیون تغییر کرده است. در این روزها باید با شبکههای ماهواره ای رقابت کرد و از این منظر باید ساز و کاری جدید برای کیفیت آثار تلویزیونی پیدا کرد. به اعتقاد او نکته مهمتری که باید به آن توجه داشت عنصر انتقال تجربه است. فتحی در واپیسن روزهای اسفند مهمان خبرآنلاین شد تا درباره چگونگی ساخت و آثارش در طول این سالها و در نهایت ساخت سریال «زمانه» صحبت کند. جبار آدین به عنوان منتقد در این نشست ما را همراهی کرد.
جبار آذین، منتقد: بهتر است بحث را از اینجا آغاز کنیم که مطابق اغلب سریالها «زمانه» هم در قسمتهای آخر دچار اتفاقات عجیب و غریب شد. مثلا در دیالوگهای عمه فاطمه با ارغوان درباره چیزهایی صحبت میشود که ما در طول سریال باید آن را به صورت درام، ببینیم، اما متاسفانه این دیالوگها به صورت شعاری و سطحی از طرف عمه فاطمه به ارغوان دیکته میشود! به نظر من جای این نوع صحبت کردنها در درام نیست. یا مثلا در پایان سریال، مشخص نمیشود که سرانجام رابطه ارغوان با بهزاد چه میشود. پرسش من این است که آیا آقای فتحی آگاهانه اجازه داده بود که تماشاگر در مورد سرنوشت آدمهای سریال تصمیم بگیرد؟ اگر اینچنین بوده با توجه به شناختی که من از حسن فتحی دارم، به نظر میرسد برای مطرح کردن هر موضوعی زمینه سازی میکند و بعد آن را مطرح میکند. معتقدم سریال «زمانه» در انتها نه تنها نتوانست حق مطلب را از سوی هنرمندان سازنده این کار ادا کند، بلکه مخاطب را هم دچار آشفتگی کرد و به نظر میرسد اعمال سلیقه مدیران هم در سرانجام سریالی که شاهد بودیم بیتاثیر نبوده است.
حسن فتحی، کارگردان: عمه در سریال ما معلم و یک آدم فرهنگی است. در واقع ما شخصیتی را میبینیم که اساسا علی رغم محرومیتهایی که کشیده و بلاهایی که سرش آمده، انرژی عصیانگر وجودش را که حاصل آن محرومیتها است، بجای اینکه صرف انتقامگیریهای شخصی کند، در حد بضاعت خودش در مسیر عدالت اجتماعی و تلاش برای اصلاح مصالح اجتماعی صرف کرده است. یعنی از ابتدا ما یک شخصیت عدالتخواه از عمه میبینیم کهگاه حتی موازی قانون و حتی فراتر از قانون حرکت میکند. مثلا بچههایی را که مورد کودکآزاری قرار گرفتهاند، حمایت میکند.
بنابراین عمه فاطمه را فردی میبینیم که آرمانگرا و آرمانطلب و اساسا آدمی است که میتوان گفت در حد و اندازه خودش یک مصلح اجتماعی است. با این ذهنیت از یک چنین آدمی، خیلی عجیب نسیت وقتی دیگران به مشکلی برمیخورند بنشیند و آنها را نصیحت کند. عمه فاطمه سریال ما خودش رنج کشیده و داغ دیده است، و تجربه خودش را با ارغوان در میان میگذارد. در عین حال به او میگوید مسئولیتش را در این فرآیند بپذیرد و همه را به گردن بهزاد نیندازد. اتفاقا این سکانس حساب شده، طراحی و نوشته شده بود و حرفهایی که در این سکانس زده میشود، در فرآیند داستان بسیار حائز اهمیت است.
از طرف دیگر یکی از مشکلاتی که ما سالها است، در جامعه با آن روبرو هستیم، این است که متاسفانه کمتر کسی مسئولیت رفتارهایش را میپذیرد. و این موضوع در کشور ما تبدیل به ضدفرهنگ شده که هر جا مشکلی پیش میآید معمولا تقصیرات به گردن ضعیفترین فرد میافتد. ما هم از طریق یک قصه، و در چارچوب پتاسیل و ظرفیت قصه این موضوع را مطرح کردیم. شما به دیالوگهای عمه دقت کنید که به ارغوان میگوید، «مسئولیت بخشی از اتفاقی را که افتاده بپذیر. قبول کن در این فاجعه نقش داشتی». او میگوید، «با خشم و خشونت مشکلی حل نمیشود». این حرفها را اگر منوچهر میگفت ممکن بود، بگویید به منوچهر نمیآید این حرفها را بزند. حتی اگر ثریا خواهر بهزاد هم این حرف هارا میزد، به راحتی از او قبول نمیکردید. ما این حرفها را در نهایت از زبان کسی میشنویم که میتوان گفت یکی از فرهنگیترین شخصیتهای قصه ما است، پس ایرادی پیدا نمیشود اگر کسی که با فرهنگ انس بیشتری دارد، این حرفها را بزند و اینگونه عمل کند؟
اما نکنه حائز اهمیت و سئوالی که من از شما دارم این است که آیا ارغوان این حرفها را از عمه فاطمه قبول میکند؟ ارغوان حرفهای او را نمیپذیرد. این نکته مهمی است. اگر ارغوان تحت تاثیر حرفهای عمه قرار میگرفت ودر نهایت همدیگر را در آغوش میگرفتند و همه چیز به خیر و خوشی تمام میشد، ما دچار کلیشههای رایج میشدیم. اما در سریال «زمانه» این اتفاق نیفتاد.
حسن فتحی
عمه فاطمه در این سریال حرفهایی میزند که حرفهای من کارگردان هم هست که سعی میکنم فرآیندهای جامعه را با دقت دنبال کنم. پیام من در این سریال این بود که مخاطب، بپذیرد مجموع فاکتورها و عوامل مختلف باید دست به دست هم بدهند که جامعه ما کمتر سراغ مکانیسمهای دفاع روانی، دروغ، تزویر، ریا و خشونت برود و رفتارهای پختهتر و فرهیختهتری در برخورد با معضلات اجتماعی در پیش بگیرد. در نهایت اگر بخواهم به انتقاد شما از دیالوگهای رد و بدل شده بین عمه فاطمه و ارغوان برگردم، باید بگویم با توجه به توضیحاتی که دادم، گفتن این حرفها از عمه فاطمه قابل باور است و شعاری نیست.
به نظر من شعار زمانی معنا پیدا میکند که عمل و حرفت با هم مغایرت داشته باشد. در حالی که شخصیت فاطمه فروزانفر از ابتدا طوری طراحی شده که میبینیم حرفهایی که میزند برایش لقلقه لسان نیست، اما در مورد اینکه چرا قسمت پایانی اینطور تمام شد؛ شهریور امسال یک روز اواسط فیلمبرداری به آقای عفیفه تهیهکننده گفتم، «من به ذهنم رسیده که این قصه قابلیت این را دارد که طبق پیشنهادی که قبلا آقای کاظمیپور داده در سه فصل ساخته شود». حتی پیشنهاد دادم در قسمتی که ارغوان ماشین را آتش میزند فصل اول را تمام کنیم، بعد فیلمبرداری را تعطیل کنیم و فیلمنامهنویسان روی فصل دو کار کنند، من هم در کنار فیلمنامه نویسان هستم و کمک میکنم. تماشاگر با این شرایط، فصل اول را میببیند و ما برای ساخت فصل دوم آماده میشویم. حتی نظرتماشاگران را هم میتوان برای ساخت فصل دوم در نظر گرفت. به نظر من مردم پیشنهادهای فوق العاده خوب و درآماتیکی برای ساخت قصهها دارند.
البته پیشنهاد اینکه بعد از ساخت بخش اول این سریال بخش دوم و یا حتی سومی نیز ساخته شود دلیل دیگری هم داشت، مجبورم اینجا یک پرانتز باز کنم و بگویم ما تا دو سال پیش فقط در مرحله رقابت شبکهای در داخل کشور بودیم، اما در حال حاضر چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد فاز جدیدی شدیم وآن فاز رقابت ماهوارهای است. رقابت ماهوارهای قواعد خاص خودش را دارد و اگر ما توانایی این رقابت را پیدا نکنیم، نهایتا در این کارزار، مخاطب دیگر سریالهای خودمان را نخواهد دید. من فکر میکردم یکی از ویژگیهای فاز جدیدی که به آن اشاره کردم این است که اساسا سریالها بر اساس چند فصل طراحی شوند. اتفاقی که در سریالهای خارجی هم میافتد.
به این دلیل بود که شما تمایل داشتید سریال «زمانه» برای پخش در شبکه نمایش خانگی ساخته شود؟
فتحی: امروز اشخاصی که پیشنهاد ساخت این سریال را در شبکه نمایش خانگی با آنها در میان گذاشتم و نپذیرفتند پشیمان هستند.
به نظر شما تا به حال تجربه شبکه نمایش خانگی موفق بوده است؟
فتحی: تا حدودی شاید، اما مسلما بسیار موفقتر از چیزی میتواند باشد که در عمل در یکی دو سال گذشته شاهد بودیم. باید ببینیم در سیستم شبکه نمایش خانگی مشکل چیست؟ زمانی میبینید کارها خوب است، اما پخش خوب نیست. مشکلی که ما در فرهنگ ایرانی و در همه حوزهها داریم این است که ما چیزی به عنوان انتقال تجربه را جدی نمیگیریم. در حالی که یکی از ویژگیهای کشورهای توسعه یافته در همه زمینهها توجه به اصل انتقال تجربه است. فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی میگوید: «ما بر شانههای نسلهای قبل از خود تکیه کردیم و بالا آمدیم». مثلا من به عنوان فیلمساز، به اتفاقاتی که در حوزه موسیقی میافتد، توجه نمیکنم. درمقابل نقاشها و مجسمهسازها هم خیلی حواسشان به اتفاقات حوزه سینما نیست. بدتر از همه این است که فیلمسازان از تجربه فیلمسازان معاصر خودشان بیخبرند. سریال سازهای ما از تجربههای هم بیخبرند و این یک فاجعه برای جامعه ما است. بنده اگر بخواهم برای شبکه نمایش خانگی کاری تولید کنم، باید تک تک تجربههای این حوزه را بررسی کنم و ببینم همکاران من کجا موفق بودند و به چه دلیل و بر عکس. در نهایت بر اساس آنها حرکت خودم را طراحی کنم.
برگردیم به ادامه صحبتهای شما در مورد فاز رقابت با شبکههای ماهوارهای. عمده سریالهایی که از شبکههای ماهوارهای پخش میشود، به دلیل نداشتن برخی محدودیتها و پر زرق و برق بودنشان برای مخاطب جذاب هستند. تلویزیون ما با توجه به این شرایط باید به دنبال چه راهکاری برای جذب دوباره مخاطب تلویزیون باشد؟
فتحی: معتقدم یکی از ویژگیهای رقابت در دوره جدیدی که وارد آن شدهایم این است که ساخت سریالهای 30 یا 40 قسمتی را کنار بگذاریم. در شرایط فعلی تا تماشاگر بیاید از بین تعداد زیاد سریالهایی که ساخته میشود یکی را انتخاب کند و تماشاگر ثابت آن سریال شود، مطمئن باشید 20 یا 30 قسمت از پخش سریال میگذرد.
در این شرایط به نظر میرسد ساخت سریالهایی که کمتر از 90 هستند، به لحاظ معنایی و زیباییشناسی، دیگر به صرفه نیست. در مورد همین سریال «زمانه» بسیاری از مخاطبان ناراحت بودند که چرا زود تمام شد. آنها میگفتند ما تازه داشتیم به این سریال عادت میکردیم. این حرف برای من معنی دارد. به نظر من معنی این حرف یعنی اینکه در این شرایط جدید ما باید به تولید کلان مبتنی بر کیفیت فکر کنیم وتحول اساسی در ضرباهنگ سریالها ایجاد کنیم.
به این مسائل در سریال «زمانه» فکر کردید؟
فتحی: سال پیش با نویسندگان سریال «زمانه» توافق کردیم و قانونی را برای نگارش این مجموعه گذاشتیم تا به آن پایبند باشیم. بر این اساس سکانسهای سریال نباید بیشتر از دو صفحه میشد تا ریتم و ضرباهنگ سریال به حدی با نشاط و تند شود که این اجازه را به مخاطب ندهد که در این فاصله سراغ شبکههای دیگر برود. این کار حاصل تجربه 20 ساله من در تلاش برای شناسایی مخاطب تلویزیون است. بنابراین پس از این همه سال خوشحالم که مردم بعد از دیدن سریال «زمانه» میگویند ریتم و ضرباهنگ سریال تند است.
به نظر میرسد که در این مرحله جدید رقابت ماهوارهای باید در پی خلق آثاری در تلویزیون باشیم که فیلمنامههای آن در هر یکی دو قسمت یک نقطه عطف قوی داشته باشد و مدام از سطحی به سطحی و از لایهای به لایهای دیگر حرکت داشته باشد. در سریال «زمانه» تصمیم گرفتیم قسمت پایانی را طوری طراحی کنیم که سرنوشت یکسری مسائل مشخص نشود. در واقع پایان سریال با دو هدف باز و معلق گذاشته شد؛ اول اینکه این داستانها در جامعه امروز ما ادامه دارد. آدمهای فرصتطلب مثل منوچهر در این جامعه کم نیستند. افرادی مثل بهزاد، ارغوان و نیکخواه وجود دارند و طمع و اختلاسهای چنان و آنچنینی در ابعادگاه فوق میلیاردی هنوز اتفاق میافتد و نحوه پایان بندی سریال «زمانه» به نحوی موید این نکته است که پارهای از فرایندهای زشت و حکایتهای تلخ در اینجامعه همچنان باقی است و همه آحاد یک جامعه جهت پایان بخشی به این زشتیها باید فکر چاره باشند.
دومین دلیل برای انتخاب چنین پایانی آن بود که به مرم این نوید را بدهیم که اگر امکانات مالی کافی و مناسبی در اختیاسازندگان این سریال قرار بگیرد آنها امادگی ساختن فصل دوم سریال «زمانه» را نیز از هم اکنون دارند.
آذین: به نظر من خوب است که آقای فتحی متوجه هستند شرایط تغییر کرده است. کاش دیگران هم متوجه این موضوع باشند که ما در فاز جدیدی به لحاظ رقابت با شبکههای ماهوارهای قرار گرفتیم و کاش مدیران و سیاستگذاران هم متوجه این تغییرات باشند. به نظر من تا زمانی که هنرمندان ما نتوانند واقیعتها را نشان دهند، اتفاقی نخواهد افتاد. اگر قرار باشد هنرمند تمام انرژیاش را صرف کند تا اثری را خلق کند که اثرگذار باشد، اما حمایتی از آن صورت نگیرد، بدیهی است که هنری خلق نمیشود و هنرمند نمیتواند به خوبی فعالیت کند. امیدوارم در آینده حمایتها شکل اجرایی به خودش بگیرد.
فتحی: تجربه این سالها به من ثابت کرده هر مدیری که میآید آرزوی این را دارد که بتواند کارنامه کاری موفقی در طول دوران مسئولیتش داشته باشد. میتوانم این اطمینان را بدهم که این تمایل در اغلب مدیران تلویزیون وجود دارد، اما نکته حائز اهمیت این است که تمایل صرف کافی نیست.
درطول این سالها و در گفتوگوهایی که با برخی از مدیران تلویزیون داشتهام، بارها بر این نکته تاکید کردهام که باید مسئله جسارت و نوآوری را به عنوان یک امر بسیار ضروری و جدی در دستور کار سریالسازی تلویزیونی قرار داد. ما باید به لحاظ کیفی تولیدات بهتری داشته باشیم که بخشی از این اتفاق مشروط به بالا رفتن ضریب جسارت و نوآوری و اعتماد به نفس مدیران است.
در اینکه اغلب مدیران سعی دارند برنامههای تلویزیونی به حدی جذاب باشد که میلیونها نفر به تماشای آنها بنشینند شکی نیست، اما گره کار به صرف تمایل مثبت داشتن باز نمیشود. سریالسازی تلویزیونی باید با دانش و برنامهریزی جدی همراه باشد. سریالسازان از سویی و مدیران فرهنگی از سوی دیگر باید اتفاقات مهم عرصه سریالسازی را در جهان دنبال کنند و دلشان را به ساختارهایی از تولید نباشند که امروز دیگر مقبولیت خودش را از حیث زیباییشناسی و جذب مخاطب از دست داده، خوش نکنند. اصولا نمایش در معنای عام کلمه چه تئاتر که زمانی من و آقای آذین در آن فعالیت میکردیم، چه تلویزیون و چه سینما، یک هنر جمعی است، مثل خوشنویسی یا شاعری هنر فردی نیست. تلویزیون هم از این بحث ما مستثنی نیست. همه عوامل و عناصر که در تلویزیون یا در یک شبکه تلویزیونی کار میکنند همه از هنرمندانی که یک اثر را خلق میکنند تا مدیران شبکه باید همراهی و همدلی نشان دهند تا یک اتفاق مهم حاصل شود.
آقای فتحی قبول دارید شرایط فعلی برای تحولاتی که به آن اشاره کردید خیلی ایدهآل نیست؟
فتحی: بله، قطعا نیست.
به نظر شما ریشههای این موضوع به کجا برمی گردد؟
فتحی: بخشی از آن برمی گردد به اینکه ما تجربه نسل به نسل کسانی را که در یک رسانه کار میکنند، جمع بندی نمیکنیم. فکر میکنم کسانی که در تلویزیون مدیریت میکنند لازم است تجربههای مدیران قبل از خودشان را در حوزه سریالسازی ببینند و آن را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند. ببینند کدام سریالها موفقتر و درخشانتر بوده و دلیل آن چه بوده و کدام سریالها علیرغم هزینهها و بودجههای کلان به هیچ وجه موفق نبودهاند. لازمه این موضوع یک نظم فکری و تمرکز ذهنی است، اگر این عوامل نباشد نمیتوانیم از اصل انتقال تجربه استفاده درستی بکنیم. یکی از مشکلات تلویزیون ما این است که وقتی یک نسلی از مدیران میروند و نسل دیگری از مدیران جایگزین آنها میشوند، تجربههای نسل قبل از خودشان را مورد واکاوی و موشکافی قرارنمیدهند. این مشکلی است که ما در سایر سطوح جامعه هم با آن روبرو هستیم، غافل از اینکه یکی از عوامل توسعه در هر حوزهای استفاده صحیح از تجربه پیشینیان است.
من در طول این 20 سال شاهد تغییرات مدیریتی زیادی بودم. در مدت حضور من در تلویزیون سه مدیر سازمان عوض شده، چیزی حدود شش معاونت سیما تغییر کرده و بالغ بر صدها یا دهها مدیر شبکه عوض شده است. این یک فرآیند طبیعی است که در همه جای دنیا اتفاق میافتد. نکته حائز اهمیت این است که باید هر کدام از این مدیران باید یک گروه پژوهشگر و متخصص را مسئول کنند که تمام تجربه نسل مدیریتی قبلی را مورد بررسی قرار بدهند. کدام تجربهها مثبت و درخشان بوده و به تولیدات درخشانی منجر شده تا از آنها استفاده کنند و کجا منفی بوده و از آنها فاصله بگیرند. استفاده نکردن از این تجربهها باعث میشود که بودجههای کلان صرف ساختن سریالهایی شود که مطلقا بازدهی اجتماعی نداشته و در مواجه با مخاطب اصلا موفق نبوده است.
آقای فتحی بسیاری معتقدند که هرگاه خودتان دست به قلم شدید و علاوه بر ساخت سریال نگارش فیلمنامه آن را هم بر عهده داشتید، عموما سریالهایی را تولید کردهاید که موفقتر و پر مخاطبتر بوده است. آیا اتفاق خاصی افتاده که دیگر نگارش آثارتان را انجام نمیدهید؟
فتحی: به هر حال چون دستی در نوشتن دارم، مسلما علاقهمندم که هر از گاهی فیلمنامه خودم را بسازم، به طور مثال تحقیق و نگارش فیلمنامه سریال «شب دهم» چهار ماه زمان برد و در این چهار ماه ریالی دریافت نکردم. بعد از اینکه سریال با اما و اگر تصویب شد و فیلمبرداری آن شروع شد تازه حق و حقوق من به عنوان فیلمنامه نویس کار پرداخت شد. در طول مدت نگارش سریال «شب دهم» فقط از انگیزهها و دغدغههای درونی خودم تغذیه میکردم. اگر حمایتهای آقای موسوی مدیر فیلم و سریال شبکه وقت نبود شاید هیچوقت «شب دهم» ساخته نمیشد.
آقای موسوی باعث شد آقای جعفری جلوه مدیر وقت شبکه یک، دو نفر را حکم کند که آنها فیلمنامه این سریال را بخوانند و نظر نهایی را اعلام کنند. «شب دهم» سریالی است که 11 سال از ساخته شدنش میگذرد و بسیاری از مردم از اقشار مختلف این سریال را پسندیدند و در موسسه رسانههای تصویری سروش بالای یک میلیون نسخه تیراژ این کار بوده است.
تحقیق و نگارش سریال «روشنتر از خاموشی» دو سال زمان برد. در طول نوشتن این سریال من باید مرور دوبارهای روی زندگینامه ملاصدرا میکردم، فیلسوفهای معاصر ملاصدا را میشناختم، فلاسفه قبل از ملاصدرا را میشناختم، درباره قرن دهم هجری و درباره شاه عباس و حرمسرای شاه عباس و جنگهای آن تحقیق میکردم. این یک مجموعه وسیع بود که بدون هیچ کمکی انجام دادم. هیچ محققی در کنار من نبود. هیچ نهاد تحقیقی و پژوهشی از من حمایت نکرد. بنده با آزمون و خطا و ساعتها وقت صرف کردن در کتابخانهها دو سال تحقیق و نگارش سریال را انجام دادم و در این دو سال ریالی دریافت نکردم. سرانجام سیمافیلم به این نتیجه رسید که این سریال را بسازد. اگر دغدغههای شخصی من نبود و اگر اون جمله معروف نیچه که میگوید «آن کس که در زندگی چرایی دارد با هر چگونهای خواهد ساخت» نبود نه «شب دهم» ساخته میشد نه «ملاصدارا». بعد از تجربههای موفق «شب دهم» و «ملاصدرا» قرار شد «مدار صفر درجه» را بسازم. مدتی زمان برد که من به توافق مالی با تلویزیون برسم و باز هم دو سال تحقیق و نگارش فیلمنامه این سریال زمان برد.
در همان گرماگرم تحقیق و نگارش «مدار صفر درجه» که حدود دو سال وقت صرف آن شد، متوجه یکسری واقعیتها و حقیقتهایی شدم که برایم قابل تامل بود. دیدم در این دو سالی که من صرف نوشتن فیلمنامه این کار کردم، بعضی کارگردانها موفق به ساخت سه یا چهار سریال شدند که حاصل دستمزدش چیزی حدود شش برابر رقمی میشد که من برای نوشتن این فیلمنامه گرفتم. ازطرف دیگر متوجه شدم عدهای از تهیهکنندههای تلویزیونی گاه چند ده برابر دستمزدی را که یک نویسنده میگیرد را از یک پروژه درمی آورند.
نکته حائز اهمیت برای من این است که در همین لحظه که با یکدیگر صحبت میکنیم 180 سال است که از تصویب قانون حق مولف در دنیا میگذرد. میدانید که این قانون در مورد هنرمندان مثل حقوق بازنشستگی برای کارمندان است. قانون حق مولف در تمام کشورهای جهان اجرا میشود. من وقتی برای ساخت فیلم «یک روز دیگر» به فرانسه رفتم، برخی از تهیه کنندههای فرانسوی که سایت من را دیده بودند با توجه به حجم بالای ساختههای من میگفتند، «تو برای ساخت فیلم که دیگر نباید نیازی به تهیه کننده داشته باشی. باید اوضاع مالی خوبی داشته باشی». آنها نمیدانستند ما در ایران حق مولف دریافت نمیکنیم. من هنوز هم حاضرم برای نوشتن یک فیلمنامه دو سال وقت بگذارم، مشروط به اینکه حق مولف دریافت کنم. نوسینده، کارگردان، تهیهکننده و آهنگساز طبق استاندارهای جهانی باید حق مولف دریافت کنند.
قانون حق مولف تصریح میکند باید بابت پخش مجدد سریال درصدی از قرار داد اولیه با تلویزیون بسته شده به سازندگان اثر پرداخت شود. وقتی اثر شما به هر شبکهای در هر کشوری فروخته شود باید درصدی از فروش به خالقان اثر تعلق بگیرد یا درصدی از فروش نمایش خانگی سریال باید به تولیدکنندگان اثر تعلق بگیرد. سریال «شب دهم» که من هم نویسنده و هم کارگردان آن هستم، تا این لحظه بالای یک میلیون نسخه فروش رفته است. دریغ از اینکه چهار تا از این سیدی را برای من بفرستند.
این نهایت بیحرمتی و بیاحترامی است که ممکن به یک هنرمند شود. این رفتارها به هیچ وجه فرهنگی نیست. وقتی مجموعه این عوامل را کنار هم میگذارم به این نتیجه میرسم کار تحقیق و نگارش را که سالها برای آن وقت میگذارم کنار بگذارم و با نوسیندههای دیگری کار کنم و در نهایت ترکیبی از خواستهها و دغدغههای خودم و حاصل تلاش نویسندهها را مقابل دوربین ببرم. وقتی اعتراض کردم چرا سریالهای ما در برخی از شبکههای خارجی بدون دادن حق مولف به سازندگان آنها پخش میشود یکی از مسئولین در مصاحبهای پاسخ داده بود کارگردانهای ما باید خوشحال باشند که سریالهاشان را به دنیا معرفی میکنیم. من قطعا در پاسخشان میگویم این خوشحالی اگر همراه با پرداخت حق مولف باشد قطعا ارزش بیشتری دارد.
شاید این اتفاقات به این دلیل است که وقتی هزینه ساخت سریال پرداخت میشود مسئولان تلویزیون تمام حقوق مادی و معنوی را برای خودشان در نظر میگیرند.
فتحی: البته برخی از مدیران شاید تمایل داشته باشند حق مولف و حق کپی رایت رعایت شود، اما میگویند قانونش در تلویزیون نیست. سئوال من از مسئولان صداوسیما این است که آیا خیلی سخت است در عرض یک هفته یا حداکثر یک ماه قاعده حق مولف و کپی رایت را در صداوسیما تبدیل به یک قاعده و قانون کنند؟ علی رغم اینکه در دو سه سال گذشته بارها این موضوع را با عدهای از مدیران صداوسیما در میان گذاشتهام، اما تاکنون هیچ توجهی به آن نشده است، به هر علتی که برای من نامعلوم است.
بنده دو سال وقت میگذارم و اثری را میسازم که بعد از ساخته شدن با استقبال شدید مردم مواجه میشود. یکی از این پیامدهایی این استقبال وسیع این است که میلیاردها تومان آگهیهای تجاری نصیب تلویزیون میشود. اگر تمام این پول به حساب سازمان میرفت من ناراحت نمیشدم. نکته جالب این است که یک درصد قابل توجهی از این پول یا از این سود نصیب دلالهای بازرگانی میشود. وقتی ما سریال «میوه ممنوعه» را ساختم کل بودجه این سریال 650 میلیون تومان بود و من بعد از مدتی متوجه شدم که یکی ازفعالان در عرصه آگهیهای بارزگانی تلویزیون بابت کنترات آگهیهای شهرستان سریال «میوه ممنوعه» یک میلیارد تومان سود خالص نصیبش شده است. حالا شما مقایسه کنید کل بودجه این سریال که 650 میلیون تومان بود را با سود یک میلیارد تومانی که پنج سال پیش تنها به جیب یک نفر رفته است. کجای این معادله عادلانه است؟!
حق مولف هم تضمینی است که هنرمند وقتی زایش فکری ندارد و باید یک یا دو سال مطالعه و تحقیق کند که یه یک زایش فکری برسد که حاصل آن یک اثر جذاب و جدید شود، مجبور نباشد پشت سر هم کار کند و هم تضمینی است بر روزهایی که هنرمند ممکن است مشکلات و گرفتارهایی برای خودش و خانوادهاش به وجود بیاید، در نتیجه امکان کار تا مدتی برایش مقدور نباشد.
در هر حال کپی رایت حقوقی است که تمام دنیا به رسمیت شناخته است. در نتیجه من در حوزه تحقیق و نگارش ناخواسته و علی رغم میلم کمکار شدم. در چنین شرایطی ترجیح میدهم فعالیتم را در حوزه کارگردانی یک مقدار بیشتر کنم و در حوزه تحقیق و نگارش کمتر کنم. من نمیتوانم سه ماه سر و ته یک فیلمنامه را جمع کنم. بنده با تحقیق و نگارش و وسواس کار میکنم. میگویم کم کار کن، اما خوب کار کن، بنابراین باید به من و همکارانم حق مولف پرداخت شود. هر چند زمانی هم که ترجیح میدهم کارگردانی کنم به شهادت کسانی که با من کار میکنند با همان درجه از تعصب و دلسوزی کار میکنم که کارهای خودم را مینویسم. مطمئنم و این نوید را میدهم اگر مسئله حق مولف و کپی رایت در تلویزیون ما اجرا شود، کیفیت سریالهای تلویزیونی از همه جهت بالا میرود. در این صورت نویسنده کمفروشی نخواهد کرد و با تحقیق بیشتری خواهد نوشت. کارگردان با دلسوزی و تمرکز بیشتری کارگردانی خواهد کرد و تهیهکننده در کارش به اصطلاح آب نخواهد بست.
آذین: البته امیدوارم صحبتهای خوب آقای فتحی همینطور که از سوی ما و مردم شنوایی دارد از سوی مسئولین هم شنیده و اجرا شود. مشروط به اینکه نگاه مسئولین نسبت به هنر و فرهنگ بازتر شود. تا زمانی که نگاه مدیران بسته باشد و موضوعات در سانسور و ممیزیها قرار بگیرد، طبعا هیچ اتفاقی نمیافتد. پس امیدواریم که همراه با هنرمندان، مسئولین هنری ما هم متحول شوند تا ما شاهد تحول بزرگی در صدا و سیما باشیم. اما برسیم به موضوع بازیگران سریال «زمانه» یکی از نکاتی که یک مقدار من را آزار داد، مقوله انتخاب بازیگران بود. تعدادی از بازیگران سریال «زمانه» با نقشها خوب عجین شده بودند، آقای فتحی آیا مقوله انتخاب بازیگران را خود شما بر عهده داشتید یا کس دیگری هم به شما کمک کرد؟
فتحی: فرآیند انتخاب بازیگر اینگونه است که با آقای عفیفه روی یک موضوع فکر میکنیم. در نهایت تصمیم آخر در مورد انتخاب بازیگران بر عهده من است. در مرحله تحقیق و نگارش، گفتوگو درباره بازیگران شروع میشود. من به شدت اهل گفتوگو و مشورت هستم، چه در مرحله تحقیق و نگارش، چه انتخاب بازیگر و چه در مرحله کارگردانی. من اصلا نمیرنجم که فردی از عوامل پشت صحنه ایدهای به من بدهد واگر احساس کنم ایده خوب است از آن استفاده میکنم. نمایش یک خصلت ذاتی دارد و آن این است که هر چه بیشتر مشورت کنیم نتایج بهتری میگیریم. این چیزی است که از تئاتر با خودم آوردم و از آن نتیجه گرفتم.
آذین: بر خلاف دیدگاهی که به غلط در میان اهالی نقد و هنر وجود دارد، اعتقاد دارم منتقد و هنرمند باید در کنار هم باشند تا در مقابل هم. کار منتقد نیست که به جای اثربخشی کار هنرمند را تخریب کند. ضمن احترام برای سلیقه آقای فتحی در ارتباط با انتخاب بازیگران، چیزی که در میان انتخاب بازیگران زیاد راضی کننده نبود، انتخاب حسین محجوب بود که با نقش چندان منطبق نبود. شخصیتپردازی او به گونهای نبود که تواناییهای او را به خوبی نشان دهد. ما از ایشان کارهای خوب و قوی تری دیدیم اما نوع و جنس این شخصیت با جنس بازی محجوب سنخیت زیادی نداشت ونمی توانستم بین این شخصیت و نقش ارتباط برقرار کنم.
فتحی: برای نقش حسام فروزان فر چند بازیگر را در نظر گرفته بودیم که در نهایت با امین تارخ قرارداد بستیم. آقای تارخ بعد از بازی کردن در دو سکانس یک روز آمدند و با من و آقای عفیفه صحبت کرد و در مورد نقش خودشان اظهار نگرانی کرد. یکی ازاین نگرانیها این بود که نقشش در سایه نقش بهزاد و ارغوان قرار گرفته در نتیجه تقاضای ایشان را برای اینکه از این کار انصراف بدهد پذیرفتم و به تهیهکننده گفتم حساسیت ایشان برای من قابل درک است.
من در این سالها سعی کردم با بازیگرانی که نقششان را دوست ندارند یا با نقش مشکل دارند کار نکنم. بنابراین وقتی مشخص شد تارخ مشکل جدی با نقش دارد، از تهیهکننده خواستم به فکر بازیگر دیگری باشیم. چند بازیگر مد نظرمان بود که هر کدام درگیر کاری بودند. از جمله بازیگرانی که برای بازی در این نقش در نظر داشتیم، آقای حسین محجوب بود. فکر کردیم محجوب در سریالهایی که از او دیدیم بیشتر در نقش آدمهای قشر متوسط و میانی جامعه حضور داشته و من تا بحال از او بازی در نقش یک آدم مرفه و متمول را ندیده بودم. فکر کردیم چه اشکالی دارد که کلیشهها را بشکنیم و او را در نقش جدیدی نشان بدیم. با خودش هم صحبت کردیم و آقای محجوب هم دوست داشت که از آن کلیشهها یک مقدار فاصله بگیرد و نقش جدیدی را تجربه کند. اساسا تجربه حضور در نقشهای متفاوت را با چند بازیگر دیگر هم انجام دهم.
استقبال میکنم از اینکه به بازیگرانی که به فضایی کلیشهای دچار شدهاند کمک کنم، مثل کاری که با امیر جعفری انجام دادم. اگر امیر «میوه ممنوعه» را بازی نمیکرد نمیدانم چه بلایی سرش میآمد، چون تقریبا در آستانه سقوط قرار گرفته بود و خوشبختانه خودش آنقدر باهوش و علاقهمند بود که به مجرد اینکه پیشنهاد حضور در «میوه ممنوعه» و آن نقش جدی را با او در میان گذاشتیم آمد و تا آنجایی که خاطرم هست قرار داد سفید امضا کرد.
در مورد آقای محجوب هم همین اتفاق افتاد. حسین محجوب بازیگر خوب و دلسوزی است. احساس کردم محجوب با بازی در نقش حسام فروزانفر یک گروهی از افراد متول در جامعه را نشان داد که خیلی از ما وقتی آنها را میبینیم، اولین چیزی که میگویم این است که به قیافش نمیآید اینقدر پول داشته باشه. متاسفانه ما عادت کردیم در سریالهای تلویزیونی شخصیتهای متمول را حتما خوش لباس و خیلی شیک ببینیم. در حالی که واقعیت جامعه ما غیر از این است.
ما همین امروز در جامعهای زندگی میکنیم که کم نیستند افرادی که ثروتهای فوق میلیاردی دارند و در عین حال ظاهر بسیار سادهای دارند، به حدی که کسی نمیتوانید پیشبینی کند این آقا چه کسی است و چقدر ثروت دارد. چرا؟ چون شاید چهرهاش خیلی تناسبی با تعاریف کلیشه شده از چهره و ظاهر افراد پولدار ندارد. در اینجا بد نیست اشاره کنم به نمایشنامه بسیار زیبای «پلکان» اثر مرحوم اکبر رادی که گویا همین روزها توسط هادی مرزبان در تئاتر شهر به روی صحنه رفته و در آن مرحوم رادی به خوبی داستان رشد و شکلگیری قشری در جامعه را که آنها را میتوان تحت عنوان بورژوازی لمپن یا سرمایهداری دلال مورد توجه قرار داده است. اشارهای کنم موقعیت مالی و اجتماعی این افراد هیچ نسبتی به پیشینه طبقاتی آنها ندارد و بسیاری از این آدمها به دلیل اوضاع شتر گاو پلنگی اقتصادی یک شبه راه صد ساله پیمودهاند. در سریال «زمانه» حسام فروزانفر یک کارخانه دار محترم تصویر شده، اما پیشینه خانوادگی او از حکایات دیگری پرده بر میدارد و احساس من این بود که حسین محجوب در این نقش به خوبی میتواند نمادی از این گروه از ثروتمندان جامعه باشد.
اینکه چرا قبول حضور حسین محجوب در این نقش برای شما مشکل است شاید از این موضوع نشات میگیرد که اگر آقای محجوب آن نقشهای قدیمی را بازی نکرده بود و شما در ذهن خاطرهای از آن نقشها نداشتید. پذیرفتن محجوب در این نقش برای شما آسانتر بود. خاطرهبازی در نقش یک پیرمرد اصفهانی و سنتی در سریال «در مسیر زاینده رود»، خاطرهبازی در نقش یک پیرمرد سنتی در «صاحبدلان»، خاطرهبازی در نقش یک مرد مستاصل در فیلم «رنگ خدا» و... ما هر وقت به حسین محجوب فکر میکنیم اینها به ذهنمان میرسد. من خواستم این کلیشه را بشکنم. در عین حال که در حین شکستن این کلیشه دیدم مصداق عینی این طبقات اجتماعی را هم داریم.
جبار آذین، منتقد
آذین: صحبتهای آقای فتحی درست است، اما منظورم این است که در واقع آقای محجوب که بازیگر خوبی است در ایفای این نقش قدرتمند ظاهر نشد.
فتحی: به هر حال من از بازی ایشان راضیام و اگر کم و کاستی شما مشاهده کردید، شاید ناشی از این باشد که من در مقام کارگردان در هدایت ایشان درست عمل نکردم. محجوب جزو آن دسته از بازیگرانی است که عادت دارد فیلمنامه را کامل بخواند و جزئیات نقشش را بداند و برای لحظه به لحظه سکانسها یک طراحی منیاتوری داشته باشد. ما این مشکل را داشتیم که وقتی کار را شروع کردیم، فقط پنج قسمت فیلمنامه داشتیم. در نتیجه همه بازیگران از جمله محجوب اضطراب داشتند، اضطرابی که من هم داشتم. شاید محجوب بازیگر ی است که این توانایی و قدرت را دارد که خیلی بهتر از چیزی که دیده شد در این کار بدرخشد. یقین دارم اگر محجوب تمام فیلمنامه را از روز اول داشت بهتر از چیزی که دیدید میتوانست بازی کند.
فکر میکنم برای حمید گودرزی هم حضور در این سریال به نوعی تجربه دیگری در زمینه بازیگریاش بود.
فتحی: بازی حمید گودرزی در این سریال را مقایسه کنید با سایر سریالهایی که تاکنون از او دیدید تا ببینید برای او در این سریال چه اتفاقی افتاده است. اگر خودش نمیخواست این اتفاق نمیافتاد. گودرزی خواست فضای بازیگریش را عوض کند و من به این تمنای روحی او احترام میگذارم. او میخواست آن فضای قبلی را بشکند. گودرزی دنبال این بود که وارد دوره جدیدی در بازیگریاش شود و قطعا در این سریال زمانی صرف این کار میشد و اگر بازی متفاوت تری از او دیدید به دلیل میل شخصی خودش هم بود. همین قاعده در مورد بازیگرانی چون شهرام قائدی، فریبا متخصص، حسین مهری، پریناز ایزدیار، تبسم هاشمی وچند بازیگر دیگر که الان اسامی آنها در خاطرم نیست به خوبی اتفاق افتاد.
آذین: آقای فتحی متن این سریال به مرور نوشته شد. داستان اصلی سریال در آغاز به گونهای دیگری رقم خورد. در ابتدا مسئله اساسی ارث میراث بود تا جایی که در قسمتهای اول به نظر میرسید موضوع اصلی است.
فتحی: ما در ابتدا فقط پنج قسمت فیلمنامه داشتیم، اما میدانستیم خط قصه از ابتدا چیست. اما چرا داستان اینگونه بود؟ این حاصل گفتوگوها با نویسندهها بود که شاید هفتهها و روزهای متمادی زمان برد. شانس بزرگ من این بود که با نویسندههایی کار میکردم که خیلی با حوصله بودند، به نحوی که بارها متن نوشته میشد، من میخواندم و دوباره برمیگرداندم. بارها پیش میآمد که ساعت 8 صبح سر صحنه بودیم، فیلمنامه را میخواندم و احساس میکردم مشکل دارد، نکاتی را توصیه میکردم، نویسندهها مینوشتند و ساعت یک بعد از ظهر تازه فیلمبرداری را ادامه میدادیم.
یکی از دلایلی که سریال 49قسمتی شش ماه زمان برد، همین سختگیری روی متن بود. البته یک ماه و نیم هم به دلیل مشکلات مالی و آماده نبودن متنها کمی وقفه در تصویربرداری پیش آمد. از ابتدا در گفتوگو با نویسندهها این نکته را متذکر شدم که موضوع اصلی قصه ما دروغ و خشونت است. از همان ابتدا به دوستان توصیه کردم روی کهنالگوها فکر کنیم. در ادبیات نمایشی دو کهنالگو نظر ما را جلب کرد. یکی کهنالگوی «هملت» و دیگری «ملاقات بانوی سالخورده» فردریش دورنمات. ما احساس کردیم ترکیب و تلفیق این دو کهن الگو میتواند آن بستر و پی رنگ قصه ما را فراهم کند. ترکیب این دو کهن الگو برای ما مهم بود به این دلیل که یک حرف اساسی و بسیار مهمی را میخواستیم بزنیم که امیدوارم مخاطب این را متوجه شده باشد و آن این بود که دروغ، پنهان کاری و خشونت در نسل جوان ما بوجود نیامده. بلکه یک عقبه تاریخی و اجتماعی در فرهنگ دارد که از نسل قدیم به نسل جدید منتقل شده است. در سریال میبینید که دروغ و پنهانکاری از پدر حسام شروع میشود.
شما در آثار من همواره دیدید که روی مولفههای تاریخی و تاثیر آن در فرهنگ و فرآیندهای اجتماعی تقریبا در همه آثارم توجه کردم. یکی از عواقب دروغ و پنهانکاری، خشونت است. به نظر من ترکیب این دو کهنالگو در سریالسازی یک تجربه جدید بود. من هم سرم درد میکند که در آثارم تجربهای جدید و غافلگیرانه نسبت به کارهای قبلی داشته باشم. در عین حال که کار خطرناکی بود و ضریب ریسکش بالا بود، اما ارزشش را داشت و لذتبخش بود. داستان ظاهرا با یک دروغ و پنهان کاری آغاز میشود، اما این دروغ و پنهان کار تبدیل به یک فجایع دیگری میشود که از آن خشونت بیرون میآید.
آقای فتحی طرحی که سه سال پیش در مورد ساخت یک سریال تاریخی به تلویزیون دادید در حال حاضر در چه مرحلهای است؟
فتحی: سه سال پیش طرح یک سریال تاریخی را به تلویزیون ارائه دادم. نمیگویم به کدام شبکه و کدام مدیر، اما همین مقدار بگویم اگر این سریال همان زمان تصویب میشد و به موقع ساخته و پخش میشد، آنگاه شاید سریالهایی چون «حریم سلطان» تا این اندازه مورد استقبال واقع نمیشد، اما جای بسی تاسف که ما ایرانیها استعداد غریبی در فرصتسوزی داریم.
به نظر من وقت آن رسیده است که در مورد خطوط قرمز تلویزیون تجدید نظر اساسی بکنیم، مثلا باید مسئله موسیقی را در شبکههای تلویزیونی جدی بگیریم و دراین زمینه اگر لازم است برویم سراغ صاحبنظرها و کارشناسانی که راهکارهای فقهی و شرعی ارائه میدهند. جهت طرح بیشتر موسیقی در تلویزیون. فقه جعفری از حیث پویایی و اجتهاد یکی از مترقیترین ساختارهای فقهی را در بین مذاهب اسلامی دارد. باب اجتهاد و اجماع دینی در فقه جعفری باز است و کافی است که ارتباط فعالی با متخصصان و کارشناسان امور فقهی گرفته شود و مشکلات و موضوعاتی که در حوزه موسیقی وجود دارد با آنها در میان گذاشته شود و راهکارهای فقهی ارائه شود.
ساختارهای فقهی ما به حدی پویا است و پتانسیل دارد که میشود راهکارهای فقهی بر اساس اصل اجتهاد و اصل اجماع دینی در خصوص اصول و امور مستحدثه پیدا کرد، اموری که حادث میشود و چون حادث شده شاید راهکارهای پیشین و قدیمی پاسخی برای آن نداشته باشد. بر اساس این اصل علما، فقها و کارشناسان باید بنشینند و اجماع کنند و راهکارهای فقهی را بر اساس فقه جعفری پیدا کنند. تاسف من از این است که 11 سال پیش همین حرفها را زدم که امروز دوباره آنها را تکرار میکنم. اگر بخواهیم نسبت به نیازهای نسل جوان در حوزه موسیقی بیاعتنا بمانیم مشکلی حل نمیشود، در نهایت نسل جوان به شبکههای ماهوارهای پناه میبرد. ما بجای این کار باید راهکارهایی را پیدا کنیم.
حدود هفت سال پیش طرحی برای موسیقی پاپ در نظر گرفته شد که حاصل آن ظهور خوانندههایی مثل محمد اصفهانی، احسان خواجه امیری، محسن چاوشی، رضا صادقی، مازیار فلاحی و تعدادی پاپخوان خوب دیگر و حتی نوازندههای توانایی چون میثم مروستی و امید حجت و.. بود. این فضا چطور مهیا شد؟ این استعدادها چطور ظهور پیدا کردند؟ اساسا انسان نیازمند موسیقی است. از ابتدای تاریخ بشر از زمان داود نبی بشر حس خوبی نسبت به موسیقی داشته و موسیقی یکی از ابزار آرامش روحی روانی نوع بشر بوده است. ما نمیتوانیم موسیقی را انکار کنیم. فکر کنید اگر صداوسیما از امروز پخش موسیقی را در سازمان متوقف کند، چه اتفاقی میافتد. پس ما به موسیقی نیاز داریم.
58247
نظر شما