جواد حیراننیا
پروفسور رابرت جرویس رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی آمریکا و استاد دانشگاه کلمبیا معتقد است به کار گیری "دیپلماسی اجبار و قهر" از آنجا برای ایالات متحده آمریکا در خصوص ایران پیچیده است که آمریکا از یک سو برای اعمال فشار ایران را مورد تهدید قرار می دهد و از سوی دیگر برای رسیدن به توافق، تشویق و وعده و وعید را نیز در دستور کار دارد. رابرت جرویس استاد امور بین الملل در دانشگاه کلمبیا، استاد پیشین دانشگاه هاروارد و استاد دانشگاههای کالیفرنیا و لس آنجلس بوده است. او بعنوان رئیس پیشین انجمن علوم سیاسی آمریکا اصطلاح "ادراک و سوء ادراک" را که اصطلاحات معروفی در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل است به نام خود ثبت کرده است. آنچه در ادامه می آید مصاحبه با این اندیشمند و نظریه پرداز برجسته معاصر در خصوص روابط ایران و آمریکاست که در ادامه از نظر میگذرد.
در حال حاضر نوع رویکرد ایالات متحده آمریکا در قبال ایران با کدام رویکرد نظری قابل تبیین است؟
جرویس: ایالات متحده آمریکا در حال حاضر از یک نوع دیپلماسی به نام "دیپلماسی قهر و اجبار" علیه ایران استفاده و بهره می برد. این دیپلماسی معنایی فراتر از اصطلاح بازدارندگی دارد. این اصطلاحی که الکساندر جورج آنرا به کار برد. یعنی از یک سو ایالات متحده آمریکا، ایران را تهدید می کند و از سوی دیگر قول تغییر رفتار را می دهد و تشویق را مطرح میکند. اگرچه اوباما در شعارهای انتخاباتی خود بر دیپلماسی و حل دیپلماتیک موضوع هستهای ایران تأکید و توجه داشت ولی ایران نباید فکر کند که گزینه نظامی از سوی او به هیچ عنوان مطرح نیست.در واقع ایران نباید اینگونه تحلیل کند که شعارهای انتخاباتی اوباما صرفاً برای کسب رآی بوده است.
آمریکا در عراق هم از همین سیاست "چماق و هویج" بهره برد؟
در خصوص حمله نظامی آمریکا به عراق معتقدم این حمله ضروری نبوده است. چرا که معتقد هستم که بازدارندگی در مقابل عراق حتی اگر فرض کنیم که با یک عراق هستهای مواجه بودیم باز امکان پذیر بوده است. اشاره شد که آمریکا در خصوص ایران از "دیپلماسی اجبار و قهر" بهره می برد. بر اساس آنچه توماس شلینگ در 50 سال گذشته طرح کرده این دیپلماسی مبتنی بر تهدید و ارعاب از یک سو و تشویق از سوی دیگر است. بر این اساس آنچه این دیپلماسی را در خصوص ایران از سوی آمریکا پیچیده میکند چگونگی پیش بردن این دو موضوع به ظاهر متضاد است.
آیا پیگیری این دو سیاست متناقض در آن واحد امکانپذیر است؟
به کار گیری این دیپلماسی از آنجا برای ایالات متحده آمریکا در خصوص ایران پیچیده است که آمریکا از یک سو ایران را تهدید میکند و برای اعمال فشار این کشور را مورد تهدید قرار می دهد و از سوی دیگر برای رسیدن به توافق، تشویق و وعده و وعید را نیز در دستور کار دارد. نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تهدید و تشویق به طور ذاتی ناسازگار نیستند چرا که این دو مؤلفه شرطی هستند و وابسته به شرایط هستند. یعنی هم تشویق می تواند در مرحله ای پیش رود و هم تهدید و برعکس هر کدام در مرحلهای می توانند متوقف شوند.
تجربه تاریخی اعمال چنین سیاستی چه درسی به ما میدهد؟
تجربه تاریخی در خصوص اعمال چنین دیپلماسی نشان از سختی و پیچدگی آن دارد. این سختی به ویژه زمانی در تاریخ مشهود است که بخواهیم هر دو گزینه را با هم پیش ببریم.بر این اساس دو مؤلفه تهدید و تشویق بیش از آنکه تقویت کننده یکدیگر باشند تضعیف کننده یکدیگر هستند. علت این است که این دو مؤلفه به عواملی چون چگونگی رفتار دو طرف، سیاستهای داخلی، تصوری که طرفین از یکدیگر دارند بستگی دارد.در واقع وقتی این دلایل را بررسی می کنیم مشاهده می کنیم در خصوص موضوع هستهای ایران تصوری که دو کشور از یکدیگر دارند حائز اهمیت است.همچنین باید متوجه این نکته بود که فشار زیاد بر ایران به معنای وادار کردن او به همراهی نخواهد بود. فشار زیاد بر ایران میتواند نتایج عکسی نیز به دنبال داشته باشد.روابط ایران و آمریکا بعد از سقوط شاه روابط عادی نبوده است. این رابطه نوع تصور دو طرف از یکدیگر را شکل داده است. این رابطه اگرچه به طور عمیق منازعهآمیز نبوده اما تنش آمیز بوده است. به نظر می رسد از رهگذر این تجربه دو طرف چیزهایی از یکدیگر آموختهاند. بر اساس آنچه دو طرف از همدیگر آموختهاند میتوانند نوع نگاهشان را به یکدیگر تغییر دهند و میتوانند تجربیات را مبنا رفتارها و کنشهای بعدی در رابطه با یکدیگر قرار دهند.
4949
نظر شما