به تو میاندیشم...!
«همه میپرسند»
چیست این وعده ارزانی و رفع کمبود؟
چیست شهریه دانشگاه بی سوبسید؟
که جگرهای تمام ما را
سخت بشکافیده ست؟
*
چیست در خلوت خاموش چراغ؟
چیست در خنده مسؤول چغندر یا برق؟
«که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن مینگری؟»
*
نه به برق
نه به آب
نه به گاز
نه به کشک
نه به پشم
من به این جمله نمیاندیشم.
*
من صدای وزش وعده مسؤولان را
و شمیم گل ارزانی را
در خیال در سخنرانیها
و نوار کاست «های کوپن،های کوپن» را
در همه میدانها
میشنوم، میبینم،
من به این جمله نمیاندیشم.
«بهتو، تنها به تو میاندیشم»
ای سراپا همه گرمی و سیاهی!
ای نفت
همه وقت
همهجا
من به هر حال که باشم به تو میاندیشم
من فدای تو، به جای کوپن گوشت و پنیر و روغن
تو بیا
توی این «والور» دلسوخته تنها تو بمان،
بی تو من بید بیدک میگیرم، میلرزم!
***
از که بپرسم؟
غم بیهوده بود ارثیه حضرت آدم
آفرین، از که بپرسم؟
چون که موجود دگر در همه عالم نخورد غم
آفرین، از که بپرسم؟
غم ندارد که تو مفلس شدهای، پول نداری
غم ندارد که تو یک ثروت منقول نداری
غم ندارد که تو درویشی و کشکول نداری
غم ندارد که توانایی یک غول نداری
چاره غم چه بود، پس تو بگو؟ خوردن شلغم!
افرین از که بپرسم؟
ماهی دودی اگر گشتی و پیدا ننمودی
غم مخور چون غم بیهوده نبخشد به تو سودی
ماهی تازه بخر چون به همین زودی زودی
تا دم خانه شود ماهی تو ماهی دودی!
آلوی زرد به این شیوه چه گردد؟ رطب بم!
آفرین از که بپرسم؟
بیقراری مکن امروز دگر غصه چه داری؟
تو که اکنون به «خود» آموخته ای شیوه «یاری»
تا دگر اسکن خود عاطل و باطل نگذاری
سعی کن هر چه که داری ببری و بسپاری
با چه حالت، تو بگو؟ بالب خندان، دل خرم!
آفرین از تو بپرسم!
گل آقا. شماره 65. اسفند 1370
6060
نظر شما