دیشب، سه شنبه شب، انگار مسوول ناظرپخش تلویزیون و خصوصا ناظرپخش شبکه یک، مثل خیلیها یا رفته بودند سیزده ب در یا خستگی ناشی از رفتن به سیزده ب در، باعث شده بود تا به نحو شایسته، انجام وظیفه ننمایند. شاید شما هم سریال!زندهی "سین مثل سریال" را دیده باشید. و اما دیشب، مجری برنامه که مثل همیشه میهمانان را دوستان خود معرفی می کند، چنان نانی به میهمان برنامه قرض داد که مصداق یک اجرای تلویزیونی در تلویزیون های محلی و شبکههای اختصاصی است؛ مجری که آرزوی توفیق برای میهمان هم در عرصه ی بازیگری و هم در حوزهی شغلی اش داشت، به میهمان اجازه داد تا هراندازه که می خواهد از فرصت پیش آمده و از امکان تلویزیون ملی، آنهم در شبکهی یک که یک شبکهی سراسری است، به طرز جالب انگیزی، خود و شغل و حرفه اش را تبلیغ نماید. میهمان گفت: البته من فقط وکیل هنرمندان نیستم و برای همهی مردم وکالت می کنم. در ادامه، با اشارهی ضمنی مجری مبنی بر این که موقع رفتن فراموش نشود که حق تبلیغ مرا هم کارت ب کارت نمایید، اضافه کرد که می تواند از طریق نشانی
www.??????????????.ir
در خدمت مردم باشد. (ميهمان برنامه دقيقا نشاني سايتش را داد!)
مجری که ظاهرا حسب الاظهار، بیش تر از این، نمی توانست به میهمان فرصت تبليغات بدهد، تاکید کرد که این، تنها کاری است که می تواند برای دوستانش انجام دهد.
اکنون، قطع نظر از وضعیت مالی و توان اقتصادی سازمان صداوسیما در حال حاضر! و نیز ویژگی های خاص برنامههای پخش زنده، این پرسش به ذهن متبادر می شود که کدام یک از این دو بزرگوار، نسبت به آنچه - خلاف عرف رسانه و مغایر با اصول حرفه ای و مخالف ضوابط حاكم بر اصل رعايت حقوق مخاطب رسانه - تبلیغ شد، علم و اطلاع نداشتند و موضوع اساسا فی البداهه و کاملا اتفاقی بیان شد؛ بازیگرمیهمان یا مجری!؟!
و اما فارغ از پاسخ، در نگاه هر بیننده ای، از نقطهنظر تحلیلی، به نظر می رسد که وقت آن رسیده تا سیاستگذاران رسانههای شنیداری و دیداری و خصوصا مسوولان امر سياستگذاري در رادیو-تلویزیون، در نوع نگاه و دیدگاه سیاستی خود، تجدیدنظر نمایند و دست کم، بر ضرورت توسعه کمی و عددی تلویزیون و راه اندازی تلویزیون های محلی و منطقه اي، برنامه ريزي نمايند؛ نه اين كه با اختصاص يك شبكه به هر استان، گمان نمايند كه وظيفه ي قانوني و فرهنگي خود را به انجام رسانده اند و ديگر تكليفي ندارند.
يادآور مي شود شايد گزاف نباشد اگر گفته شود كه فاصله ي تلويزيون ملي فعلي تا تلويزيون محلي، همين يك حرف "ح" در تلويزيون محلي باشد. با اين تعبير كه "ح"، نمادي از "حقوق مخاطب" است كه اميد آن مي رود تا با راه اندازي تلويزيون محلي، حقوق مخاطب نيز چنان رعايت شود كه بشود جزو بديهياتِ اصول حاكم بر رسانه اي ديداري مثل تلويزيون. و آنگاه، مسير باز مي شود براي اثبات اين ادعا كه تلويزيون با رعايت حقوق مخاطب، ملي است.
آيا اين، خواسته اي برآورده شدني است!؟!
نظر شما