آذرجزایری: یک رسم تقریباً قدیمی است. هر کس که پشت میز مدیریت نفت می نشیند هر چند که در گذشته منتقد سفتوسخت سیاستهای نفتی بوده است؛ اما به ناگاه تغییر رویه می دهد و علی رغم ادامه روال سنتی گذشته از سیاست هایی دفاع میکند که روزی خود منتقد اصلی آنها بوده است. از دکتر هادی نژادحسینیان همین سوال را میپرسیم و یک دلیل می آورد: «برخی از مسئولان نفت متوجه مسائل بازرگانی و فنی نیستند.» بارزترین سابقه مدیریتی هادی نژادحسینیان به دوران وزارت وی در وزارت صنایع سنگین و دولت هاشمی رفسنجانی برمی گردد. مردی که سال های عمر خود را در تعاملات بین المللی گذرانده و از مقایسه شیوه مذاکرات بین المللی در سال های نه چندان دور نفت با این روزهای این حوزه می گوید؛ گویی از ناکامی های زندگی فرزند خود و نگرانی های پدرانه می گوید. پرونده مدیریت دولتی نژادحسینیان در دولت نهم بسته شد و به قول خودش تلاش های ملی اش با بازنشانده شدن در سمت معاونت امور بین الملل وزارت نفت با نامه ای غیرمنتظره بر روی میزش به پایان رسیده است. دکتر هادی نژادحسینیان به مواردی در خصوص برخوردهای بین المللی نفت اشاره می کند که شنیدنی است:
آقای دکتر وضعیت امور بینالملل نفت را در حال حاضر بهویژه در خصوص وضعیت فروش نفت چگونه ارزیابی می کنید؟ و اگر شما در مسند مسئولیت بودید چه اقدامات دیگری انجام می دادید؟
در مورد وضعیت امور بینالملل شرکت و وزارت نفت چون اطلاعی ندارم ارزیابی ای نیز ندارم. در مورد وضعیت فروش نفت، با آنچه در گذشته عمل می شد مخالف بودم. زیرا فروش نفت به صورت سنتی و از طریق مذاکره انجام می شد. معاونت امور بین الملل وزارت نفت هیچ نقشی در فروش نفت نداشت. من معتقدم که فروش نفت از طریق بورس یا به صورت مزایده، روش منطقی و اجرایی کار است؛ گرچه امور بین الملل شرکت نفت به بهانه های مختلف از فروش نفت به این روشها خودداری می نمود. برای نمونه در قراردادهای بیع متقابل بازپرداخت پول به پیمانکار به این صورت است که از محصول تولیدی به قیمت روز برداشت می کنند. چنانچه پیمانکار نتواند محصول تولیدی را ببرد، شرکت نفت، محصول را می فروشد و پول به پیمانکار می دهد. اما در طول این چند سال تا جایی که من در جریان هستم هیچ گاه امور بین الملل شرکت نفت اجازه نداد که پیمانکاران محصول را ببرند. برای نمونه در قرارداد توتال، گازپروم اصرار داشت که به جای پول، مایعات گازی ببرد اما مدیر امور بین الملل شرکت نفت هیچ گاه اجازه این کار را نداد.
دلیل مخالفها چه بود؟
دلیلی که مدیر مربوطه مطرح می کرد این بود که گازپروم، با فروش مایعات گازی تولیدی ما به بازار با قیمت پایین تر با ما رقابت کرده و بازار ما را خراب می کنند و ممکن است که در آینده با مشکل مواجه شویم. امّا هیچ فرد آگاهی این استدلال را نمی پذیرفت. گاهی اتفاق میافتاد که چندین کشتی روی آب بود و مشتری برای آن وجود نداشت. گازپروم می خواست این محصولات را ببرد ولی مدیر مذکور زیر بار نمی رفت.
به نظر شما چرا هر فردی وارد نفت می شود چنانچه قبل از آن هم دیدگاه های انتقادی به نفت داشته باشد امّا به محض این که بر صندلی نفت تکیه می زند باز همان راهی را در پیش می گیرد که قبل از وی پیموده می شده است؟
البته اطلاق کلی درست نیست. مدیران زیادی به نفت آمده اند که منشاء تغییرات و نوآوری های بسیاری در نفت بوده اند. ولی متاسفانه امور بین الملل شرکت نفت برای مدت بیست سال با یک سیاست غلط و تحت نظر تقریباً یک نفر اداره شده است.
در مدیریت های سطوح بالا هم بعضی مدیران می خواهند بلامنازع باشند. یعنی مدیری باشند که هر تصمیمی را می گیرند همان تصمیم اجرا شود و معیاری برای سنجش عملکردشان وجود نداشته باشد. برای نمونه اگر مایعات گازی را به گازپروم می دادند و گازپروم با قیمتی گران تر از قیمت این ها به بازار می فروخت به نظر منطقی هم می رسد. زیرا اگر می خواست ارزان تر از قیمت این ها به فروش برساند، پولش را از نفت می گرفت و تمام معاملات آن ها زیر سئوال می رفت. قیمتی که این ها مایعات گازی پارس جنوبی را به بازار می فروختند اگر گازپروم می خواست به قیمت بالاتر بخرد تمام معادلات این ها زیر سوال می رفت. بنابراین بهترین راه این بود که هیچ معیاری برای خرید و فروش نداشته باشند.
آقای دکتر به فروش نفت در بورس اشاره کردید؛ با توجه به این که ما در شرایط فعلی روابط بین الملل اندکی داریم آیا عرضه نفت در بورس منطقی است؟
چنانچه مشکلات خاص حال حاضر را کنار بگذاریم، بیش از ده سال است که بحث فروش نفت ایران از طریق بورس مطرح است. این مباحث سال ها است مطرح شده و از همان زمان ها با این مسئله مخالفت شده و نگذاشتند که این اقدام صورت گیرد.
به نظرشما در یکی دوسال آینده امکان تحریم کامل خرید نفت ایران وجود دارد؟
یکی از محاسن نفت این است که کشورها نمی توانند به راحتی نفت خام خود را عوض کنند. در واقع شیرینی و ترشی، سنگینی و سبکی را نمی توانند به راحتی تغییر دهند. به این معنی که نمی توانند با تغییر آن بهترین ترکیب فرآورده را بدست بیاورند. در واقع API، سایر فلزاتی که ناخالصی می آورد، ترشی و مقدار گوگرد و سایر فاکتورها در این میان وجود دارد. یعنی این فاکتورها در فعالیت پالایشگاه ها وجود دارد و اگر کشوری بتواند این موارد را تغییر بدهد گرچه سرمایه گذاری هنگفتی لازم دارد اما برای همیشه می تواند هر نفت خامی را مصرف کند.
این گفته شما به این معنی است که تکنولوژی ای وجود دارد که اگر تکنولوژی پالایشگاه ها را تغییر دهند بر اساس آن می توانند هر نفت خامی را مصرف کنند؟
معمولاً هر پالایشگاهی برای نفت خامی طراحی شده که قرار تحویل آن نفت خام برای دراز مدت بین طرفین بسته شده است. اگرنفت خام عوض شود، ترکیب فرآورده ها تغییر می کند و ممکن است درآمد پالایشگاه تغییر و یا حتی منفی شود.
ما در خصوص پالایشگاه تهران با یک شرکت قرارارداد بستیم و این شرکت دستگاه های جدیدی را روی پالایشگاه تهران نصب کرد که نفت خامی را که ما از سوآپ دریافت می کنیم در داخل پالایشگاه ایران قابل فرآوری باشد. این کار هزینه هنگفتی داشت و مدت طولانی نزدیک به دو تا سه سال زمان برد. بنابراین با توجه به این مسائل، کشورها موارد را می سنجند و بعد به این نتیجه می رسند که آیا به صرفه است که این سرمایه گذاری کلان را بکنند و از محدودیت های خرید خلاص شوند یا این که به صرفه نخواهد بود و بنابراین محدودیت های خرید را رعایت می کنند. به عنوان مثال پالایشگاه بندرعباس نفت خام سنگین مصرف می کند و اولین پالایشگاه ایران بود که نفت خام سنگین تولید کرد. پیش از آن تمام تولیدات پالایشگاه ها نفت خام سبک بود. در آن زمان با بررسی هایی که صورت گرفت به این نتیجه رسیدیم که اگر نفت خام سنگین بگیریم نزدیک به 30 درصد هزینه پالایشگاه افزایش خواهد داشت. پس از آن در قسمت برنامه ریزی عده ای شروع به مخالفت کردند که چرا نفت خام سبک را به خارجی ها بدهیم و خودمان نفت خام سنگین تصفیه بکنیم و این کار معقولانه نیست. پس از مدتی که به تدریج نفت خام سبک افت پیدا کرد به جایی رسیدیم که برای صادرات تقریباً فقط نفت خام سنگین داشتیم و نفت خام سبک نداشتیم و این عاملی برای کم شدن مشتریان شد؛ چرا که به نفع مشتریان است که هنگام خرید نفت خام سبک، نفت خام سنگین هم بخرند. توجه داشته باشیم که اگر کل مصرف داخل، نفت خام سبک باشد، هنگامی که نفت خام سنگین نداشته باشیم چیزی برای صادرات باقی نمی ماند. بنابراین تصمیم درست و عاقلانه ای بود که انجام شد و با مقاومت ما در نهایت هیئت مدیره تصویب کرد که نفت خام سنگین داشته باشیم.
با توجه به شرایط سخت موجود پیشنهاد شما برای مدیریت صنعت نفت چیست؟
به نظر من اگر فضا به سمتی برود که سیاستگذاریها وابسته به افراد نباشد هرچه این سیاست ها شفاف تر و روشن تر باشد بیشتر به نفع مصالح و منافع کشور خواهد بود. مهم این است که ضوابطی که تعیین می شود، چیست و آیا این ضوابط، کشور را دچار مشکل کرده یا از مشکلات کشور کم می کند. در این خصوص مایل هستم به یک مثال اشاره کنم؛ هنگامی که قانون خودرو به تصویب مجلس رسید و واردات خودرو آزاد شد و هیچ نهادی نمی توانست آن را ممنوع کند. پس از تصویب این قانون باید آیین نامه های آن را تهیه می کردیم. اولین بحث این بود که واردات چه نوع ماشین هایی باید آزاد باشد. جوابش روشن بود. هر خودرویی که نمایندگی خدمات پس از فروش در ایران داشته باشد ورودش به کشور آزاد است؛ چرا که اگر این ماشین با مشکل مواجه شد و یا نیاز به تعمیر پیدا کرد، جایی برای تعمیر و خدمات پس از فروش با وجود نمایندگی وجود داشته باشد. لذا شرکت تولیدکننده ماشین بایستی به نحوی به دولت ایران تضمین دهد که این شرکت به تعهدات نمایندگی خود عمل خواهد کرد و اگر عمل نکرد دولت ایران حق دارد ورود آن ماشین به کشور را ممنوع کند. تأمین این تضمین یکی بر عهده شرکت تولیدکننده به طور مستقیم و دیگری از طریق نمایندگی ایرانی آن شرکت با واسطه یک شرکت ایرانی بود. به عبارت دیگر یا شرکت خارجی خودش به دولت ایران تعهد خدمات پس از فروش می دهد و یا با واسطه یک شرکت ایرانی. چنانچه روش دوم انتخاب می شد در وزارتخانه های مربوطه رقابت های بسیاری جهت پذیرش اخذ نمایندگی به وجود می آمد و امضاهای طلائی دوباره جان می گرفت. درحالی که این مسئله ربطی به دولت ایران نداشت و روش تعهد مستقیم، دستگاه های دولتی را درگیر مشکلات نمی کرد. بنابراین با این راه حل و روشی که ما اتخاذ کردیم تمام موارد مربوط به امضای طلائی در ایران و اختلاف بین دستگاه های مختلف برچیده شد.
منظور شما این است که درست اجرا کردن قوانین و ایجاد بسترهای لازم می تواند کلید اصلی حل مشکلات صنعت نفت باشد؟
این دو سیاست که بیان کردم اختلاف اندکی با یکدیگر داشتند؛ اما هرکدام از این ها تأثیر عمیقی بر واردات خودرو می گذاشت. به این معنی که باید تصمیم می گرفتیم که خود شرکت خارجی تولیدکننده طرف دولت ایران باشد یا یک شرکت خدماتی ایرانی به دولت ایران تعهد بدهد. حال اگر نمایندگی ایرانی به دولت تعهد می داد بازار دلالی و امضاء طلایی گرم می شد. ولی با اتخاذ سیاست دیگری، ما ضمن متعهد کردن شرکت سازنده به دولت ایران، بساط دلالی داخل را جمع کردیم و دست بالا را نیز داشتیم. چنانچه یک شرکت خدماتی در انجام وظایفش قصور کرد دولت ایران می تواند شرکت اصلی را ملزم به انجام تعهداتش کند. بنابراین اصل مدیریت، اتخاذ تصمیم های درست و منطقی در سطح کلان است.
در کشور نیز به این موارد تأکید شده است. سند چشم انداز بیست ساله حداقل در بخش نفت بسیار قوی و کامل بود که اگر از آن پیروی می شد امروز شاهد بروز برخی مشکلات در این حوزه نبودیم. حتی قانون سوم، چهارم و پنجم هم در ایجاد نقشه راه نفت موفق عمل کرده اند که متأسفانه فقط تکرار می شود اما هیچ اقدام عملی برای تحقق آن ها صورت نگرفته است. به نظر شما چرا عزم جدی برای اجرای قانون های برنامه وجود ندارد؟
در واقع بعضی از مسئولان نمی خواهند که این قوانین و برنامه ها اجرایی شوند؛ چرا که فکر می کنند با اجرای آن ممکن است از قدرتشان کاسته شود.
به نظر شما آیا بخش بین الملل نفت به برنامه استراتژیک و یک نقشه راه نیاز دارد؟
حتماً لازم است و در لزوم آن هیچ شکی نیست. کار مدیریت سیستمهای دولتی مانند یک قطار است که مجموعهای را به دنبال خود حرکت میدهد. همه امور حرکتی این قطار با راننده است. راننده میتواند سرعت را کم یا زیاد کند و یا مسیر را تغییر دهد؛ اما سایر قسمتهای مجموعه در چارچوب فعالیتهای راننده قدرت مانور دارند و فعالیت میکنند و خود به تنهایی نمیتوانند تصمیم گیری کنند و در واقع تابعی از تصمیم گیریهای راننده قطار هستند.
پس چرا شما در زمان مدیریتتان بر امور بینالملل وزارت نفت چنین نقشه راهی را ترسیم نکردید؟
در نفت دو امور بینالملل وجود دارد یکی امور بینالملل شرکت ملی نفت و دیگری امور بینالملل وزارت نفت.
امور بینالملل وزارت نفت اقداماتی را انجام میدهد که معمولاً خود شرکتها باید انجام دهند. وزارت نفت ایران متشکل از 4 شرکت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایش و پخش است. بنابراین وقتی که من میخواستم پای میز مذاکره با یک شرکت خارجی بروم برحسب اینکه این کار مربوط به کدام یک از این شرکتهاست باید مجوز آن شرکت را دریافت میکردم. وزارت نفت نمیتواند نقش اجرایی در این 4 شرکت داشته باشد جز اینکه وزیر نفت رئیس مجمع عمومی این شرکتها است. در نتیجه اگر من قراردادی را منعقد میکردم، مثلاً یک نفر از اعضای هیأت مدیره یکی از این شرکتها میتوانست ادعا کند که شما به چه مجوزی چنین تصمیمی را گرفتهاید و طبق قانون، ما یک شرکت دارای هیئت مدیره و مدیر عامل هستیم و شما نمیتوانید به عنوان وزیر نفت به جای ما تصمیم بگیرید.
پس شاید این به ضعف ساختاری نفت برمی گردد؟
تا زمانی که من در رأس امور بودم به دلیل سابقه مدیریتی که در گذشته داشتم و با توجه به لطفی که برادران همکار برای من قائل بودند؛ چنانچه قرار بود مذاکرهای صورت بگیرد یا قراردادی منعقد شود این شرکتها به صورت کتبی بنده را به عنوان شخصی که اختیار تام دارد معرفی میکردند. من کار را تا پای قرارداد پیش میبردم و بعد به شرکتی که مربوط بود برای اجرا تحویل میدادیم. امّا متأسفانه این وضعیت روابط همراه با احترام، دیگر برای نفت پیش نیامد و از زمانی که دوران مدیریت بنده در امور بینالملل وزارت نفت تمام شد هنوز فردی که مورد شناسایی باشد و توانایی پیگیری همه این شرکتها را داشته باشد وارد نفت نشده است. بنابراین جدا از ساختار، مشکلات امروزه نفت بیشتر به عدم اعتماد متقابل برمیگردد.
ظاهراً از زمان بازنشستگی جنابعالی تا کنون خیلی از کارهای نیمه تمام در بخش امور بینالملل زمین مانده است؟
تا آنجا که من اطلاع دارم در آن زمان من در حدی که نیاز بود هم نقش و هم دخالت داشتم. چندین پروژه بود که از زمانی که من از وزارت بیرون آمدم اصلاً پیگیری نشده است. مانند میدان آرش که با کویتیها اختلاف داشتیم. این پروژه در همان سطح زمان من با همان اختلافات باقی مانده است و فردی نبوده که بتواند با مذاکره موضوع را حل کند.
/31221
گفت وگو با هادی نژادحسینیان معاون اسبق امور بین الملل وزارت نفت؛
کد خبر 288838
نظر شما