مصطفی جزایری پس از 33 سال با دیدن عکس نوجوانی‌اش به مرور خاطرات روزهایی پرداخت که خرمشهر به رنگ خون در آمده بود.

مهدی یاورمنش: پس از آن که دو ساعت در بزرگراه‌های پرترافیک شمال شرق، شرق و جنوب تهران راندیم و چند بار راه را گم کردیم، عاقبت ساعت چهار بعد از ظهر خودمان را مقابل شهرک شهید بروجردی یافتیم.

از این جا به بعد نشانی سر راست بود و خیلی زود در طبقه پنجم یکی از بلوک‌های ساختمانی، زنگ آپارتمان شماره 18 را به صدا در آوردیم.


وقتی در را باز کرد، با آن که رد پای گذر عمر بر چهره‌اش دیده می‌شد، اما هنوز به جوانی‌هایش شباهت داشت؛ روزگاری که در 17 سالگی اسلحه به دست گرفته، مقابل یورش ارتش عراق ایستاده و از خرمشهر دفاع کرده بود.


عکسش را 10 اردیبهشت (اینجا) منتشر کرده بودیم و سه هفته ای طول کشید تا یکی از کاربران خبرآنلاین پیغام دهد که او و چند رزمنده دیگر قاب شده در آن تصویر را می‌شناسد. تنها فرد آن جمع بود که در تهران سکونت داشت و برای همین وقت را از دست ندادیم و بهش زنگ زدیم و قرار ملاقات را برای عصر پنج شنبه دوم خرداد گذاشتیم.

 

مصطفی جزایری در میان همسر، فرزندان و عروس خانواده
 

 شب سالگرد آزادسازی خرمشهر، مهمان خانه مصطفی جزایری شدیم و چند ساعتی را پای صحبت‌های او و خانواده‌اش نشستیم؛ دیداری که خاطرات گذشته را زنده کرد و در بسیاری از اوقات با اشک‌های این رزمنده قدیمی همراه شد.


تفنگ به جای خودکار
مصطفی جزایری که اینک 50 سال دارد، از روزهایی گفت که به جای به دست گرفتن کیف و کتاب مدرسه و نشستن بر نیمکت کلاس چهارم دبیرستان، کوله پشتی نارنجک و تفنگ ژ3 به دوش انداخت و سوار بر وانت تویوتا به جنگ عراقی‌ها رفت.


او که از دیدار سعید صادقی به شوق آمده بود، کنار این عکاس پیشکسوت جنگ نشست و اول از همه در باره مکان و زمان گرفته شدن عکس خود گفت: «این جا خیابان کهنمویی سابق است که نمی‌دانم امروز اسمش عوض شده یا نه. فکر می‌کنم مربوط به پنجم مهر 59 می‌شود که از مقاومت ما در برابر عراقی‌ها شش روز می‌گذشت.همان طور که در عکس می‌بینید، من به دلیل دیدن دوره آموزش نظامی، یکی از معدود نیروهای مردمی بودم که نارنجک تفنگ ژ3 داشتم که سنگین‌ترین اسلحه آن روزهای ما به شمار می‌آمد.»

 

17 و 50 سالگی مصطفی جزایری (در عکس نفر دوم از سمت راست که کوله پشتی کوچکی دارد)


مصطفی جزایری ادامه داد: «این تویوتا را از استانداری خوزستان گرفته و بیشتر وقت‌ها روی سقفش مسلسل می‌گذاشتیم و با گشت زدن در خیابان‌های خرمشهر، از پیشروی عراقی‌ها جلوگیری می‌کردیم. آن مسلسل و نارنجک‌های من سنگین‌ترین سلاح‌های ما در برابر تانک‌های دشمن بود که امروز خودم هم از این که با چنین امکاناتی بیش از یک ماه تاب آوردیم، تعجب می‌کنم.»


نوجوان 17 ساله روزهای مقاومت خرمشهر افزود: «آن مهر ماه من باید در کلاس چهارم دبیرستان طالقانی خرمشهر درس می‌خواندم که با حمله ارتش صدام مدرسه‌ها تعطیل شد و من هم به جای خودکار، اسلحه به دست گرفتم و تا آخر جنگ دیگر آن را زمین نگذاشتم.»


وداع تلخ
این رزمنده جنگ با اشاره به روزهای مقاومت خرمشهر گفت: «ما بیش از یک ماه مقابل لشکرهای زرهی عراق ایستادگی کردیم. خانه ما در کوی طالقانی خرمشهر قرار داشت که از نخستین محله‌هایی بود که به دست دشمن افتاد. یادم می‌آید اوج نبرد، 24 مهر رخ داد که جنگ تن به تن بود و ارتش صدام توانست تا مرکز شهر پیشروی کند، اما بعدش با مقاومت و جان‌فشانی بچه‌ها، دشمن موفق به تصرف پل خرمشهر- آبادان نشد و عاقبت دست به عقب‌نشینی زد. آن روز بسیاری از نیروهای مردمی در خون خود غلتیدند و من بیشتر دوستانم را از دست دادم. بعد از ظهر آن روز بعد از فروکش کردن آن جنگ سنگین، وقتی اخبار ساعت دو رادیو را گوش کردم، شنیدم که گوینده گفت خرمشهر خونین شهر شده است، تازه آن وقت بود که از بهت و حیرت درآمدم و به گریه افتادم.»

 


جزایری ادامه داد: «بعد از آن، عراقی‌ها بر حملات خود افزودند و ما که بیشتر نیروهایمان را از دست داده بودیم و اسلحه و مهمات کافی هم نداشتیم، اوایل آبان مجبور به عقب نشینی و ترک شهر شدیم. وداع با خرمشهر، تلخ‌ترین و درد آور ترین روز زندگی من بود که البته 20 ماه بعد با آزاد سازی شهر در سوم خرداد 61 تسکین یافت.»


ورق خوردن دفترچه زندگی
بعد از مرور خاطرات شفاهی، مصطفی جزایری پشت میزی نشست و تعدادی از عکس‌های یادگاری دوران جنگش را روی صفحه نمایشگر لپ تاپ به ما نشان داد. در این بازبینی عکس‌های قدیمی، سه پسر او نیز همراهش بودند و گاه به گاه صحبت‌هایش را تکمیل می‌کردند. در این مرور تصویری، دفترچه زندگی این رزمنده بار دیگر ورق خورد؛ از مقاومت مردمی در خرمشهر، عضویت در سپاه آن شهر، خدمت در واحدهای اطلاعات و عملیات، حضور در بیشتر عملیات دفاع مقدس و ... تا بازنشستگی در سال 1388.


او در بخشی از صحبت‌هایش گفت: «این عکس را که در خبرآنلاین منتشر شده و آقای صادقی لطف کرده در اندازه بزرگ چاپ نموده و به خانه مان آورده است، بار اول سال 60 در اهواز در قالب یک پوستر دیدم. سال‌ها خیلی دوست داشتم آن را داشته باشم که بالاخره سال 67، برادرم نسخه کاغذی‌اش را در یک نمایشگاه عکس پیدا کرد و برایم آورد که زیرش نام عکاس نوشته شده بود.»

 

پسران مصطفی جزایری (از راست به چپ): محمد رضا، محمد حسین و محمد علی


جزایری با بیان این که وقتی پس از 33 سال سعید صادقی با او تماس گرفته و ابراز علاقه کرده است او را ببیند، باورش نمی‌شده که دارد با عکاس همان عکس قدیمی صحبت می‌کند. او که از این دیدار به وجد آمده بود، اطلاعات بسیار ارزشمندی در باره برخی از رزمندگان حاضر در این عکس به ما داد که به زودی آن‌ها را پیگیری خواهیم کرد تا با چهره های دیگری از مدافعان خرمشهر آشنا شویم.

 

نوجوانان امروز و دیروز
پس از مرور خاطرات مصطفی جزایری، فرصتی پیش آمد تا پای صحبت اعضای خانواده او هم بنشینیم. این رزمنده دفاع مقدس که چند سالی است در تهران زندگی می‌کند، چهار فرزند به نام‌های محمد علی، نفیسه، محمد رضا و محمد حسین دارد که دو نفر اول ازدواج کرده و تشکیل زندگی داده‌اند.


وقتی که از محمد رضا و محمد حسین که 17 و 15 ساله هستند، پرسیدیم چه احساسی نسبت به این عکس دارند، آنان واژه افتخار را بر زبان آورند. این دو پسر که هم سن و سال پدرشان در این عکس هستند، گفتند اقدام یک رزمنده 17 ساله در دفاع از خرمشهر بدون در نظر گرفتن آن که نسبت پدری با آنان دارد، برایشان مایه سرافرازی است و به آنان درس آزادگی و ایستادگی می‌دهد. این همان نظری بود که محمد علی و نفیسه جزایری هم در باره روزهای نوجوانی پدرشان بیان کردند.

 

این عکس  پنجم مهر 59 در خیابان کهنمویی خرمشهر گرفته شده است


در واکنش به این صحبت‌ها، پدر خانواده گفت: «من که نوجوانان و جوانان امروز را با دوره خودمان مقایسه می‌کنم، آنان را با هوش‌تر می‌یابم که نسبت به ما آگاهی و اطلاعات بیشتری دارند. باور من این است که مسوولان باید روی این نسل پویا و فعال حساب ویژه ای باز و شرایط رشد فرهنگی و علمی آنان را هموار کنند.»


مصطفی جزایری تاکید کرد: «اگر نوجوانان ما دست به انتقاد از شرایط می‌زنند، نباید فکر کنیم به بیراهه رفته‌اند. آنان به مقتضای روحیه پرسشگری و از روی تعصب به کشور و دلسوزی انتقاد می‌کنند و قصدشان بهبود و پیشرفت ایران است.»


31 سال زندگی مشترک
بعد از فرزندان، نوبت همسر مصطفی جزایری شد تا پای صحبت‌هایش بنشینیم. خانم صدیقه ذاکر نژاد درباره آشنایی و ازدواج با همسرش گفت: «من دختر خاله ایشان هستم که سال 61 به خواستگاری‌ام آمدند و با هم ازدواج کردیم. من با خانواده‌ام در شوشتر زندگی می‌کردم که بعد از ازدواج همراه با همسرم در آبادان ساکن شدم. تمام دوران جنگ را به همین ترتیب در شهرهای جنگی زندگی کردیم و تنها از چند سال قبل با انتقال همسرم به تهران آمدیم.»

 

مصطفی جزایری و همسرش


او با بیان این که شهرهای جنگ زده خوزستان آن طور که باید و شاید بازسازی نشده و پیشرفت نکرده‌اند، افزود: «من همیشه از این که همه امکانات در تهران جمع شده است، گله‌مند بوده‌ام. دغدغه مسئولان نباید تنها آبادانی و پیشرفت تهران باشد و دیگر شهرهای ایران از جمله استان خوزستان هم نیازمند توجه هستند.»


بعد از چهار ساعت که در خانه مصطفی جزایری در حال تهیه گزارش و عکس بودیم، وقت آن رسید تا از او و خانواده‌اش خدا حافظی کنیم. برای برگشت او مسیری را به ما پیشنهاد کرد که بر خلاف آمدنمان، بسیار سر راست بود و خیلی زود ما را به مرکز شهر رساند؛ راهی که هر روز این رزمنده قدیمی را به محل کارش می‌رساند. مصطفی جزایری با این که بازنشسته شده است، هر روز صبح با عوض کردن چند خط اتوبوس، مسیری طولانی را طی می‌کند تا خود را به سعادت آباد برساند و تا ساعت 9 شب در شرکتی که کارش کنترل کیفیت کالاست، به کار مشغول شود.

 

عکس‌ها: سعید صادقی
 

58245

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 294919

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 31
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ملائکه IR ۱۷:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    سال های سال در کنار خانواده ات سالم و سر زنده باشی رزمنده
  • نجفی IR ۱۷:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    92 1
    آقای جزایری این جمله ات خیلی درست و دقیق است : «اگر نوجوانان ما دست به انتقاد از شرایط می‌زنند، نباید فکر کنیم به بیراهه رفته‌اند. آنان به مقتضای روحیه پرسشگری و از روی تعصب به کشور و دلسوزی انتقاد می‌کنند و قصدشان بهبود و پیشرفت ایران است.» امیدوارم مسوولان حرفت را بفهمند .
    • بدون نام IR ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
      7 5
      من هم موافقم
  • علیزاده US ۱۸:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    72 2
    یک عم بجنگی و تو بازنشستگی هم از صبح تا شب کار کنی ؟ این واقعاً رسمشه آقایان ؟
    • بدون نام IR ۱۹:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
      8 1
      اتفاقا این رسمشه. ایشون با این سابقه 8ساله جنگی میتونه از کلی امکانات استفاده کنه ولی نمیکنه و میره تو یه شرکت خصوصی. اینا همون آقا کاظمهای آژانس شیشه ای هستند.
  • بدون نام US ۱۸:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    18 42
    همین که بعد از 30 سال خدمت در سپاه آن هم اطلاعات و عملیات بر خلاف خیلی های دیگر هنوز باید کار کند تا خرج زندگی اش را در آورد نشان می دهد مثل روزهای جنگ پاک و خالص مانده است.
  • بدون نام IR ۱۸:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    19 50
    اجرت با امام حسین (ع)
  • سيد محمدرضا حسن زاده IR ۱۸:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    12 23
    سادات محترم جزايري به داشتن چنين شهداي زنده اي افتخار مي كنند
  • بدون نام IR ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    9 29
    دمت گرم رزمنده
  • امیرهادی US ۱۹:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    7 0
    به قول رهبر عزیزمان :درود خدا بر شما مردان خدا......
  • امین IR ۱۹:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    4 1
    معمولا اولین رزمنده ها در جنگ ها خالص ترینشون اند تعجبی نداره که همچین رزمنده هایی دنبال سهم خواهی نیستند و هنوز از بقیه خالص ترن
  • مهدی GB ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    4 1
    سلام فردی که پیاده و روبروی در عکس می باشد پاسداری جمعی سپاه آغاجاری بنام امیر جام گوهری و انکه اسلحه روی دوشش می باشد شهید سادات می باشد و خوب می باشد حداقل در سالگرد ازادی خرمشهر از بچه های سپاه آغاجاری که در خرمشهر مردانه مقاومت کردند و تعدادزیادی از انها به شهادت رسیدند یادگردد.
  • بدون نام EU ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    9 2
    دست بوس تمام رزمندگان هستیم.
  • علی US ۲۰:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    6 1
    همچین انسان های پاک و شریفی که هنوز نان حلال می خورند الگوی همگان باید باشند بخصوص مسوولان از خبر انلاین تشکر می کنم و گزارش قدیمی تان را هم خوانده بودم منتظر گزارش های دیگر شما از این دست هستیم و به عکاس قدیمی جنگ هم خدا قوت میگم
  • سپیده MY ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    7 1
    مصطفی جزایری تاکید کرد: «اگر نوجوانان ما دست به انتقاد از شرایط می‌زنند، نباید فکر کنیم به بیراهه رفته‌اند. آنان به مقتضای روحیه پرسشگری و از روی تعصب به کشور و دلسوزی انتقاد می‌کنند و قصدشان بهبود و پیشرفت ایران است.»
  • شهبازیان IR ۲۰:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    11 1
    درودخداوند برشما وامسال شماکه بعدازچندسال خدمت هنوز هم صادقید
    • بدون نام IR ۲۲:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
      10 1
      درود
  • حسین EU ۲۱:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    10 1
    مردان بی ادعا . . .
  • بدون نام IR ۲۱:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    14 1
    واقعاً همسر این رزمنده درست گفته اند که شهرهای خوزستان به ویژه خرمشهر از امکانات بی بهره اند. واقعاً چرا شهروندان اهواز ، آبادان و خرمشهر و ... حتی از آب آشامیدنی بی بهره اند . این پاداش مقاومت آن ها در جنگ است؟
  • بدون نام DE ۲۲:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۳
    11 2
    درود بر شرفت. رزمنده واقعی شما بودید و هستید که هنوز هم بعد از 30 سال کار باید بری و زحمت بکشی نه برخی که معلوم نیست از کجا پیداشون شده و صاحب همه چیز شدن
  • سيدمحمدحسين موسوى زاده IR ۰۰:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۴
    6 2
    چقدر دلمان ميخواهد در شرايط جهاد اكبر، دنيا طلب نشويم و مثل اينان كه در جهاد اصغر باغيرت و شجاعت و فداكارى با دشمن خدا جنگيدند، ما هم بجنگيم و فداكارى و شجاعتمان را به سيدالشهدا هديه كنيم. الهم ارزقنا شهادة فى سبيلک تحت لواء وليک...
  • شهروند درجه چندم IR ۰۵:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۴
    18 2
    کاش آن خانم رزمنده در عکس را هم پیدا و معرفی می کردید. زنانی که به واقع شهروند درجه یک بودند و با نقش موثر در جنگ و در شرایط سخت نبرد و با دست خالی جانفشانی کردند
  • بدون نام US ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۴
    15 2
    خوش به سعادتت مرد ، تو يك مرد واقى هستى
  • مسعود IR ۱۷:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۴
    14 2
    پاینده و پیروز باشی قهرمان متولد 58 هستم ولی جنگ رو تا حدودی درک کردم یادمه وقتی آتش بس شد تا چند وقت همش منتظر صدای موشک یا آژیر خطر بودم
  • فرزاد IR ۱۷:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۴
    17 7
    باداشتن چنین انسان های والایی کشور ما همیشه در تمامی عرصه ها پیشتاز خواهد بود. درود خدا وملت بزرگ ایران بریکا یک این جوانمردان وسلحشوران . همیشه خودم رو مدیون این عزیزان میددانم.
  • حسینی IR ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۸
    1 0
    افتخارملت بزرگ وقهرمان ایران
  • بی نام GB ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۸
    1 0
    افرین بر تو و رحمت بر ان پدر و مادرت که تو را اینگونه پرورش دادند . ما به داشتن دلاورانی چون شما افتخار میکنیم. ای کاش این گزارش به صورت تصویری از تلویزیون پخش میشد تا مظلومیت حماسه بچه های خرمشهر به نسل جدید نشان داده میشد.
  • بی نام IR ۱۳:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۸
    5 0
    مردانی که ابر قدرت های عصر زور وچپاول را بزانو درآوردند
  • رضا GB ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۰
    4 0
    رحمت بر ان پدر و.مادرت که تو را اینگونه تربیت کردند
  • حسینی تبار A1 ۱۳:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۰
    1 0
    یاد باد آن روزگاران - شما با ایثار واز خود گذشتگی ملت مظلوم وقهرمان ایران را به دنیا معرفی کردید
  • هموطن IR ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۲
    0 0
    آقای جزایری شما وتمامی رزمندگان محبوب مردم ایران هستید