۰ نفر
۹ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۱
آنچه از ملکه می توان آموخت

روح الله سهرابی

تا پیش از اکران عمومی فیلم سینمایی «ملکه»، در رویدادهای فرهنگی ـ هنری سه بار مخاطب این فیلم بوده ام و هر بار جزئیات تازه ای از این فیلم نظر مرا به خود جلب کرده است. جزئیاتی که هر بار حس می کنم با دقت بیشتری کنار یکدیگر چیده شده تا فیلمی ماندگار در حوزه دفاع مقدس را خلق کند.

اغلب کارگردان های سینمای دفاع مقدس در تولیدات خود با مشکل چگونگی ارتباط با مخاطب غیر ایرانی مواجه بوده و در اغلب موارد ساخته های آنها موفق به کشف و یافتن زبانی بین المللی و فرا مرزی برای ارتباط با مخاطب غیر ایرانی نشده است. سینمای دفاع مقدس ژانری سینمایی است که به سینمای ایران تعلق دارد و تمامی ویژگی های یک ژانر مستقل همچون «وسترن» را دارد اما کمتر پیش آمده تا فیلمی سینمایی بتواند ترجمانی از جنگ را ارائه کند که برای مخاطب غیر ایرانی هم قابل احساس باشد. از این جهت فیلم ملکه اثر قابل احترامی است. فیلمی که در آن تلاش شده تا نشانه هایی که اثر را به یک جغرافیای خاص محدود می کند، تاحدود زیادی کمرنگ شود، قصه از فضایی اکشن به یک سوی یک روایت آرام و جزئی نگر سوق پیدا کند و با فضاسازی خوب و قابل اعتنا، فضایی فراهم شود که ضمن روایت یک قصه جهانشمول، ویژگی های خاص دفاع مقدس نیز در لابلای اثر تنیده شود.

یکی از وجوه قابل تامل فیلم ملکه روایت یک سلسله از اتفاق ها و رویدادهای پیچیده در قالب فیلم نامه ای سنجیده است. مشکل فیلم نامه تنها محدود به سینمای دفاع مقدس نیست و مشکلی عمومی در سینمای ایران است اما در سینمای دفاع مقدس که کلیت قصه ها با عناصر دراماتیکی محدودی سر و کار دارد، طراحی قصه ای با این حجم از پیچیدگی قابل تحسین است. مقوله دیده بانی هم که فیلم به آن می پردازد، پُر از پیچیدگی است و تاکنون به جز کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» نوشته ارزشمند «حبیب احمد زاده» در اثر هنری دیگری این پیچیدگی به وضوح و به شکل قابل لمس مطرح نشده است. در صحنه های آغازین فیلم ملکه صحبت از شخصیتی به نام «جمشید» است که دیده بان قابلی بوده و حالا هیچ کس از او خبر ندارد. سیاوش ( با بازی میلاد کیمرام) دیده بانی است که خیلی دوست دارد جا پای جمشید بگذارد. داستان ذره ذره اطلاعاتش درباره جمشید را منتشر می کند. به مرور متوجه می شویم که جمشید شرکت نفتی بوده، بیماری قلبی داشته و گاهی چند روز برای درمان از جبهه دور می شده است. بر پایه همین اطلاعات است که مخاطب هنگامی که پیکر او را در بالای برج می بیند، این رویداد و مجموعه حوادث مرتبط با آن را می پذیرد. چنین روندی درباره سیاوش نیز در طول داستان رخ می دهد و با شهادت سیف الله، امجد و عیسی در طول قصه ـ به عنوان افرادی که از محل دیده بانی با خبر هستند ـ فیلم به یک پایان بندی قابل قبول و تکان دهنده دست پیدا می کند.

از این جنس جزئیات در فیلم آهنگر بسیار زیاد است و می توان فهرست وار این موارد را که به خوبی در خدمت قصه قرار می گیرد برشمرد. «مرگ و زندگی» یکی از موضوع های مهم و محوری فیلم است و از همان سکانس آغازین، با نمایش گوساله ذبح شده و عقرب هایی که عیسی از کشتن آنها صرف نظر می کند، به شکلی نمادین این مساله در فیلم مطرح می شود. در فیلم ملکه مواجهه انسان با پدیده مرگ بارها مورد توجه قرار می گیرد و انتخاب دیدگاه به عنوان لوکیشن اصلی فیلم نیز کنایه ای از این مساله است که مرگ تا چه حد به انسان در جنگ نزدیک است و زندگی تا چه اندازه گوهر گران بهایی است. بهره گیری کارگردان از خلق موقعیت هایی که به واسطه حضور این دیدگاه در داستان شکل می گیرد، هم زمینه ای برای معرفی تفاوت های بنیادین رزمنده های ایرانی با سربازان عراقی است و هم حال و هوایی عرفانی و خاص به فیلم می بخشد و به تحول تدریجی شخصیت های فیلم کمک می کند. شخصیت هایی که هریک از این موقعیت خدای گونه بهره ای متناسب با شخصیت خود می برند. یکی با قرار گرفتن در آن اسیر هوای نفس می شود و این موقعیت را به امکانی برای تسویه حساب با عراقی ها تبدیل می کند و دیگری از آن برای نجات جان همشهری ها استفاده می نماید و از رفتاری خام و ناپخته، به سیر و سلوکی عرفانی دست پیدا می کند و گویی مانند «سیاوش» اسطوره ای، از دل آتش عبور می کند تا به رستگاری برسد.

ملکه فیلمی سرشار از حس زندگی است. فیلم در فضایی خلوت و آرام روایت می شود و از اکشن های رایج جنگی در آن خبری نیست. طنز جاری در فیلم نیز به عنوان پاساژهای تفنسی عمل می کند. در کنار وجوه ظاهری، کارگردان موفق شده تا پرداخت مناسب روابط میان شخصیت ها و بهره گیری از کنایه هایی همچون: کندوهای عسل، نام های نمادین شخصیت ها، تاکید بر جلوه عارفانه دیدگاه و...، اثری پُرمعنی و دلنشین خلق کند. ظرافت های موجود در فیلم نامه این اثر، آن را به فیلمی متمایز تبدیل کرده و بر پایه این فیلم نامه است که امکانات مورد استفاده در آن جلوه ای قابل قبول از یک فیلم خوب را شکل می دهد. البته ملکه نیز همچون بسیاری از آثار سینمایی دیگر، دارای نقاط ضعف و مبهم نیز هست که از آن جمله می توان به برخی دیالوگ های جاری در فیلم اشاره کرد که پیشتر با خود کارگردان درباره آنها ساعت ها صحبت کرده ایم اما در مجموع دقت و تمرکز سازندگان اثر بر «فیلم نامه» به عنوان پایه و اساس کار، ملکه را از بسیاری از تولیدات مشابه در سینمای دفاع مقدس متمایز می سازد.

5757

کد خبر 295811

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۵:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۶
    1 0
    معلومه كه شما فيلم ديگري ديده ايد ،اصلا ملكه ، فيلم ضد قصه بود وقصه نداشت ،فيلمنامه محكم نداشت وضعف شخصيت پردازي وفيلمنامه اي كاملا مشهود بود،چون اگر قصه وساختار فيلمنامه قوي بود ،مخاطب را هم حتما به سالن ميكشاند. واقعا جاي تاسف است هركس كه كوچكترين سواد نقد وتحليلي ندارد والفبا را نميداند فيلم ها را نقد ميكند براي خبر آنلاين متاسفم !!!!!!!!!
  • بی نام IR ۰۵:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۶
    1 0
    معلومه كه شما فيلم ديگري ديده ايد ،اصلا ملكه ، فيلم ضد قصه بود وقصه نداشت ،فيلمنامه محكم نداشت وضعف شخصيت پردازي وفيلمنامه اي كاملا مشهود بود،چون اگر قصه وساختار فيلمنامه قوي بود ،مخاطب را هم حتما به سالن ميكشاند. واقعا جاي تاسف است هركس كه كوچكترين سواد نقد وتحليلي ندارد والفبا را نميداند فيلم ها را نقد ميكند براي خبر آنلاين متاسفم !!!!!!!!!
  • بی نام IR ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۶
    1 0
    شما سه بار براي ديدن اين فيلم رفته ايد وهربار يك چيزي كشف كرديد مخاطب ما بيكار نيست و وقت شما را وهزينه شما را ندارد كه برود چيزي كشف كند اين فيلم با مخاطبان داخل كشور نتوانسته ارتباط برقرار كند چطور پيام فرا مرزي وبين المللي داشته يعني شعور آنها از مخاطب ما بيشتر است.تحليل تان غلط است وبهتر است كمتر به هم ديگر نان قرض بدهيم وواقعيت را قبول كنيم،خيلي آرماني تحليل كرده ايدشايد خود كارگردان محترم هم از اين همه تحليل وبكار بردن كلمات جا خورده وفكر نميكرد فيلمش اين همه تحليل داشته.