زهرا خدایی
محمد مرسی، رییس جمهور مصر در سخنرانی روز جمعه با پذیرش این مسئله که در مقاطعی مرتکب اشتباهاتی شده، تلاش کرد تا اندکی از خشم مخالفین و آنهایی که خود را برای "تظاهرات بزرگ" آماده میکنند؛ بکاهد. غافل از اینکه سخنان رییسجمهور نه تنها اثری نکرد، بلکه بر خشم معترضان افزود. جامعۀ مصر با گذشت یک سال و اندی از ریاستجمهوری مرسی آنچنان دو قطبی شده که موافقان و مخالفان رییسجمهور در خیابان رو در روی یکدیگر قرار میگیرند و به نزاع تن به تن می پردازند.
اخوانالمسلمین با گذشت یک سال و اندی از حکومتداری نه تنها نتوانسته سطحی از رضایتمندی را در جامعۀ مصر حکمفرما کند، بلکه کشور را به مرز خطرناکی رسانده که بسیاری از ناظران و کارشناسان نسبت به آن هشدار میدهند.
خبرگزاری خبرآنلاین در گفتگویی با محمدعلی سبحانی، کارشناس جهان عرب، آخرین تحولات مصر را مورد ارزیابی قرار داده است که در ادامه میخوانید:برخی روشنفکران مصری از جمله عبدالمنعم ابوالفتوح بر این اعتقادند که اصولاً اخوان المسلمین اعتقادی به دمکراسی ندارد و بیشتر حزبی عمل میکنند. با گذشت یکسال و اندی از ریاست جمهوری مرسی و عدم رضایت از عملکرد وی آیا میتوان گفت که این مسئله قابل پذیرش است؟
من معتقدم این نگاه نمی تواند بیانگر واقعیات باشد. چون اگر صرفاً مسئله حزبی عمل کردن باشد، هر حزبی پس از پیروزی در انتخابات می گوید رییس جمهور همۀ ملت است و به رغم حفظ مناسبات حزبی مدعی میشود که برای همه کشور کار می کند، بنابراین این ایراد(به رغم وارد بودن) چندان محلی از اعراب ندارد. شاید اگر تنها مشکل مرسی حزبی عمل کردنش میبود میتوانست چارهای برای بحران بیابد.
از سویی باید این واقعیت را پذیرفت که با گذشت یک سال و اندی از ریاست جمهوری مرسی، ایمان به دمکراسی در حرف های او دیده می شود. به اضافه اینکه در قانون اساسی مصر ساز و کار دمکراسی نیز پذیرفته شده است. فراموش نکنیم اخوان المسلمین طیف و جریان گستردهای است که در تاریخچه و پیشینۀ خود تحولات زیادی به خود دیده و پذیرش رویکرد جامعۀ مدنی و دمکراسی در اخوان المسلمین وجود دارد و این گفتمانی جدی برای اسلامگرایان است.
پس اشتباه و خطای مرسی در کجا بود که جامعه را به اینجا رساند؟
یکی از خطاهای محمد مرسی این بود که به جای وارد کردن سایر نیروهای سیاسی با سلفیها متحد شد و انتخابات را بُرد. ائتلاف با سلفیها تعهدات و تعلقاتی را برای مرسی ایجاد کرد. با توجه به اینکه سلفی ها قدرت توده ای قابل توجهی پیدا می کنند، میتوانند تصمیمات مرسی را تحت الشعاع قرار دهند. مرسی امروز به سلفیها تعهداتی دارد و زمانی که مشاهده میکنیم یک شهروند آمریکایی که دارای پاسپورت آمریکایی است و در عین حال عضو محترم اخوانالمسلمین با تفکرات روشنفکرانه نیز هست، میآید و با سلفیها ائتلاف میکند، تعجب برانگیز است. اخوانالمسلمین این مسئله را به شکل قابل قبولی برای خود حل کرده ولی تعهداتی که به جماعت سلفی دارد او را در وضعیت بدی قرار داده است.
احتمال دارد که با تداوم ناآرامیها ارتش، کودتا کند و قدرت را در دست بگیرد؟
من معتقدیم که هر احتمالی را باید مدنظر داشت. اما در تجزیه و تحلیل دقیقتر موضوع تصور نمی کنم ارتش به دنبال ساقط کردن مرسی باشد. واقعیت اینست که دلایل کافی و لازم برای چنین نتیجهای وجود ندارد. اختلافات بین مرسی و نیروهای لیبرال، مدعیان انقلابی، نیروهای دمکرات، سکولارها، و بخشهای آزادیخواه جامعه مصر زمانی اوج گرفت که مرسی با توافق با جریان سلفیها وضعیت جامعه را به دو قطب تبدیل کرد و به نظر می رسد هر دو طرف با لجبازی وضعیت مصر را تا به نقطهای رساندند که در آن قرار داریم.
البته این بحران را میتوان از زوایای مختلف بدان نگریست: در یک طرف نیروهای مخالف مرسی قرار دارند که به لحاظ قانونی باید این واقعیت را در نظر داشته باشند که مرسی بالاخره رأی اکثریت را گرفته و زمانی که رأی اکثریت را دارد باید در این پست باقی بماند. جبهۀ ملی و مخالفان که تا این مرحله ایستادگی کردند نیز باید بدانند که در یک نقطهای باید به توافق برسند.
در طرف مقابل نیز مرسی در جامعهای متنوع و بسیار سیاسی که دورانی از دیکتاتوری را پشت سر نهاده، روی کار آمده و باید در راستای ایجاد تعادل در این جامعه تلاش می کرد تا جامعه آنچنان دو قطبی نشود که امروز شاهد آنیم. وظیفۀ دولت است که در میان تودههای مردم اعتماد ایجاد کند.
در هر حال اگر این شرایط ادامه باشد، این احتمال هست که ارتش با توجه به توانایی و وظایفش وارد میدان شود. اما من موافق کاربرد لفظ کودتا نیستم و بعید میدانم که اوضاع به آنجا برسد. جامعه مصر هنوز به آن نقطه نرسیده که بگوییم بن بست کامل است. ممکن است ارتش به عنوان نیروی توازن عمل کند تا زمینه و شرایط رسیدن به تفاهم و توافق را به وجود آورد.
آیا میتوان گفت که جایگاه اخوان المسلمین ریزش پیدا کرده است؟
قطعا جایگاه آنها ریزش پیدا کرده است. محبوبیت اخوان المسلمین بعد از تحولات مصر به شکل قابل توجهی کاهش پیدا کرد. بعد از انتخاب محمد مرسی توقع مردم این بود که وی خیلی زود بحرانهای داخلی را حل کند تا با برقراری تعادل در حوزههای سیاست خارجی بتواند صنعت توریسم و اقتصاد را فعال تر کند و مشکلات را کاهش دهد. اما هنوز هیچیک از مشکلات مصر حل نشده است. اخوانیها که با رأی مردم روی کار آمده اند هنوز نتوانسته اند کارنامۀ قابل توجهی را ارائه بدهند نه در حوزۀ اقتصاد و نه در حوزۀ سیاست خارجی.
البته باید به این مسئله اشاره کنم که رویکرد رییسجمهور در این میان بسیار مهم است. در جوامع جهان سوم زمینه هایی وجود دارد که دولتها و کنش گران سیاسی در جاهایی میخواهند کلک و فریب بدهند و با این سیاست خود جامعه را دو قطبی می کنند. آنها طرفداران خود را به خیابان میآورند تا شمار آنها را به رخ هم بکشند و انگیزه های مذهبی و طائفی را مطرح می کنند تا در این تضاد نشان دهند که طرفدار دارند در حالیکه این سیاست با هیچیک از ساز و کار دمکراتیک همخوانی ندارد.
با توجه به تاریخچه اخوانالمسلمین این انتظار از آنها می رود که در سایۀ تجربیات گذشته به راه حل جدیتری تن دهند و باید بدانند که باید با طرف های اصلی به مداکره بنشینند تا وحدت ملی را به کشور باز گرداند. اخوانیها باید بدانند که جامعۀ قطبی که مرسی ایجاد کرده خطرناک است اما قابل جمع شدن است.
آینده مصر را چگونه پیش بینی میکنید؟
پیش بینی من اینست که کشمکشها و بی ثباتی ادامه خواهد یافت اما تصور میکنم که به احتمال خیلی قوی در نهایت این مرحله را نیز با تفاهم پشت سر بگذارند. مرسی در شرایط بدی قرار دارد اما او و اخوانیها قدرت تفاهم، روشنفگری و تعامل را دارند اما چون در ائتلاف با تندورها و سلفی شرکت کرده اند تعادل و تنظیم این مسئله برایشان دشوار است. باید توجه داشت که همین سلفیها میتوانند تهدیدی برای مرسی باشند. آنها همین حالا توان توده ای بالایی دارند و میتوانند علیه مرسی به خیایان بیایند، کمااینکه هم اکنون نیز چندین حزب تشکیل داده اند و توان و قدرت مانورشان اندکی افزایش یافته است. لذا اگر مرسی به تعهد خود وفادار نباشد آنها می توانند فشار زیادی به او بیاورند.
من وضعیت امروز مرسی را با وضعیت ایران در زمان انتخابات ریاست جمهوری مقایسه میکنم. مرسی همان اشتباهی را کرد که اصولگرایان ایران مرتکب شدند. اصولگرایان نیروهای مهمی اجتماعی ایران بودند اما زمانی که بخشی از آنها با احمدی نژاد ائتلاف کردند، دیگر جایگاه و موقعیتی ندارند و دچار چنددستگی شدهاند. مرسی نیز همان اشتباه را کرد، او با ائتلاف با سلفی ها جایگاه خود را از دست داد.
5252
نظر شما