صادق قربانی
اسرائیلیها قطعا روی کار آمدن دولتی لیبرال در مصر را به حضور یک دولت اسلامگرا و ایدئولوژیک در مصر ترجیح میدهند، اما نه مرسی پس از به قدرت رسیدن، اسلامگرا باقی ماند، نه جانشینانش قطعا لیبرال خواهد بود.
«اسرائیل شیطان آشنا را به شیطان ناشناس ترجیح میدهد». کسانی که با رسانههای اسرائیلی و به معنای عامتر با سیاستهای رژیمصهیونیستی آشنایی داشته باشند، قطعا بارها این جمله را خوانده و شنیدهاند.
اصولا هرگونه ناآرامی در نزدیکی مرزها تهدیدی بالقوه برای موجودیت و بقای رژیمی چون اسرائیل به شمار میآید. طبیعی است که صهیونیستها یک همسایه دشمن اما آشنا و قابل پیشبینی را به ناآرامی بیخ گوششان، آن هم بدون نتیجه خروجی مشخص ترجیح دهند.
حالا اسرائیلیها همین اوضاع را در مرزهای جنوبیشان تجربه میکنند. کنار رفتن دشمنی که میشناختند و با او کنار آمده بودند و اوضاع غبارآلودی که نتیجه خروجی آن هنوز مشخص نیست. آن هم در زمانی که مرزهای شمالی اسرائیل هم تحت تأثیر از بحران سوریه بسیار ناآرام است.
البته قطعا نمیتوان منکر آن شد که اسرائیلیها از سقوط یک حکومت اسلامگرا و روی کار آمدن حکومتی لیبرال بدون ارزشهای دینی در مصر استقبال میکنند. اما مسئله اینجاست که نه «محمد مرسی» آنطور که پیش از قدرت گرفتن شعار میداد اسلامگرا و ضداسرائیلی بود، و نه تضمینی هست که دوستان اسرائیل جانشین او شوند.
مرسی یکسال رئیسجمهور مصر بود و در این مدت نه تنها اقدامی ضدمنافع اسرائیلیها انجام نداد، بلکه خدمات بیسابقهای هم به آنها کرد.
رئیسجمهمور تازهخلع شده مصر در این دوره کوتاه نه تنها با رفتارهای خود به بروز اختلافات فرقهای دامن زد، بلکه اقدامات عملی را هم در جهت تضعیف مقاومت انجام داد.
تخریب تونلهای مورد استفاده نیروهای مقاومت به بهانه تأمین امنیت، تأکید بر پایبندی به پیمان کمپدیوید، صدور مجوز نصب دوربینهای اسرائیلیها در صحرای سینا برای نظارت بر این منطقه، سکوت در آغاز عملیات «ستون دفاعی» اسرائیل علیه ساکنان غزه، اعزام سفیر به اسرائیل و حتی گزارشهایی مبنی بر پاسخ مرسی به نامه تبریک «شیمون پرز» رئیس رژیمصهیونیستی، تنها بخشی از اقداماتی بود که همه آنها در دوره رئیسجمهوری انجام شد که با داعیه اسلامگرایی، حمایت از مقاومت فلسطین و دشمنی با آمریکا و اسرائیل روی کار آمد. خدماتی که برخی آنها حتی در دوره «حسنی مبارک» هم انجام نشده بود.
حمایت کورکورانه او از جریانهای تندرو سلفی در سوریه و تلاش او برای جذب گروههای مقاومت غزه از جمله حماس به سمت خود و به تبع آن دور کردن آنها از ایران از دیگر خدماتی بود که مرسی دانسته یا نادانسته به اسرائیلیها کرد.
مقاومت فلسطین در هیچ دورهای به اندازه دوران یکساله مرسی و پس از جنگ هشت روزه کنترل نشده بود. مرسی با میانجیگری برای امضای آتشبس جنگ هشت روزه عملا آرامش مرزهای جنوبی را به اسرائیلیها هدیه داد و صهیونیستها توانستند با فراغ بال سامانههای گنبد آهنین خود را به مرزهای شمالی مجاور سوریه و لبنان انتقال دهند.
نگاهی به سیاست خارجی مرسی و اخوانالمسلمین در دوره کوتاه حکومتشان، نشان میدهد که اسرائیلیها نباید هیچ نگرانی از ادامه حضور او در قدرت میداشتند. آنها با مرسی به عنوان یک دشمن ظاهری کنار آمده بودند. اما حالا با کنار رفتن اخوانیها، اسرائیلیها آنطور که روزنامه «واشنگتن پست» امروز نوشت، باز هم با نگاهی نگران و با دقت تحولات مصر را زیر نظر میگیرند.
فعلا مقامات اسرائیلی به دستور «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر در قبال تحولات مصر سکوت اختیار کردهاند، اما مطمئنا آنها هیچگاه ماه عسل یکساله خود با اخوانیها را فراموش نخواهند کرد.
4949
نظر شما