-1. ایدئولوژی رفتاری با ایران
غرب همواره نشان داده که در برابر جمهوری اسلامی ایران میل به تعامل (مگر درشرایطِ برد - باخت به نفع خود)، ندارد. نقش ایالات متحده آمریکا به عنوان هدایت کننده جریان ضد ایرانی در جهان، در برخورد با این کشور نقشی سلبی است این عامل را می توان در ارائه طرح ها و تقسیم بندی ایدئولوژی رفتاری این مراکز مطالعاتی جستجو کرد.
موسسات آمریکایی در برخورد با ایران دارای چهار نوع طرز فکر هستند :
1) تعامل راهبردی
2) تنبیه گری بدون تعامل
3) تعامل ستیزه جویانه
4) دگرگونی بنیادین (34)
8-1-1: تعامل رهبردی
از نظر این گروه، امریکا باید از به کارگیری شیوه های « تغییر رژیم » در ایران دست بکشد و به مفاد توافق نامه 1981 الجزایر، مبنی بر عدم مداخله سیاسی و نظامی در امور داخلی ایران، پایبند باشد .
سیاست « تعامل راهبردی » بر پایه دیدگاهی عمل گرایانه استوار است که به شکست دیگر سیاست ها در برابر جمهوری اسلامی ایران اذعان دارد. از این دیدگاه، تعامل پایدار «به احتمال زیاد، بیش از شیوه هایی همچون افزایش تنش تا سرحد جنگ یا تداوم تلاش ها برای تهدید، ارعاب و اجبار جمهوری اسلامی ایران ، در تقویت امنیت ملی امریکا مؤثر خواهد بود» (35)
اعضای گروه «تعامل راهبردی» استدلال می کنند که جمهوری اسلامی ایران کشوری قدرتمند و تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه است؛ زمینه ها ی مشترک ی برای تعامل میان جمهوری اسلامی ایران و امریکا وجود دارد؛ و مسئله هسته ای ایران نیز از طریق مشارکت بین المللی در پروژه های غنی سازی اورانیوم قابل مدیریت است .
ازاین رو و با توجه به شکست همه گزینه های دیگر، این حلقه عقلانی ترین تصمیم برای امریکا را پذیرفتن ایران به منزله یک شریک راهبردی می داند. روشن است که در پیش گرفتن چنین سیاستی، بدین معنا نیست که امریکا همه سیاست ها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران را یکسره تأیید کند.(36)
8-1-2. تنبیه گری بدون تعامل
این رویکرد دربردارنده مجموعه اقداماتی ازجمله تحریم، تهدیدهای نظامی و تلاش برای تغییر رژیم است که به گونه ای هماهنگ و منسجم در قالب یک راهبرد اجرا می شود. همه آن مواردی که طرفداران سیاست «تعامل راهبردی» پنداره می شمارند، از نظر حامیان سیاست « تنبیه گری بدون تعامل » شواهدی محکم بر وجود خطر بالفعل و آشکاری است که از سوی ایران امنیت ملی امریکا را تهدید می کند. از این دیدگاه، جمهوری اسلامی ایران خطری بزرگ بر ای امریکا و رژیم صهیونیستی به شمار می رود. استدلال محوری این دسته بر این پایه استوار است که ایران هسته ای، تهدیدی قریب الوقوع است.(37)
8-2-3: تعامل ستیزه جویانه
گروه سوم از « متخصصان ایران » بر این باورند که استفاده از سیاست تعاملی مجهز به چماق های هراس انگیز و هویج های اشتها آور1 ، تنها راه ممکن برای کنار آمدن با با ایران است. این دسته از کارشناسان نیز، همانند اعضای حلقه «تنبیه گری بدون تعامل»، بر آن هستند که سیاست ها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 منافع امریکا را در منطقه خاورمیانه به خطر انداخته است و هم اکنون نیز این کشور خطری جدی برای رژیم صهیونیستی به شمار می آید.
از این دیدگاه، جمهور ی اسلامی ایران بزرگ ترین تهدید برای امنیت ملی امریکاست و اعضای این حلقه تأکید می ورزند که باید از دستیابی ایران به سلاح هسته ای جلوگیری شود.(38).
8-2-4: دگرگونی بنیادین در سیاست خارجی امریکا
موسسات این دسته، پیش فرض ها ی کنونی سیاست امریکا را در برابر جمهوری اسلامی ایران را از اساس معیوب می دانند. این کارشناسان استدلال می کنند که ایران هرگز امریکا یا رژیم صهیونیستی را به حمله نظامی تهدید نکرده و هیچ یک از قوانین بین المللی را نیز زیر پا نگذاشته است. افزون براین، از نگاه این صاحب نظران تاکنون امریکا برای اثبات هیچیک از اتهامات خود بر ایران، مانند تلاش برای تولید سلاح هسته ای، حمایت از تروریسم و کمک به نیروهای شورشی در افغانستان و عراق، اسناد و مدارکی پذیرفتنی ارائه نکرده است. در برابر، امریکا و رژیم صهیونیستی بارها جمهوری اسلامی ایران را به حمله نظامی تهدید کرده اند .
از نظر این حلقه، اتخاذ سیاستی مشروع در برابر جمهوری اسلامی ایران مستلزم دگرگونی بنیادین در اهداف سیاست خارجی امریکا و در رفتار این کشور است. (39)
در هرصورت باید اذعان داشت که سیاست خارجی آمریکا درقبال ایران و دیگر کشورهای هدف ایالات متحده؛ تحت تاثیر این اتاق های فکر است؛ اما، در نهایت این تصمیم گیرندگان هستند که تصمیم سازی های این اتاق ها فکر را با دستورالعمل های قانونی خود در ساختار قدرت ایالات متحده تعریف پذیر می نمایند. بر اساس همین گزاره های حقوقی است و پشتیبانی هایناشی از اراده ی سیاسی دولتمردان این کشور؛ برخورد با کشورها هدف؛ در مراحل عملیاتی قرار می گیرد.
9. نتیجه گیری
در این مقاله ابتدا سعی شد، تاریخچه ای از موسسات تحقیقاتی-مطالعاتی بیان شود و سپس از ساختارهای موجود اتاق های فکر ایالات متحده آمریکا صحبت شد.پس از بررسی این ساختار، جایگاه جمهوری اسلامی ایران را در مطالعات موسسات تحقیقاتی این کشور بررسی کردیم.
ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا، دارای پیچیدگی های مخصوص به خود است، بخشی از این ساختار پیچیده به علت خلط شدن منافع سرمایه داران و نخبگان با منافع ملی کشور پدیدار شده است. نخبگان اقتصادی و سرمایه داران، در لباس نخبگان سیاسی سعی کرده اند با حمایت های مالی و تزریق اطلاعات به مراکز فکری، منافع شخصی وگروهی خود را پیش ببرند. در این بین آن چیزی که باعث نفوذ نخبگان غیر سیاسی در روند شکل گیری ساختار ایالات متحده آمریکا گریده است، ضعف نخبگان سیاسی و آسیب پذیری ساختار سیاسی-اقتصادی است.
به طور کلی می توان دلایل نفوذ نخبگان غیر سیاسی را این چنین بیان کرد:
1) ساختار اقتصادی : سیستم اقتصادی «کاپیتالیسمی»، حاکم بر ایالات متحده آمریکا، مهم ترین عاملی است که موجب می شود، شاهد تسلط و نفوذ سرمایه داران در راس تصمیمات سیاسی و غیر سیاسی باشیم.
2) سرمایه داران غیر بومی: وجود سرمایه داران غیر آمریکایی در این کشور، باعث بی توجهی به منافع ملی و اهمیت منافع اشخاص شده است، که در نهایت خود را در نابرابری اقتصادی بین طبقات مختلف اجتماعی نشان می دهد.
نمونه ای از این نابرابری خود را در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ م به همگان نمایان ساخت. «اشغال وال استریت» توسط مردم ایالات متحده آمریکا در این تاریخ آغاز شد. خواسته اشغالکنندگان وال استریت عمدتا" رفع نابرابریهای اقتصادی، مبارزه با فرهنگ اقتصادی سرمایهداری و از بین بردن دسترسی و نفوذ دلالان شرکتی و غولهای پولی در دولت آمریکا میباشد (40).
3) امپیرالیسم: قدرت افزایی جهانی؛ و نیاز به گسترش فرصت های اقتصادی و سیاسی؛ میل به مستعمره کردن سرزمین های دیگر را به همراه دارد. یکی از مشخصه های جوامع فرادستی در طول تاریخ بشری بروز همین میل با گرایش های امپریالیستی بوده است. این عامل در ایالات متحده آمریکا نیز به وضوح دیده می شود. علاقمندی غول های تجاری آمریکایی به در اختیار درآورن منابعی مانند نفت و گاز کشورهای دیگر، آن ها را ملزم به داشتن برنامه های عظیم و دقیق برای رسیدن به این مهم می کرد با نفوذ خود در موسسات تحقیقاتی توانستند به اهداف خود نائل شوند.
واقع شدن جمهوری اسلامی ایران در منطقه ای که از هر نظر غنی و دارای امکانات بالقوه است و به علاوه از لحاظ ژئوپلیتیکی دارای نقاط استراتژیکی حساسی است که به راحتی می تواند باعث مختل شدن مبادلات سوختی شود، این کشور را به یکی از مهم ترین کشورهای منطقه و بلکه جهان برای دول غربی تبدیل کرده است.
ایالات متحده آمریکا و مراکز فکری آن، همواره از گزینه هایی صحبت می کنند که قرار است به نابودی جمهوری اسلامی ایران منجر شود.
پژوهش های اتاق های فکر ایالات متحده آمریکا مورد جمهوری اسلامی ایران، بسیار حساس و جای تامل و کار دارد امید است که دانشگاهیان و متخصصین سیاسی-اجتماعی در این حوزه قدم های ارزشمندی بردارند.
==========
* منابع و مآخذ در اولین شماره ی ماهنامه ی فرهنگ اسلامی موجود است.
نظر شما