ماهنامه نسیم بیداری در یادداشتی به قلم احمد میدری نوشت:

عدم تعادل مزمن در بودجه را می­توان یکی از مهم­ترین معضلات اقتصاد ایران دانست که ناشی از کاستی­های مدیریت بخش عمومی است. این عدم تعادل بودجه، به نوبه خود ناپایداری در بازار پول و ارز را به دنبال داشته است. همچنین افزایش بی­رویه مخارج دولت و وابستگی منابع بودجه به نفت از دیگر نتایج ضعف مدیریت بخش عمومی است و بنابراین بهبود وضعیت اقتصاد کلان، تجدید نظر در شیوه­های مدیریت را طلب می­کند.

ضعف مدیریت بخش عمومی را می­توان با چند شاخص اندازه­گیری کرد؛ اثربخشی دولت، کیفیت مقررات، حاکمیت قانون و مهار فساد از جمله این شاخص­ها هستند. براساس داده­های بین­المللی میزان اثربخشی دولت ایران از 8/37 درصد کشورهای جهان بهتر و از 2/62 درصد کشورهای جهان بدتر است. این شاخص بدین معناست که دولت نمی­تواند اهداف و سیاست­های خود را محقق سازد. از نظر کیفیت مقررات هم 8/91 درصد از کشورهای جهان وضعیتی بهتر از ما دارند. اگر این شاخص صحیح اندازه­گیری شده باشد به این معناست که مقررات دست و پاگیر مانع جدی اقتصاد ایران است. در شاخص حاکمیت قانون نیز متاسفانه 1/80 درصد کشورها وضعیتی بهتر از ما دارند. این شاخص بیانگر ضعف دولت در اعمال مهمترین وظیفه خود یعنی حاکمیت قانون است. شاخص مهار فساد، قدرت دولت را در مبارزه با فساد نشان می­دهد. ضعف در حاکمیت قانون و وجود مقررات زاید بدون تردید به گسترش فساد منجر می­شود و از همین رو 3/81 درصد از کشورهای جهان وضعیتی بهتر از ایران دارند.

داده­های سنجش محیط کسب و کار نیز نشان می­دهد کارایی بسیاری از دستگاه­های اجرایی مانند شهرداری­ها، بانک­ها، بازار اوراق بهادار، دادگاه­ها و... در ردیف 20 درصدِ بدترین کشورها قرار دارد. این مطالعات نشان می­دهد که فرآیندهای انجام امور اداری در ایران بسیار کند و پرهزینه است. ضعف مدیریت بخش عمومی و ناکارآمدی دستگاه­های اجرایی از یک سو موجب مختل شدن محیط کسب و کار برای بخش خصوصی شده است و از سوی دیگر دستگاه­های دولتی را تبدیل به مجمع­الجزایری پراکنده ساخته است به این معنی که هریک از دستگاه­های اجرایی برای فرار از مقررات دست و پاگیر به نوعی در مدیریت بودجه و مقررات (حقوق و دستمزد، معاملات دولتی، بیمه و...) مستقل شده­اند. این استقلال هرچند در برخی از دستگاه­ها، سرعت اجرای پروژه­های اقتصادی را افزایش داده اما یکپارچگی دولت و اثربخشی آن را تضعیف کرده است.   

با توجه به آن­چه آمد افزایش اثربخشی دولت و ارتقای رتبه محیط کسب و کار ایران برای اعمال سیاست­های پولی و مالی و همچنین آزادسازی تدریجی بازارهای کلان و بخش­های اقتصادی ضروری است. به عبارت دیگر موفقیت در سیاست‌های کلان، نیازمند افزایش بهبود کیفیت بخش عمومی است.

مدیریت شایسته بخش عمومی شرط اعمال هر سیاست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. به طور مثال اگر بانک مرکزی نتواند وظایف حاکمیتی را در بخش بانکی اعمال کند، انضباط پولی در بخش بانکی ناممکن می­شود. مهمترین وظایف حاکمیتی که در حال حاضر بانک مرکزی ایران در اعمال آن ناتوان است عبارتست از:

  • کنترل فعالیت موسسات بانکی فاقد مجوز
  • اجرای استانداردهای حسابداری
  • اقتدار در برخورد با متخلفین
  • نظام اطلاعات یکپارچه رایانه­ای و شفاف­سازی بانک­ها

ادامه وضعیت موجود بدین معنا خواهد بود که موسسات فاقد مجوز یا موسسات دارای مجوز که می­توانند از نظارت و مجازات بانک مرکزی بگریزند، سیاست­های پولی و بانکی را مختل خواهند ساخت. منابع بخش بانکی- مغایر با قوانین و مقررات بانک مرکزی- به بازار ارز، مستغلات و کالاهای اساسی سرریز می‌شوند و بر تورم و بیکاری در کشور دامن می‌زنند. در این صورت رقابت بیشتر در بخش بانکی و آزادسازی نرخ بهره نتایج مثبتِ مورد انتظار را بجای نخواهد گذاشت.

نظام بودجه­ریزی نیز نمونه روشن دیگری از مدیریت جزیره­ای بخش عمومی در ایران است. همان­طور که انضباط پولی نیازمند تغییر در شیوه مدیریتی آن بخش است انضباط بودجه­ای نیز مستلزم تحول اساسی در مدیریت بخش عمومی است. مشکلات بخش عمومی، که بخوبی خود را در سند بودجه کشور نشان می­دهد، اعمال انضباط بودجه­ای را بسیار مشکل یا حتی ناممکن کرده است. کنترل کسری بودجه نیازمند اطلاع دقیق از منابع و مخارج بخش عمومی است و دولت ایران به دلایلی که برشمرده خواهد شد در شناسایی دقیق مخارج عمومی و کنترل آنها با مشکل روبرو است. تقویت سازوکارهای کنترل هزینه در بخش عمومی ابزار لازم برای کنترل تورم است. در فقدان سازوکارهای لازم برای کنترل هزینه در بخش عمومی، تخصیص بودجه امری شخصی و مبتنی بر چانه­زنی­های سیاسی و اداری خواهد بود و احتمال دارد وظایف حاکمیتی دولت تحت شعاع منافعِ یک منطقه خاص یا منافع گروه‌های ویژه قرار گیرد.

علاوه بر اصلاح مدیریت بخش بانکی و بودجه کشور، اصلاح مدیریت هریک از دستگاه‌ها و بخش­های اقتصاد ایران زمینه رشد بخش خصوصی و عملکرد بهتر آن بخش را فراهم خواهد ساخت. به طور مثال کارایی بیشتر دادگاه­ها (سرعت بیشتر و هزینه کمتر با حفظ کیفیت قضایی) می­تواند تاثیر مهمی بر عملکرد اقتصاد بجای گذارد. اگر دادگاه‌ها کارامدتر باشند مبادلات غیرنقد می­تواند جایگزین بخشی از مبادلات نقد شود، مشارکت­های اقتصادی افزایش می­یابد، فساد در مجموعه نظام اقتصادی کنترل می­شود و به طور خلاصه ارتباط میان فعالین اقتصادی در بخش خصوصی و ارتباط مردم با حکومت روان­تر می­شود.

اقتصاد سیاسی اصلاحات

اصلاحات بخش عمومی و اصلاح بازارهای کلان، تامین کننده منافع عموم مردم است اما منافع گروه­هایی را به خطر می­اندازد. شفاف­سازی (اجرای استانداردهای حسابداری و انتشار آن) از اقدامات اساسی برای مدیریت صحیح بخش عمومی است که هر یک از سطوح مدیریت با آن مخالفت می­کنند. در سلسله مراتب اداری هر سطح از مدیریت خواهان اقتدار و گریز از نظارت سطوح فوقانی است و از همین رو همه سطوح مدیریتی با شفاف­سازی و حساب­دهی مخالفت می­کنند. نه تنها شفاف­سازی و به عبارت دیگر حاکمیت قانون در بخش عمومی با مقاومت شدید روبرو است بلکه بخش خصوصی نیز با شفافیت موافقت چندانی ندارد. شفاف­سازی احتمال رانت­خواری، مانند فرار از مالیات و عدم پرداخت وام را کاهش می­دهد.

گروهی که از انجام اصلاحات زیان می­بینند به طرق گوناگون از پیشبرد آن جلوگیری خواهند کرد. مشکل اصلاحات اقتصادی غلبه بر مقاومت گروه­هایی است که احساس می­کنند با انجام اصلاحات زیان خواهند دید.

برای غلبه بر مقاومتِ مخالفان اصلاحات اقتصادی راهبردهای زیر را باید دنبال کرد:

  • هماهنگی درون حکومت: موفقیت اصلاحات اقتصادی نیازمند توافق و هم­گرایی سه قوه است. وضع قوانین نامناسب در مجلس و عدم برخورد با متخلفین در قوه قضاییه می­تواند هر اصلاح اقتصادی را به شکست بیانجامد. بخش مهمی از عدم­شفافیت در اقتصاد ایران نتیجه مداخلات نادرست سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات در اداره امور اجرایی است و تازمانی که قوه قضاییه و مجلس تغییر رویه ندهند، شفاف­سازی و اصلاح مدیریت بخش عمومی مشکل­آفرین خواهد شد. حکومت باید ضرورت اصلاحات اقتصادی از جمله اصلاح مدیریت بخش عمومی را پذیرفته و در اجرای آن با قوه مجریه همراهی کند. غلبه بر مقاومتِ گروه­های ذی­نفوذ تنها در صورتی ممکن است که مجموعه حکومت بر ضرورت اصلاح مدیریت بخش عمومی توافق داشته باشند.
  • بهره­گیری از سرمایه اجتماعی: شرایط کنونی را می­توان ماه عسل اصلاحات برای دولت یازدهم دانست. فشارهای بین­المللی، حضور چشم­گیر مردم در انتخابات و توافق گروه­های مختلف بر رییس­جمهور منتخب فرصت مساعدی برای اصلاحات به وجود آورده است. به نظر می­رسد مردم و جناح­های مختلف سیاسی حاضر به همکاری برای بهبود وضعیت اقتصادی هستند. اصلاح بخش عمومی بودجه چندانی نمی­خواهد بلکه بیش از هرچیز به اراده سیاسی نیاز دارد. مردم را می­توان برای اصلاح بخش عمومی بسیج کرد. اگر مردم از فساد و مشکلاتی که مدیریت جزیره­ای برای اقتصاد ایران به وجود آورده، آگاه شوند حاضرند برای اصلاح آن بکوشند. بهره­برداری از این نیرو و جلوگیری از انحراف یا سرخوردگی آن باید در برنامه­های این دولت قرار گیرد.
  • یادگیری اجتماعی: مدیریت کنونی بخش عمومی محصول عملکرد یکایک مدیران و کارکنان بخش عمومی و مردم است. همه در پیدایش این وضعیت به نوعی سهیم بوده­اند. نقد وضعیت موجود و نشان دادن نقش گروه­های مختلف در تداوم آن می­تواند خودآگاهی اجتماعی را تقویت کرده و احتمال تغییر رفتار را افزایش دهد.

*مدرس رشته اقتصاد و نماینده مجلس ششم

/31222

 

کد خبر 303970

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۶
    0 0
    با سلاح قانون !

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین