۰ نفر
۲۶ تیر ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۶

بی صداقتی های آمریکا علیه مردم جهان در گفت و گو با نصرت الله تاجیک

بی‌شک در پرتو تحولات کنونی دنیای ارتباطات یکی از مشخصه‌های روابط بین‌المللی و سیاست خارجی کشورها در آینده باید رعایت اصل شفافیت و قرار دادن دولت‌ها در ساختمان‌های شیشه‌یی باشد. عمل قهرمانانه جولیان آسانژ و ادوارد اسنودن در انتشار اسناد سری امریکا به هر دلیل و انگیزه‌یی که صورت گرفته باشد احتمالا نقطه عطفی در دیپلماسی بین‌المللی خواهد بود که یکی از مشخصات دوران آینده حاکمیت شفافیت بیشتر در روابط بین دولت‌ها و نیز جدا شدن دروغ، نفاق، توطئه و ناصداقتی از دیپلماسی واقعی خواهد بود. با بررسی اسناد منتشره در سایت ویکی لیکس مشخص می‌شود که چگونه دولت امریکا غیرمسوولانه با مهم‌ترین مسائل حیاتی کشورها و نیز مسائل بین‌المللی برخورد کرده است و این می‌تواند محور مناسبی برای برخورد با اشتباهات سیاست خارجی و دولت امریکا باشد. هر پدیده‌یی را می‌توان از زوایای مختلفی دید. ایران هم باید از زاویه منافع خود به این اسناد نگاه کند و با جدی گرفتن این اسناد برخوردی فعال و طلبکارانه از امریکا در صحنه مجامع بین‌المللی داشته باشد. خدمتی که این دو به جامعه جهانی و حتی دولت و ملت امریکا کردند غیرقابل‌وصف است. معمولا اینچنین جارچیانی با پرتو افکنی بر نقاط ضعف سیاست‌های امریکا باعث آگاهی عمومی از وجود چنین مشکلاتی در سیستم حکومتی شده که هم عزم دست‌اندرکاران را برای اصلاح امور می‌طلبد و هم پاسخگویی آنان را در قبال افکار عمومی جامعه به‌گونه‌یی که مقامات امریکایی هنوز موفق به اقناع مردم امریکا در زمینه آنچه اسنودن منتشر کرده است، نشده‌اند و برعکس در هر دو مورد امریکا به جای پاسخگویی به دنبال استرداد وی و نیز جولیان اسانژ، موسس ویکی لیکس شده است. یکی از مهم‌ترین پرونده‌هایی که امریکا به دنبال استرداد وی بود و سرانجام هم موفق نشد، درخواست این کشور از دولت انگلیس برای استرداد آقای نصرت‌الله تاجیک، سفیر سابق کشورمان در اردن بود که به مدت شش سال در انگلیس در حبس خانگی به سر برده و بالاخره توانست در انتهای این مدت با مبارزه‌یی بی‌امان با استناد به اسنادی از ویکی لیکس و اشتباهاتی که دولت امریکا در این پرونده مرتکب شده بود از دامی که امریکا برایش گسترده بود، برهد.

نصرت‌الله تاجیک، متولد 1332 است. سال 1355 از دانشگاه علم و صنعت در رشته راه و ساختمان فارغ‌التحصیل شد. مسوولیت‌های وی به ترتیب مدیر بنیاد مسکن انقلاب اسلامی قم، مدیرکل مسکن و شهرسازی کردستان، مشاور وزیر مسکن، مشاور وزیر امور خارجه، استاندار هرمزگان، مشاور وزیر کشور، رایزن فرهنگی ایران در لندن و سفیر جمهوری اسلامی ایران در اردن بوده است و در سال 1387 هم دکترای مهندسی بتن گرفت. فرصت را غنیمت شمرده و در این زمینه مصاحبه‌یی با وی داشته‌ایم که از نظر خوانندگان می‌گذرد.

در ابتدا برای ما ماجرای دستگیری چهارم‌تان را تعریف می‌کنید؟ چند روز زندان بودید؟

ساعت شش صبح روز پنجشنبه چهارم آبان‌ماه 1385 نیم‌ساعت قبل از اذان صبح با زنگ در پنج تن پلیس ویژه استرداد اسکاتلند یارد از خواب بلند شدم و آنها مرا دستگیر تا براساس درخواست دولت امریکا به این کشور اعزام شوم. آنها مدت شش ساعت اتاق کار و منزل را مورد بازرسی قرار دادند و سوالاتی کردند، آنان تاکید کردند این پرونده ربطی به دولت انگلیس ندارد و صرفا به درخواست مقامات قضایی امریکا این اقدام صورت می‌پذیرد. البته این ادعا با زیاده‌روی‌ای که در هنگام دستگیری، اخذ اسناد و مدارک از منزل بدون اطلاع و تنظیم صورتجلسه و عدم عودت آنها تاکنون، توقیف دو دستگاه کامپیوتر جیبی و رومیزی که حاوی فایل‌های درسی و شخصی بوده و کپی‌برداری از آنها و بعضی دیگر از اتفاقات همخوانی نداشت. سپس به مقر پلیس دوره‌ام منتقل شدم. به دلیل تنش‌های حاصل از این اقدامات و مخصوصا حضور ناگهانی آنان و سابقه بیماری قلبی‌ام ساعت یک بعدازظهر مرا به بیمارستان بردند و تا ساعت نه شب بستری بودم و سپس به بازداشتگاه پلیس دوره‌ام برگشتم و در سلولی زندانی شدم. در بازداشتگاه پلیس دوره‌ام ابلاغیه دستگیری‌ام به همراه دادخواست دادستان امریکایی در جزوه‌یی شصت صفحه‌یی را تحویلم داد. اوراق مذکور را از ساعت یازده شب که کارهای انگشت‌نگاری، عکسبرداری، ثبت مشخصات و... تمام شد تا دو ساعت بعد از نیمه‌شب که دکتر بازداشتگاه برای معاینه و تحویل دارویم آمد، مطالعه کردم. شب را به دلیل عدم موافقت پزشک با خوردن داروی آرامبخش که با تجویز دکتر و به مدت چند سال ادامه داشته است، نتوانستم بخوابم. بعد از تحویل مدارک، مسوول این افراد که خود را استیو معرفی کرده بود گفت می‌توانی برای فردا وکیل داشته باشی که در پاسخ گفتم کسی را نمی‌شناسم و لذا یک وکیل تسخیری را خودش انتخاب و با او تلفنی صحبت کردم. او گفت دادگاه روز جمعه فقط برای تفهیم اتهام است و چندان مهم نیست. روز بعد با سختی به دادگاهی در لندن منتقل و قاضی با آزادی موقت موافقت نکرد و مدت 9 روز را در سلول گذراندم. در دوران بازداشت 9 روزه در دورهام و لندن هر اتفاقی مانند ندادن داروی خواب و قلب و عدم تماس تلفنی با وکیل و خانواده را حادثه تلقی کنیم از اقدام به تهدید به قتل هم سلولی که یک معتاد به الکل و مواد مخدر بود نمی‌توان به راحتی گذشت. در شب اول در سلولی تنها بودم و روز دوم به سلولی منتقل شدم که در آن یک زندانی با سابقه چند بار دستگیری و زندانی به نام دیوید به سر می‌برد. اول وقتی تهدید شدم مساله را خیلی جدی نگرفتم ولی وقتی تیغی که در زندان درست کرده بود دیدم و از آنجا که مطرح کرد که نرس زندان به او گفته که اگر می‌خواهد در زندان بماند تا ترک اعتیاد کند باید مرتکب قتلی شود که حداقل برای چند سالی محکوم و در زندان باشد، موضوع را جدی‌تر تلقی کردم. شب پردلهره‌یی بود و تنها وسیله دفاعی من کتری آب‌جوشی بود که دائما برای تهیه چای آب آن را جوش نگه داشتم و تا صبح نخوابیدم. صبح که سفیر ایران به عیادتم آمد، موضوع تهدید به قتل را گفتم که با تماس با زندان و وزارت کشور او را که فردی معتاد، کارتن خواب و بی‌ماوا بود از سلول من انتقالش دادند!

آقای تاجیک چند سال در حالت حبس خانگی به سر بردید و این مساله چه مشکلاتی برای شما و خانواده‌تان به وجود آورد؟

کمی بیش از شش سال در حصر کامل خانگی بودم. با هیچ‌کس رفت و آمدی نداشتم و تمام مدت ناچار بودم در خانه باشم زیرا نه در مراسمی شرکت کردم و نه به خانه کسی رفتم. اگرچه برای بیرون رفتن در طول روز محدودیت قانونی نبود ولی چون محل زندگی ما در یک دهکده کوچک بود و با توجه به حساسیت‌هایی که به دلیل گزارشات غلط مطبوعاتی و تبعاتی که برای ما داشت و امنیت اجتماعی ما سلب شد امکان خروج از خانه نیز از من گرفته شد. یعنی بعد از ارسال آدرس دقیق منزل به مطبوعات و درج این مقالات همراه با اطلاعات غلط و داستانسرایی درباره حجم معامله و ارسال برای حزب‌الله مزاحمت‌هایی به صورت حمله برای من و خانوده‌ام به وجود آمد که با خساراتی مواجه شدیم این امر شرایط زیستی من و خانواده‌ام و مخصوصا فرزندم که به مدرسه می‌رفت را خیلی مشکل کرده و بر سلامتی ما نیز اثر مخربی داشته است.

شما در حبس خانگی مجبور به چه کارهایی بودید؟

در ابتدا هفته‌یی سه روز باید می‌رفتم به شهر دوره‌ام تا برگه‌یی را در پلیس امضا کنم. طبق دستور دادگاه نیز شب‌ها باید از ساعت هشت شب تا شش صبح در خانه باشم. ولی به دلیل آنکه با توجه به شرایطی که پیش آمده هیچ رابطه‌یی هم با افراد دیگر چه ایرانی و چه انگلیسی نداشتم لذا شبانه‌روز را فقط داخل منزل می‌گذراندم و هیچ رابطه اجتماعی و تفریحی نداشتم و در این مدت شش ساله به هیچ مسافرتی نرفتم.

ارسال اطلاعات دقیق منزل شما به مطبوعات چگونه بوده و چند بار به منزل شما حمله شد؟

طبق اظهار یکی از وکلا فردی که دست اندرکار مطبوعات بوده به وی گفته است که اطلاعات آدرس سکونت و شخصی از سوی Home Office بوده است. جمعا پنج بار حمله به منزل و ماشین در روزها و زمان‌های مختلف صورت گرفت که پلیس آمد و صورتجلسه کرد ولی نتوانستند حمله‌کنندگان را شناسایی کنند. در یک مورد اگر پلیس زودتر می‌رسید شاید حمله بعدی صورت نمی‌گرفت که گفتند امکان اعزام پلیس نبوده است! این حملات باعث وارد آمدن خسارات زیاد مادی به خانه و ماشین ما شد و اسناد آن نزد ما و پلیس وجود دارد. این امر منجر به نصب سه دستگاه دوربین در اطراف خانه شد و در همین حال در یک اقدام ایذایی دوچرخه فرزندم از محوطه منزل ربوده شد و با اینکه فیلم وی نیز ضبط شده بود ولی باز هم پلیس موفق به پیدا کردن دزد نشد!

آیا فکر نمی‌کنید تمام این موارد که به پلیس مربوط می‌شود اتفاقی باشد؟

خیر. اگر یک یا دو یا سه مورد بود می‌شد گفت اتفاقی است. ولی تمامی این مواردی که به نوعی پلیس دخیل بوده نمی‌تواند اتفاقی باشد. یعنی از ابتدا هم معلوم بود که یک اراده‌یی برای هدایت این پرونده وجود دارد یعنی پرونده سیاسی است و صرفا حقوقی و قضایی نیست. البته با دستیابی من به یک گزارش تهیه شده توسط کارشناس سابق اف بی‌ای بر اساس مطالب مندرج در روزنامه‌های رژیم صهیونیستی درباره کمک من به مجروحین فلسطینی مفهوم تمامی این مسائل از دستگیری و زندان تا این حملات مشخص شد.

این گزارش که به نظر می‌رسد خیلی هم مهم بوده چی بود؟

بعد از آزادی از زندان و مطالعه مسائلی که در پرونده مطرح شده بود و در حالی که نیاز بود برای وکلا اسنادی برای بی‌گناهی خودم تهیه کنم در تحقیقاتم به طور اتفاقی و با استفاده از بعضی از جمله‌هایی که در نشریات خارجی و مخصوصا نشریه نیوزویک دیدم به مطلب جالبی در دوسایت‌ Matthew A. Levitt و مجلس نمایندگان امریکا به مطلب واحدی برخورد کردم. این گزارش می‌گوید که در اوایل سال 1382 (2003 میلادی) که مقارن با اواخر ماموریت من در اردن است حسب نوشته‌های روزنامه معاریو رژیم صهیونیستی دو نفر از مجروحین انتفاضه دوم فلسطینی که برای معالجه به ایران رفته بودند به نام‌های شادی جابر و جهاد ابراهیم الباشا در بازگشت به نوار غزه گویا دستگیر شده و ادعا کرده‌اند بنده به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در اردن همراه با هشام عبدالرزاق، وزیر فلسطینی در امور دستگیر‌شدگان و ابو مهدی نجفی در همکاری با سپاه پاسداران در جریان عضو‌گیری هسته‌های حزب‌الله فلسطین برای تداوم انتفاضه بوده‌ایم. البته همه ماجرا از اساس بی‌پایه است و بنده هیچ‌یک از افرادی که نام برده شده را نه دیده و نه می‌شناسم. ثانیا درباره صحت چنین مطالبی و اینکه آیا این افراد حتی در شرایط بازجویی و زیر شکنجه این حرف‌ها را زده باشند شک و تردید بسیار وجود دارد. البته این مقدار اطلاعاتی است که به اصطلاح کشف و در رسانه‌ها موجود است ولی بعید می‌دانم همه مطالب باشد. ولی کلا بیانگر نقش سازمان‌های جاسوسی در شکل‌دهی به این پرونده است. هر سه گزارش عینا یکی است. یعنی گزارش روزنامه مورد استناد که کارشناس سابق اف بی‌آی بوده شده و سپس او در یکی از جلسات کمیته روابط بین‌الملل مجلس نمایندگان امریکا این گزارش را سند کرده و شهادت داده است که در هر دو سایت هنوز موجود است.

1- سایت Matthew A. Levitt: نامبرده کارشناس ضد تروریست اف بی‌ای بوده که ظاهرا بعد از ترک این سازمان به عنوان مسوول ضد تروریست و مخصوصا ایران در موسسه تحقیقاتی واشنگتن فعالیت می‌کند. وی گزارشی برای کمیته روابط بین‌الملل مجلس نمایندگان امریکا در فوریه 2005 تهیه می‌کند که دقیقا با متن مطالب مطروحه در روزنامه هماهنگی داشته و عینا همان ادعا که در بالا ذکر شد در این گزارش هم آمده است. البته در تحقیقات بعدی متوجه شدم که این گزارش در همان سال 2003 توسط نامبرده تهیه شده و در بعضی نشریات امریکایی هم چاپ شده است. نامبرده اخیرا به عنوان نماینده وزارت خزانه‌داری امریکا در ارتباط با پرونده تحریم ایران فعال شده و مطالبی می‌نویسد و سفرهایی برای تشویق کشورها برای پیوستن به تحریم ایران انجام می‌دهد.

2- سایت مجلس نمایندگان امریکا: گزارشی که آقای لوی تهیه کرده در تاریخ 16 فوریه 2005 در نخستین جلسه کمیسیون مشترک چندین کمیته مجلس یکصد و نهم امریکا شهادت حضوری داده شده و عینا گزارش مزبور طی شماره 36- 109 در اسناد مجلس نمایندگان امریکا ثبت شده است.

تا آنجا که من می‌دانم در زمینه صورت و شکل پرونده که صحبت از خرید یک دستگاه دوربین دید در شب برای امور تحقیقاتی در پرونده شما بوده نه معامله‌یی صورت گرفته و نه کالا یا پولی رد و بدل شده است. چرا مقامات قضایی امریکا و انگلیس شما را متهم و دستگیر کردند؟

همین امر مورد اعتراض من بود. اولا هیچ نوع معامله‌یی صورت نگرفته است. ثانیا کل پرونده بر اساس بریده و تفسیر ایمیل است نه اقدامی عملی. ثالثا تمامی ایمیل‌های متبادله استفاده نشده و رابعا ایمیل‌های مثبت که دال بر انجام کار به صورت قانونی بوده در سیستم قضایی امریکا چشمپوشی‌ شده است. پس تمام مستندات پرونده تعدادی ایمیل که هم سر و ته آنها زده شده و هم تفسیر شده و اتفاقا در بعضی ایمیل‌ها نکات مثبتی به نفع من و علیه طرف امریکایی دارد نیز حذف شده است و دادگاه نیز اراده‌یی برای انجام یک محاکمه عادلانه نداشت. درخواست استرداد از سوی امریکا و براساس قرار استرداد سال 2003 و سپس موافقتنامه استرداد سریع بین این دو کشور که در سال 2006 بعد از سه سال رفت و آمد بین مجلس و دولت در زمان دولت بلر که دیوید بلانکت وزیر کشور بود صورت گرفته است. در این موافقتنامه چهار زمینه مشخص که مهم‌ترین آن مورد اتهام باید در هر دو کشور جرم تلقی شود باید وجود داشته باشد. یکی از زمینه‌های استدلال وکلا عدم وقوع جرمی در انگلیس بود که دادگاه نپذیرفت.

با توجه به مواردی که برای شما پیش آمده به نظر می‌آید شما در دامی که از سوی امریکایی‌ها طراحی شده است افتاده‌اید. در این مورد توضیح بدهید؟

بله، کاملا از شکل و محتوای مطالب به راحتی هر ناظر بی‌طرفی به این امر پی می‌برد که اراده‌یی بالاتر از مقامات قضایی در پشت این پرونده قرار دارد. چه در مرحله شکل‌گیری آن و چه در طول آن شش سال و مخصوصا سه سال آخر آن‌که حتی مورد تعجب وکلا بود که چرا وزیر کشور هیچ اقدامی نمی‌کند. من به عنوان گروگان توسط امریکا و انگلیس با توجه به سیاست خصمانه‌شان نسبت به ایران قرار گرفته بودم.

شما چرا هدف سی‌آی‌ای و اسکاتلند یارد قرار گرفته‌اید؟ هدف واقعی آنها چی بود؟

من فکر می‌کنم این دو سازمان تنها نبودند و احتمالا سازمان‌های اطلاعاتی دیگری هم درگیر قضیه بودند. ولی نسبت به این دو سازمان این یک گروگانگیری محترمانه بود. با توجه به حمایت سیاسی حقوقی دولت ایران از من به عنوان یک شهروند ایرانی اولا توان سیاست خارجی ایران را به تحلیل می‌بردند و به قولی دولت را با این پرونده مشغول می‌ساختند و از طرف دیگر هم من را در خانه خودم زندانی کرده‌اند و هر آینه می‌توانستند مشکلات آینده‌شان با ایران را از این طریق حل کنند. آشکار شدن اتفاقی یادداشت سفارت امریکا در لندن به وزارت خارجه انگلیس در زمینه محاکمه من به عنوان تروریست نیز این تحلیل را تایید می‌کند.

چگونه پرونده استرداد به امریکا در قالب مبارزه با تروریسم و محاکمه در امریکا منجر شد؟

در اواسط سال 2007 که یک‌سال از شروع دستگیری و پرونده استرداد می‌گذشت و قبل از دادگاه عالی اتفاقی در میان اوراق پرونده نزد وکلا به یادداشت سفارت امریکا در لندن برخورد کردم که صراحتا اعلام شده بود که بنده در صورت استرداد به امریکا در قالب مبارزه با تروریسم محاکمه خواهم شد. این نخستین سند رسمی در این مورد بود که در ابتدا کپی آن یادداشت را به سفارت ایران در لندن دادم و درخواست کردم که از طریق وزارت‌خارجه انگلیس این مطلب پیگیری شود. تا سه ماه انگلیسی‌ها منکر وجود چنین امری می‌شدند. نهایتا من از سفارت خواستم هم کپی این یادداشت را به آنها بدهند و هم یادداشت دیگری که در متن این یادداشت به آن اشاره شده بود را بخواهند تا ببینیم امریکایی‌ها قبلا چه درخواستی کرده بودند. از وکلا هم خواستم که در لایحه دفاعی دادگاه عالی به آن اعتراض کنند که تا حدی هم موثر افتاد.

چرا این مساله از سوی انگلیسی‌ها مورد انکار قرار می‌گرفت؟

وجود چنین یادداشتی خیلی برای دولت انگلیس و مخصوصا سیستم قضایی انگلیس بد بود. امریکایی‌ها که حکم دادگاه اولیه را به نفع خود گرفته بودند برای اینکه بعدا مورد اعتراض و انتقاد قرار نگیرند که چرا با حکم استرداد خرید دوربین دید در شب محاکمه در قالب قانون مبارزه با تروریسم که قانون بسیار سختگیرانه‌تری است، صورت گرفته؟ چنین یادداشتی را به یکی از بخش‌های دوجانبه وزارت خارجه داده تا اسناد خود را تکمیل کرده باشند. وکلا معتقد بودند که احتمالا این امر از سوی دادستانی که به عنوان نماینده دولت امریکا در پرونده‌های استرداد عمل می‌کند بوده و نوعی گمراهی دادگاه تلقی و مورد اعتراض هم قرار گرفت. این احتمال هم وجود دارد که این یادداشت در حقیقت یک نوع فریب مقامات انگلیسی توسط دولت امریکا و پنهان کردن واقعیت از آنان بوده است یا خود انگلیس‌ها هم در این ماجرا دخیل بودند. این احتمال با توجه به اقدام سیستم قضایی امریکا در مطرح کردن یک مامور سابق اف بی‌ای به اصطلاح گمشده امریکایی در کیش خیلی معنا‌دار بود.

مساله گم شدن این فرد چه ربطی به پرونده شما دارد؟

در اوایل سال 2009 رونوشت نامه‌یی مبهم از وزارت کشور انگلیس برای وکلا رسید که به دادستان امریکا اعلام کرده بود که هیچ نظری در زمینه تماس آنها با وکلای من ندارند! بعد از چند ماه و در اواسط سال معاون دادستان امریکا ابتدا یک مکالمه تلفنی با یکی از وکلای پرونده استرداد من داشت و گفت اگر من حاضر به همکاری با سیستم قضایی امریکا باشم و اطلاعاتی درباره یک شهروند امریکایی به آنها بدهم در صدور حکم من تخفیف قایل می‌شوند! بعد از مکاتبه وکیل با من گفتم اگر چه مکالمه ضبط شده است ولی درخواست‌شان را کتبی کنند من پاسخ می‌دهم. بعد از چند ماه ایمیلی به وکلا فرستادند که آنها هم برای من فرستادند که درخواست فوق را مکتوب کرده بودند. بعد از تحقیق متوجه شدم منظورشان همان مامور اف بی‌ای سابق که می‌گویند آخرین بار در جزیره کیش دیده شده است، می‌باشد.

آیا قرار بود در اثر همکاری با سیستم قضایی امریکا اصطلاحا آنها به صدور حکم علیه شما تخفیف بدهند؟ چه مدارکی دال بر اثبات این قضیه وجود دارد؟

من با اصل قضیه و دخالت امریکایی‌ها قبل از اینکه پرونده سیر قانونی خود در انگلیس را طی کند مخالف بودم. این پرونده هنوز دو تا سه مرحله قانونی دیگر حتی در صورت تصویب حکم استرداد توسط وزیر کشور انگلیس در جلوی خود داشت. لذا هم از وکلا و هم سفارت که همواره در جریان این مطالب بوده است خواستم که اعتراض کنند که من هنوز حکم استردادم نهایی نشده که آنها چنین درخواستی کرده‌اند. این امر اولا دخالت در حوزه قضایی انگلیس بود و ثانیا کاملا نشان می‌داد که این پرونده استرداد یک گروگانگیری برای حل آن پرونده کارشناس گمشده اف بی‌ای است. اصلا با این شکل‌گیری پرونده و تخلفاتی که مسوولان اطلاعاتی و قضایی امریکا مرتکب شده بودند اینها قابل اعتماد نیستند و جوابی به آنها ندادم. نکته جالب این‌ است که می‌گویند وی در سال 2007 گم شده و من از سال 2006 در خانه‌ام محبوس بودم چگونه می‌توانم اطلاعاتی داشته باشم الا اینکه می‌خواهند مساله تبادل من با این فرد را با دولت ایران مطرح کنند! که خوشبختانه افشای چند سند در ویکی لیکس مربوط به این پرونده به جنبه گروگانگیری و سیاسی بودن این پرونده صحه می‌گذارد.

اسناد ویکی لیکس بیانگر چه موضوعی هستند و چه اقدامی درباره این اسناد شده است؟

یکی از مهم‌ترین تحولات این پرونده انتشار اسناد ویکی لیکس در سه مرحله است. در میان این اسناد به چندین سند برمی‌خوریم که ناشی از سیاست دلال منشانه و دوگانه انگلیس‌ها نسبت به ایران به طور عام و پرونده استرداد به طور خاص است. در سندی که در تاریخ 6/ 10/ 2009 و برای توجیه خانم کلینتون، وزیر خارجه امریکا در سفرش به انگلیس تهیه شده است به خوبی نشان می‌دهد که این پرونده نه‌تنها یک پرونده قضایی نیست بلکه کاملا به روابط خارجی ایران و مخصوصا مذاکرات ایران با گروه 1+ 5 ارتباط داردسند دوم که در تاریخ 1/ 8/ 2008 تهیه و اخیرا در تاریخ 4/ 2/ 2011 روی سایت ویکی لیکس منتشر شده است (08 LONDON2005) نکات جالب‌تری نسبت به سند قبلی دارد. این سند نشان می‌دهد فردی به نام پالوف در سفارت امریکا در لندن مسوول رهگیری مسائل مربوط به ایران است. در ملاقاتی که وی با خانم مارگارت تانگ مسوول میز روابط دوجانبه انگلیس و ایران داشته نکاتی از جانب مشارالیها در این سند ذکر شده است. در این سند نیز مانند قبلی بر تاثیر اجرای استرداد بر مذاکرات ایران و غرب تاکید شده و نکات دیگری همچون احتمال به هم خوردن و ارتباط کلیه روابط غرب و ایران و نیز در خطر بودن جان کارمندان سفارت انگلیس در صورت اجرای استرداد نیز آمده است. کلا در این اسناد آمده است که دولت انگلیس سعی دارد نسبت به پرونده استرداد آهسته‌تر حرکت کند تا اثری بر پرونده مذاکرات گروه 1+5 با ایران نگذارد. نکته جالب دیگری که در این سند آمده است اگرچه مقام انگلیسی اشاره به طی تمامی مراحل قضایی این پرونده می‌کند ولی کلا این پرونده را یک مساله در روابط دوجانبه می‌دانند که در صورت اجرا استرداد می‌تواند بر سایر جنبه‌های روابط ایران و غرب مخصوصا پرونده هسته‌یی اثر بگذارد. این اسناد ضمن نشان دادن ماهیت سیاسی این پرونده بیانگر بی‌مایگی این مجله کلیشه‌یی انگلیسی‌ها که این پرونده قضایی است، می‌باشد!

چرا پرونده راکد ماند و از نظر سلامتی چه مشکلاتی برای شما به وجود آمد؟

در دادگاه عالی کشف شد که در سه سال آخری که پرونده در اختیار وزیر کشور برای اجرای حکم صادره استرداد از سوی دادگاه قرار داشت هم وزارت خارجه انگلیس نگران جان دیپلمات‌هایش در ایران بوده و هم دولت امریکا به درخواست‌های دولت انگلیس در زمینه نظرش درباره ادامه پرونده استرداد، پاسخ نداده است. در این مدت در سه مرحله وکیل من کلیه اسنادی که نشان‌دهنده تخریب وضعیت سلامتی من است برای وزرای کشور ارسال کرده که هیچ‌گونه پاسخی به آنها داده نشده است. نهایتا برای چهارمین بار وکیل من نامه‌یی برای تعیین تکلیف من با توجه به این شرایط سخت زندگی و از بین رفتن سطح سلامتی من و سیاسی بودن این پرونده با توجه به اسناد ویکی لیکس به وکیل وزیر کشور نوشت که جواب داد که این موارد مورد نظر وزیر کشور است! یعنی مواردی که در نامه نوشته شده است هیچ‌گونه مورد مناقشه قرار نگرفته است و به آنها اذعان شده است! قسمت عمده امراض من در این سال‌ها ایجاد شده. من قبل از دستگیری عمل قلب باز پیوند رگ انجام داده بودم ولی گزارشات پزشک متخصص نشان می‌دهد که در این پنج‌سال وضع قلبی‌ام رو به وخامت گذاشته بود. بیماری‌های دیگری هم عارض شد که همه آنها در چند مرحله به وزیر کشور گزارش شد.

منبع: روزنامه اعتماد، 19 تیرماه 92

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 304042

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۳:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۶
    2 43
    سی ساله که روزانه در 20 نوبت راجع به اشتباهات آمریکا صحبت میشود و همچنان ابرقدرت دنیاست.
    • بی نام A1 ۱۶:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۹
      0 0
      ابر قدرتیش با خونریزی و چپاول به دست امده. ابرقدرت بودنش به این معنی نیست که بری از اشتباست.