* هر تصمیم آقای روحانی در اقتصاد ایران، یکی، دو سال زمان نیاز دارد تا تاثیرگذار شود. حجم سیلابی که آقای احمدینژاد بر زندگی مردم انداخته بسیار زیاد است، و تخلیه این سیلاب و نجات دادن زندگی مردم، کار سادهیی نیست. البته با آمدن آقای روحانی میتوان گفت زندگی مردم خرابتر از این نخواهد شد و سیل جدیدی راهی خانههای مردم نمیشود اما آثار این تخریبها یکی، دو سال طول میکشد تا اصلاح و درست شود.
*هم آقای هاشمی و هم آقای خاتمی و هم تمامی مجموعه نیروهایی که در انتخابات حاضر بودند، مسالهشان شخصی نبوده و اصلاح کشور را خواستار بودهاند. هر کمکی که لازم باشد به آقای روحانی میکنند. ولی کار اصلی را آقای روحانی خواهد کرد و با ایستادگی بر اصول خودش پیش خواهد رفت. شناختی که من از ایشان دارم این است که ایشان هرگز اهل عقبنشینی نیست.
*در سال 76، دولت آقای هاشمی که مواضع سیاسیاش را کارگزاران بیان میکرد، جزوحامیان آقای خاتمی بود. روحانیون مبارز به عنوان یاران نزدیک به بیت امام همراه آقای خاتمی بودند و او جزیی از آنها بود. هنوز صحنه سیاسی کشور آلوده به انواع فشارها و تهمتها و اینگونه پیچیدگیها نبود. صحنه سیاسی، خیلی ساده بود. آنجا تصمیمگیری، سخت نبود. رقیب نیز رقیب نجیبی بود. در سال 92 ما در واقع یک پایان یک دوره را دیدیم که انواع و اقسام تهمتها ، فشارها و تخریبها در آن کار کرده بود. بالاخره 8 سال است یک عدهیی حاکم بودند که صبح و ظهر و شب تهمت و حرفهای منفی را پمپاژ میکردند. شایعه درست میکردند. همهچیز را زیر سوال میبردند، بگم بگم میکردند. یعنی مردم و کسانی که تصمیم گرفتند آقای روحانی رییسجمهور شود در غربت کامل بودند. آقای هاشمی در بالاترین سطح، ورود به صحنه کرده به عنوان یک شخصیت که شناسنامه انقلاب است و ردصلاحیت میشود. با ردصلاحیت آقای هاشمی بفهمید فضا چگونه بوده است. خیلی شکوه و عظمت این تصمیم بزرگ است. من اصلا نمیخواهم مقایسه شخصیتی بین آقای روحانی و خاتمی کنم. هر دو در طراز خودشان محترمند.
*مردم در شرایطی در سال 92 دست به انتخاب زدند که کارشان به مراتب از انتخابات دوم خرداد 76 سختتر بود، آقایانی هم که انتخابات را باختند باید رای پیچیده مردم را درک کنند. پیچیدهتر بود. 24 خرداد 92 انتخابات پر رمز و رازی است.
*آقای هاشمی در جمهوری اسلامی، حرفهییترین سیاستمدار ایران است. او در سیاست کاملا حرفهیی است. اگر لازم باشد برای پیشبرد اهداف کشور آقای هاشمی با آقای احمدینژاد ائتلاف تشکیل دهد یا مصلحت ایجاب کند، ایشان میتواند ائتلاف با احمدینژاد کند. او یک سیاستمدار کاملا حرفهیی است.
*اصلاحطلبان نیز حرفهییتر از سال 76 هستند. اینکه اصلاحطلبان میتوانند از حسن روحانی که سابقه اصولگرایی دارد و اصولگراها نیز درست میگویند؛ هر چند اصولگراها یادشان رفته حسن روحانی اخراجی اصولگراها بوده، همانطور که آقای ناطق نوری و هاشمیرفسنجانی و دهها نفر دیگر اخراجی اصولگراها بودهاند. حتی اگر حزب موتلفه و آقای عسگراولادی هم روی مواضع خودشان بایستند اخراجیهای جدید اصولگرایان خواهند بود. اینکه اصلاحطلبانی مانند عبدالله نوری، کرباسچی، رضا خاتمی، جلاییپور، میتوانند از حسن روحانی حمایت کنند و به او افتخار کنند، نشانگر این است که اصلاحطلبان نیز حرفهییتر شدهاند. بله، اگر بخواهیم مقایسه کنیم نه حجاریان، حجاریان سال 76 است و نه هاشمی، هاشمی آن سال. زمان همه را تغییر میدهد، زمانه هم تغییر پیدا میکند و همه نیز تکامل پیدا میکنند. آقای هاشمی حرفهیی بود، حرفهییتر شد و اصلاحطلبان نیز به حرفهیی بودن نزدیک شدند و حرفهییتر عمل میکنند.
*تاثیر رفتار آقای هاشمی در جذب اصلاحطلبان و کمک به آنها که واقعگراتر شوند، موثر بوده است.
*{در پاسخ به اینکه گفتید آقای هاشمی یک سیاستمدار حرفهیی عملگراست. یک سیاستمدار پراگماتیک تمام عیار حاضر است از قدرت کنارهگیری کند؟} حتما، این نیز بخشی از موضوع است. باید ببینید منافع کدام را ایجاب میکند.آقای هاشمی همین الان نیز در قدرت به معنی رسمی نیست. نه در دولت است و نه در مجلس. آقای هاشمی در صحنه حاضر است. یک سیاستمدار صحنه را نمیتواند ترک کند ولی قدرت را میتواند. ترک صحنه سیاسی با ترک قدرت دو مقوله جداست. سیاستمدار بازنشسته نمیشود تا قوای جسمانی و عقلانیاش بهش کمک میکند در صحنه است. لازم نیست در قدرت باشد، گوشه هم بنشیند نقش سیاسی خود را بازی میکند. نقش سیاسی یک سیاستمدار هیچوقت پایان نمیپذیرد. حتی ممکن است تا سالها بعد از مرگش نیز نقش سیاسیاش در قالب یک حزب، تئوری و دکترین ادامه یابد. نقش سیاسی آقای هاشمی پایان نمیپذیرد. ولی حضور آقای هاشمی در قدرت خیلی وقت است پایان گرفته، بالاخره ایشان دیگر رییسجمهور و رییس مجلس نیست.
*آقای هاشمی در موضعی نیست که بتواند حزب راه بیندازد. یعنی اگر حزب راه بیندازد، دیگر کسی رقیبش نخواهد بود. این یک نقص اساسی است. کسانی باید حزب تشکیل دهند که رقیب هم داشته باشند. امروز آقای هاشمی در دوران نقش فراجناحی و بالاتر از رقابتهای معمول سیاسی است.آقای هاشمی نمیتواند حزب راه بیندازد، چون اگر حزب راه بیندازد همان حزب جمهوری اسلامی اول انقلاب میشود؛ یک حزب بدون رقیب. یک حزب بدون رقیب به درد ایران نمیخورد.
/2929
نظر شما