۰ نفر
۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۹

در ادامه سه قطعه شعر و یادداشت طنز منتشر شده در شماره 129 تیرماه 1372 از هفته​نامه به یاد ماندنی گل آقا را مطالعه می​کنید.

پس چه شد؟

گفتند: روبه راه شود کار، پس چه شد؟
گفتند: گل شود همه جا خار، پس چه شد؟
گفتند: می‌رسد همه‌کس به مراد دل
یابند کار، مردم بیکار، پس چه شد؟
گفتند: از خوراکی و قند و قماش و نفت
پر می‌شود تمامی انبار، پس چه شد؟
گفتند: مشکلات «دوا» می‌رود ز بین
گردند چاق، لاغر و بیمار، پس چه شد؟
گفتند: بعد از این نبود از گدا اثر
در کوچه‌ها و در پس دیوار، پس چه شد؟
گفتند: می‌رسد به سزایش گرانفروش
برپا شود به خاطر او دار، پس چه شد؟
گفتند: نیش هر که به مرم زند چو مار
کوبند سنگ برسر آن مار، پس چه شد؟
گفتند: جنس می‌شود ارزان در این دیار
آرند خلق روی به بازار، پس چه شد؟
گفتند: ریشه‌کن شود از بیخ و بن فساد
پیدا شود نه مشت، نه خروار، پس چه شد؟
القصه وعده‌های فراوان که بارها
بشنید گوش بنده و سرکار، پس چه شد؟

 

***

بازی بابا و بچه...!

-‌‌ اسمت چیه؟
-‌‌ مستضعف.
-‌‌ خونه‌ت کجاست؟
-‌‌ ته صف.
-‌‌ چی می‌خوری؟
-‌‌ باد و کف!
-‌‌ چی می‌نویسی؟
-‌ مزخرف!
-‌ چی می‌بینی؟
-‌‌ هشلهف!
-‌‌ خداحافظ.
-‌‌ مشرف!

***

شعر بی‌خطر!

زنم درون خلوتم دوباره «جیغ» می‌کشد
و دخترم خفیف‌تر
سه چار «ویغ» می‌کشد!
و از پسر مگو که می‌زند لگد
به گیجگاه شعر من
...
سپاه واژگان شعر خویش را
دوباره نظم می‌دهم
... بگویم از کدام در
که باشد این زمانه بی‌خطر-‌ مَطَر؟!
ز قبض آب و برق و گاز؟
ز وعده‌های بر نخیل و دست کوته نیاز؟
ز قرض و قوله‌های خود؟
ز نرخ لوبیا عدس و یا نخود؟
ز گوش کر؟
ز حرفهای بی‌ثمر؟
و یا ز مطلبی دگر؟
... ولیک نه
که دست شعر بنده کار می‌دهد
و سقف متروی دلم سپس نشست می‌کند
و از همین جهت قلم
ضرورتاً!
«نوکم شکست» می‌کند!

 

 

6060

کد خبر 305302

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =