معصومه جوادی نسب - هفته ای که گذشت، هفته ای پر از انتقادها و اظهارنظرهای جالب در حوزه دین و فلسفه واندیشه بود. چهره های مختلف حوزه فلسفه و اندیشه، هفته گذشته مسائل مختلفی را در موضوعات مختلف در گفت و گو با رسانه ها مطرح کردند. گزارش خبرآنلاین را از گلچین مهمترین این اظهار نظرها می خوانید.
فلسفه اسلامی را باید با مسائل امروز جهان مواجه کرد
تحلیل آیتالله سید مصطفی محقق داماد، استاد دانشگاه شهید بهشتی از وضعیت رشد فلسفه اسلامی در دنیای مدرن
آیتالله سید مصطفی محقق داماد درباره فراز و فرود فلسفه اسلامی در دوران معاصر به نکات مهم زیر اشاره کرده است:
*در صورتی که دانشمندان متفکر بتوانند فلسفه اسلامی را با مسائل امروز جهان مواجه کنند و از درون نظامهای فلسفی به سوالاتی که دنیای علم مطرح کرده است پاسخ بگویند فلسفه اسلامی رشد خواهد کرد.
* در گذشته، اغلب متکلمین سبب رشد فلسفه اسلامی شدند و در دوران معاصر، مسائل جامعهشناسی، انسانشناسی و از همه مهمتر دنیایی که مدل تجربی آن را مطرح کرده، سبب فراز فلسفه شده است.
* در قرن معاصر نیز فلسفه اسلامی به اوج خود خواهد رسید مشروط به اینکه افراد فلسفی موفق شوند مسائلی که در جهان علم مطرح میشود را با نظامهایی که در فلسفه مطرح است مقابله دهند و از درون آنها پاسخ خود را بگیرند. به عنوان مثال دنیای علم امروز، توحید را زیرسوال میبرد.
* اگر اساتید فلسفه بتوانند با آن سوالات روبهرو شده و بر اساس موازین فلسفه اسلامی به آن پاسخ بدهند، فلسفه اوج میگیرد در غیر این صورت حتما رکود خواهد کرد. در واقع فلسفه مثل آبی است که اگر در جایی بماند و راکد شود غیرقابل استفاده میشود و اگر آن آب حرکت داشته باشد اوج خواهد گرفت.
انتقادهای دکتر دینانی از نسبت مشائی دادن به ابن سینا
دکتر غلامحسین دینانی درباره اینکه نسبت دادن فیلسوف مشایی به ابن سینا کاملا غلط است اظهار کرده است:
*فلسفه مشاء برای ارسطو است و ابن سینا از فلسفه مشاء فقط گریز داشت و به سرعت از آن عبور کرد. انسان های نادان ابن سینا را مشایی می دانند در صورتی که تنها کسانی که ارسطویی باشند مشایی به شمار می آیند ولی ابن سینا ارسطویی نیست.
* فلسفه مشاء، در یک کلمه فلسفه ارسطو است. کلمه مشاء از مشی گرفته شده و مشی یعنی راه رفتن. فلسفه ارسطو را مشایی می گفتند چون ارسطو در باغ راه می رفت و با خودش حرف می زد. از همین رو کسی که مبانی ارسطو را بپذیرد، مشایی می شود.
انتقادهای دکتر فکوهی به محیط آشوب زده و فاسد و تاثیر آن بر فضای اندیشه
نظر دکتر ناصر فکوهی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره چرایی عدم انتقال شکوه فلسفی دوران گذشته به زمان حال
دکتر ناصر فکوهی که در گفت و گویی درباره نسبت میان فرهنگ با تفکر فلسفی سخن گفته است، در بخشی از آن به نبودن آثاری از شکوه فلسفی گذشته در زمان حال پرداخته و به نکات زیر اشاره کرده است:
* ما از دوران های طلایی گذشته بسیار صحبت می کنیم اما هنوز چندان مجموعه و حتی تعداد اندکی متون دقیق و ویرایش شده علمی به زبان فارسی از اصلی ترین نوشته های کلاسیک خود مثلا متون پهلوی میانی یا متون دوران اسلامی نداریم. برخی از درخشان ترین استعدادهای علمی و هنری ما هنوز متوجه آن نیستند که نوشتن به زبان انگلیسی یا فرانسه خدمت به علم جهانی نیست، بلکه خدمت به این زبان ها و حوزه شناختی آنها است.
* من پرسشی را در این باره مطرح می کنم، اگر هزار سال پیش فردوسی چنین گونه تفکری داشت و گمان می برد که بهتر است برای حفظ اسطوره های ایرانی از زبان میانجی آن دوران یعنی عربی استفاده کند و نه فارسی، آن هم فارسی ای که خود او با منظومه بزرگش می سازد و تحکیم می کند، ما امروز با چه زبان الکنی صحبت می کردیم؟
* دغدغه زنده ماندن و نمردن از گرسنگی، زندگی در محیط آشوب زده، فاسد، پر ترس و اضطراب و پر تنش و در شرایط بی ثباتی، جنگ های طولانی، تنش های خشونت آمیز و ترس از زور آسیب هایی هستند که جلوی رشد اندیشه ها و افکار فلسفی را در جامعه می گیرند.
* اما درباره نقاط قوت و ضعفی که می تواند در جامعه کنونی ما موجب رشد تفکر فلسفی شود، مهمترین نقطه قوت ما در تنوع بسیار بالایی است که در فرهنگمان داریم و ثبات سیاسی نسبتا بالایی که در طول تاریخ از آن برخوردار بوده ایم. ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که بر روی پهنه ای قرار دارد که سه هزار سال پیش نیز در همان جا قرار داشت و مرزهایی دارد که کمابیش با مرزهای تاریخی اش انطباق دارند.
* شکی نیست که جامعه ما با مشکلات بیشماری روبرو است و در طول یک قرن یا کشته شدن صدها هزار نفر از جوانانمان بهای سنگینی برای استقلال خود پرداخت کرده ایم. امروز نیز در حال پرداخت بهایی سنگینی هستیم تا فرهنگ خود را آن طور که هست در تنوع و گوناگونی و خلاقیتش با تمام اقوام و زبان هایش در جهان کنونی حفظ کنیم و این کار ساده ای نیست.
* اما در در رابطه با رشد فلسفه اگر ما نتوانیم نخبگان خود را نسبت به مسئولیت بزرگشان در انتقاد دائم از خود و پرهیز از خود شیفتگی و عدم تمایل به جهانی شدنی که در حال حاضر نمی تواند در چشم انداز ما باشد، باز داریم، نخواهیم توانست به رشد و خلاقیتی مناسب خود برسیم.
توصیف قرآن از انسان با تعریف انسان در دنیای مدرن کاملا تفاوت دارد
حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
حجت الاسلام خسروپناه اواسط هفته در نشستی با موضوع «آسیب شناسی نقش حداقلی قرآن در تولید علوم انسانی اسلامی» در نمایشگاه بین المللی قرآن سخنرانی کرد. وی در سخنانش به نکات زیر اشاره کرده است:
* بحث تحول علوم انسانی هنوز در کشور ما چندان جدی گرفته نشده است، تاکنون در رابطه با نقش قرآن در برخی علوم، مثل علم فقه و فلسفه اسلامی کارهایی انجام شده که گرچه به حد کفایت نرسیده اما قابل اعتنا است. اما به علت آنکه هنوز علوم انسانی اسلامی در جامعه جدی نیست، لذا نسبت این علوم با قرآن نیز مورد توجه قرار نگرفته است چراکه هنوز علوم انسانی را تفکیک نکرده ایم.
*مباحث مربوط به علوم رفتاری و اجتماعی از مباحث مهم در علوم انسانی اسلامی است. این علوم سه وظیفه مهم دارند، در واقع این علوم اولا انسان مطلوب و انسان ممکن را توصیف می کنند، در ساحت دوم این علوم به توصیف انسان محقق می پردازند و در سومین مرحله تغییر انسان محقق به انسان مطلوب را بررسی می کنند.
* نقش قرآن در ساحت توصیف انسان محقق نقشی حداکثری است، یعنی قرآن به این پرسش پاسخ داده که انسان اسلامی چگونه انسانی است، ضمن آنکه توصیف قرآن از انسان اسلامی با تعریف انسان مدرن کاملا تفاوت دارد. چرا که در دنیای مدرن از روان صحبت می کنند اما از روح چیزی نمی گویند اما قرآن صریحا از فطرت ملکوتی انسان سخن گفته است.
چرا دیگر چهره هایی مانند همایی، فروزانفر، نفیسی و محیط طباطبایی نداریم؟
انتقاد دکتر محمد بقایی ماکان، محقق و پژوهشگر مسائل فرهنگی درباره افت نظام تعلیم و تربیت
دکتر بقایی درباره اهمیت تربیت دانش آموزان متفکر در نظام آموزش و پرورش به نکات زیر اشاره کرده است:
* ذهن مأنوس با فلسفه یعنی زندگی توأم با تدبیر، سبب خواهد شد تا هر فرد بتواند برای خود و جامعه خویش برنامه ریزی صحیح انجام دهد که حاصل آن پیشرفت کشور خواهد بود.
* در دهه های اخیر حتی یک چهره برجسته در تمامی حوزه ها اعم از علمی، هنری، اقتصادی و به طور کلی فرهنگی که پروریده دستگاه آموزش و پرورش باشد از میان این نسل بر نخواسته است و شگفت اینکه مدیریت کلان فرهنگی از خود نمی پرسد که از چه رویکردی در این مُلک چهره هایی از قبیل جلال الدین همایی، بدیع الزمان فروزانفر، سعید نفیسی، محیط طباطبایی و امثال اینها بر نمی خیزند.
* ریشه این مشکل را در نظام آموزش و پرورش باید جست که حتی به بسیاری از کتاب های آن نیز نمی توان اطمینان درست داشت و از سوی دیگر مشکلات مدیریتی که در حوزه فرهنگ و به خصوص مسائل معیشتی معلمان وجود دارد سبب پدید آمدن افت شدید در نظام تعلیم و تربیت ما شده است.
اگر عقلانیت را اعمال کنیم، فکر و اندیشه در جامعه رشد می کند
نظر حجت الاسلام محمدرضا مصطفی پور، استاد دانشگاه خوارزمی درباره جایگاه عقلانیت و تدبیر در نظام سیاسی و اجتماعی
حجت الاسلام مصطفی پور درباره تبیین عقلانیت از منظر دین و جایگاه آن در نظام سیاسی اجتماعی به نکات زیر اشاره کرده است:
* در آموزه های دینی درمی یابیم که آنچه به انسان هویت می دهد عقل است و عقل می تواند ما را برای رسیدن به این هدف و مقصد راهنما باشد. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: اگر تصمیم گرفتید کاری را انجام دهید سرانجام آن را ببینید، اگر سرانجام آن بر رشد صحیح است پس آن را انجام دهید، اما اگر شما را به مقصد نمی رساند از انجام آن ابا کنید.
* عقلانیت باید به گونه ای باشد که ما را به آزادی انسانی راهبری کند. ما باید این آزادی و عدالت و حریت را در جامعه ببینیم. اگر عقلانیت را اعمال کردیم نظاره گر رشد فکری در جامعه خواهیم بود. ما اگر بتوانیم هرچه بیشتر خطر و تهدید را کاهش دهیم به یکی از نشانه های عقلانیت دست یافته ایم.
* شاخص های مهم عقلانیت در جامعه به سه دسته تقسیم می شوند: 1. شناخت واقعیت ها و عدم دوری از آنها، 2. شناخت مخاطب و تبیین حقایق برای او، 3. لحاظ کردن تعالی انسان تقسیم کرد. بر اساس این شاخص ها می توان بر محور عقلانیت در اجتماع عمل کرد.
چرا بعد از ملاصدرا شخصیتی مکتب ساز ظهور نکرد؟
تحلیل حجت الاسلام دکتر محمدتقی یوسفی، استاد دانشگاه باقرالعلوم از دوران اوج فلسفه اسلامی
حجت الاسلام یوسفی در گفت و گویی تاریخچه فلسفه اسلامی و افراد تاثیرگذار در آن را بررسی کرده است. وی درباره اینکه در چه دوره هایی و توسط چه کسانی فلسفه اسلامی رشد کرده به نکات زیر اشاره کرده است:
*مهمترین بستر فکری برای بسط فلسفه اسلامی، بستر فکر دینی بود. علی رغم تصور اشتباه عده ای مبنی بر اینکه در صورت حرکت به سمت فلسفه، دین زیر سوال می رود یا مکتب اهل بیت خلوت می شود، فضای دینی بستری فراهم کرد تا فلسفه رشد پیدا کند همان طور که عرفان رشد داده شد. نمونه بارز آن حکمت ملاصدرا است که از بستر نقل و از بستر دین برای فلسفه استفاده کرد و برای فراهم آوردن حکمت متعالیه حتی از آیات و روایات نیز بهره گرفت.
* به طور کلی اوج فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه توسط ملاصدرا شکل گرفت و عامل اصلی آن نیز فضایی بود که حکومت صفویه ایجاد کرده بود و عرصه را بر علمای شیعه تنگ نکرد. در این فضا ملاصدرا توانست با دستمایه های فلسفه اشراق و مخصوصا حکمت مشایی و دستاوردهایی که از متکلمان و عرفا کسب کرده بود حکمت متعالیه را ایجاد کند.
*بعد از ملاصدرا شخصیت دیگری که بتواند مکتب ساز باشد را سراغ نداریم. اما با این حال فعالیت ایشان به وسیله شارحانی همچون ملا هادی سبزواری، ملا عبدالله زنوزی و... تا عصر حاضر توسط افرادی مانند مرحوم علامه طباطبایی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله حسن زاده، آیت الله مصباح و دیگران شرح و بسط داده شده است.
علم و دین تضادی با یکدیگر ندارند
بررسی نسبت علم و دین توسط استاد فلسفه ایرانی و استاد فلسفه انگلیسی
دکتر قاسم پورحسن، استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و پروفسور ریچارد سوئین برن فیلسوف دین انگلیسی و استاد ممتاز دانشگاه آکسفورد در گفت و گویی درباره نسبت علم و دین اظهار نظر کرده و دیدگاه های سوئین برن و پلنتینگا در این باره را بررسی کرده اند. خلاصه اظهارات آنها را در جدول زیر می خوانید.
موضوع |
نام فیلسوف |
اظهار نظر |
نسبت علم و دین
|
دکتر قاسم پورحسن |
سه دیدگاه اساسی در خصوص نسبت علم و دین وجود دارد: 1. دیدگاه تقابل : یعنی اعتقاد بر این است که علم به هیچ وجه سازگار با دین نیست. این دیدگاه تقابل دیدگاهی شایع و گسترده ای در حوزه علم و دین به خصوص در غرب است. 2. دیدگاه تلائم یا سازگاری : دیدگاه تلائم بیان می کند که علم و دین با هم سازگارند در هیچ جایی که مربوط به نقطه اشتراک علم و دین باشد هیچ نوع ناسازگاری نمی بینیم. 3. دیدگاه خنثی یا استقلال حوزه ها : یعنی نه هیچ کدام از باورها و گزاره های دینی مؤید و پشتیبان دستگاه علم هستند و نه دستگاه علم نسبتی با گزاره های دینی دارد. |
در میان این سه دیدگاه، دیدگاه اول بیشتر در میان فیلسوفان علم طرفدار دارد. کسانی که در حوزه دین هستند دیدگاه دوم برایشان بیشتر مطرح است و دیدگاه استقلال، یک نظریه متأخر است که نسبت به آن دو نظریات جدیدتری تلقی می شود. |
||
پروفسور ریچارد سوئین برن |
معتقدم که تمام نتایج معتبر و مسلم علم معاصر با ادعاهای دین مسیحی سازگاری دارد. علم معاصر به ما چیزهای زیادی میآموزد. موضوع تکامل انسان در این علم مطرح است. این علم به ما میگوید که عمر هستی و کائنات حداقل 13.5 میلیارد سال است. |
|
من همچنین باور دارم که ما دارای آزادی اراده محدودی برای انتخاب میان آلترناتیوها و انتخاب های اخلاقی جدی هستیم. |
||
تفاوت دیدگاه آلوین پلنتینگا و ریچارد سوئین برن در این نسبت |
دکتر قاسم پورحسن |
عمده فیلسوفان دین چه در حوزه مسیحیت و چه اسلام قائل به نظریه تلائم و سازگاری هستند. هم پلنتینگا و هم سوئین برن نوشتاری در خصوص علم و دین دارند. سوئین برن شاید تنها فیلسوفی باشد که تمامی براهین الهیاتی اش مبتنی بر علم و مبتنی بر نظریه استقراء است. |
البته بین سوئین برن و پلتینگا تفاوت است سوئین برن کاملاً به جانبداری از علم می پردازد و بر آن اساس به تفسیر دین دست می زند اما پلنتینگا تلاش می کند علم را به دین نزدیک کند. |
||
پروفسور ریچارد سوئین برن |
تصور نمی کنم که میان دیدگاه های من و دیدگاه های آلوین پلنتینگا تفاوت جدی و اساسی وجود داشته باشد. او به طور قابل ملاحظهای در مقایسه با من نسبت به این ادعای من که انتخاب طبیعی مکانیسم و ساز و کار اساسی است که منجر به تکامل جسم انسانی می شود محافظهکارتر است. اما پلنتینگا اینگونه می اندیشد که انتخاب طبیعی با دین او سازگاری دارد. |
/6262
نظر شما