وام جعاله!
دفترچه اقساطِ یک وام جعاله
یک آب باریک است و صدتا چاه و چاله
خندیده آقای تورم رو به مردم
با آن دهان باز چون خورجین و گاله
بعد از پدر، در این وسط از من درآمد
دایی، عمو، اجداد! جده، عمه، خاله
«تصعید!» یا شاید «تصاعد»، هرچه باشد
من مینمایم قبض برقم را مچاله
اطراف ماه خرج منزل، آه امشب
از قسط و قرض و وام بانکی بسته هاله
از شهرداری یک نفر دنبالم آمد
پروندهام رقصیده گویا باز، باله!
یک دست، یک ابروی با معنا، کمی پول
من مینویسم باز امشب هم مقاله
«همشهری» خوب توام، رنگی رنگی
پر مانده پشت خانهام سطل زباله!
باید بسازم کلبهای با این غزلها
یک کیسه سیمان دارم و یک دانه ماله
من خستهام، ای «شاغلام» اینک بیاور
از بهر مخلص دیشلمه، چندین پیاله
***
احساس ارزانی
با اجازه «سهراب سپهری»
«صداکن مرا»
صدای تو زردینه زردچوبهست
برای خرید سه تا مرغ آزاد
«کسی نیست»
بیا تخممرغی بدزدیم
برای «ناهار»
و املت نماییم!
من از درک طعم گیاه گرانی
کنار گلوی یک مرغ آزاد
خبردار، هستم
بیا تا برایت بگویم، چه اندازه من مرغ را دوست دارم
و از کی (دریغا)
سروگردن و بال مرغی نخوردم
بیا تا برایت بگویم، چه اندازه ادراک خوردن گران است
بیا رهنمون شو
نشانم بده راه انصاف و یاری
مرا هل بده داخل مرغداری
مرا قلقلک کن
مرا داخل حوض پرآب زردی بیفکن
که صد جوجه در حال پرواز کردن
و در حال پرواز گشتن
در آن مست خوابند!
همه خیسِ آبند!
حکایت کن از مرغهایی که من خواب دیدم
و آن را ز ما بهتران، وقت بیداری خویش خوردند!
حکایت کن از جوجههایی که بیمار گشتند و مردند!
بگو چند جوجه کبابی از آنها خریدند و بردند؟
و آن وقت ، من غرق احساس،
احساس ارزانی مرغ
که در ذهن ادراک آرامپز میتراوید
تو را بر لب سفره
در اوج احساس یک مرغ
خواهم نشانید!
6060
نظر شما