به گزارش خبرآنلاین، موضوع رمان «حسد» درباره زندگی عینالقضات همدانی است. خود کیمیایی درباره رمان «حسد» گفته است: در این رمان با شخصیت دیگری از عینالقضات همدانی مواجه میشویم که البته جدا از شخصیتهای عاشقانه او نیست اما در کل، حسد جنبههای جدیدی را از زندگی این شخصیت بررسی میکند.
کارگردان شناخته شده کشورمان به جز این رمان بازهم دستی در عالم ادبیات داشته؛ «زخم عقل» نام مجموعه شعرهای کیمیایی است که توسط انتشارات ورجاوند منتشر شده. «حسد» و «جسدهای شیشهای» نیز عنوان کتابهای داستانی این کارگردان هستند که اوّلی را نشر ثالث منتشر کرده و دومی هم رمانی اجتماعی است که ماجراهای آن در فاصله دولت مصدق تا پیروزی انقلاب رخ میدهد. این کتاب دو جلدی است و توسط انتشارات اختران منتشر شده است.
در بخشی از رمان «حسد» میخوانیم:
«خورشید در صحرا فقط شنها را روشن میکند و به آواز میآورد. صحرا هیچکس را به تمام در ابر ندیده است. ابر و صحرا، شن و ابر یکدیگر را در هیچ صحرایی ملاقات نکردهاند. صحرا هیچ جای پایی از مردمان و حیوان صحرا زیست را نگه نمیدارد. در زیر شن، زنگی ماران به اوجند. ماران، افعیهای صحرایی، عشق ورزیشان را هیچ زندهای ندیده است. زندگی در زیر شنها به جریان است... صحرائیان میدانند نباید پا بر دم و تن ماران بگذارند... زهر بچه ماران شب بیدار، حتی اگر به بازی، در تن زندهای از هر گذرندهای مهمان شود، نفسش به فریاد چهارم نخواهد رسید.
حکومت بر صحرا کار آدمیان نیست. هیچ نشانی در صحرا پایدار نیست. آب بر هیچ کجایش جاری نیست. دلیری در سفر صحرایی خاص هر انسانی نیست. هیچ صدایی را جز صفیرهای باد و زوزههای تپهساز از توفان نتواند شنید. درنگ و استراحت نیست. منظره آشنا نیست. ایستاده و ربوده میشوی. جادهای برای ربوده شدن نیست. مدفون میشوی. صحرا صدای هیچ سازی را جز ساز خودش نمیدمد. بر او هماوردی نیست. اگر انسانی با او و در او درآید ناشدنی است. هیچ زمانی، به رفتار او سپری نمیشود، جر آنچه خود خواهد. زمان به رفتار او سپری میشود.
شب و روز چون زندگی در آن فرا نمیرسد. طلوع آن «شاد خام» غروب آن «شاد خوار» است. فقط برای مسافران نزدیک در خود، منظره میشود. ماران نمیخوابند. باد و نسیم و توفان یک سره، شکلهای تپهای را هراسان میکنند و تغییر میدهند. خونی بر شن نمیماند. آبی بر تن خنک نمیکند. هیچ زمستانی را به یاد ندارد. بر بهار آشنا نیست.
جا برای پنهان شدن ندارد. جا برای امپراتوری ندارد. هزار تو ندارد. کوچه و خیابان نیست. کاروانسرایی در راه نیست. چه لب به دشنام گشایی و چه شعف پیش کنی، با او کاری نیست. مهروزی در آن، کین ورزی در آن، عشقبازی در آن، صلحجویی در آن، باطن و خواسته اوست. در او آشتی به جنگ است. جنگاوران میمیرند و آشتیپیشگان فرصت راهیابی دارند. درختی را نمیتوان در آن نشانه گذاشت. جویباران نه آب در آن دارند و نه صدا. راه را، راهداری نیست. راه را دانایان شن در آسمان میجویند. نه اورنگی است و نه سر سلطان، نه ژندهای است نه تن خوش جا. نه، نه خوش سیما از آن بیرون میشود، نه علیل. خبر بد، پیک ندارد. هیچ رعنایی در آن نمیماند. در صحرا اگر کسی را بکشی، تنهایی تو را میکشد. صحرا بازی خودش را میداند.»
رمان حسد که تا کنون چندبار تجدید چاپ شده، در 228 صفحه و با قیمت 5500 تومان در بازار نشر موجود است.
6060
نظر شما