اواخر سال 85 بود و بحث انتخابات شوراهای اسلامی و شهر و روستا بحث اول سیاسیون. هر جناح و دستهای هم برای خودش لیستی درست کرده بود. لیست اصلاحطلبان هم با چند اسم شاخص حاضر شده بودند. احمد مسجد جامعی، معصومه ابتکار و بالاتر از همه محمدعلی نجفی.
خوب خاطرم هست اگر آن روزها به ستادهای انتخاباتی اصلاح طلبان می رفتی همه می گفتند باید مانند اصولگرایان سنگر به سنگر قدرت را پس بگیریم. همه هم ارجاع می دادند به انتخابات شورایی که اصولگرایان برنده آن شده بودند. حالا هم لیست پر آوازهای از چهره های شناخته شده و با سابقه اصلاح طلب یا به اصطلاح امروزیها ژنرال را برای پیروزی در انتخابات شوراها آماده کرده بودند. خوب یادم هست همان روزها هم می گفتند که نجفی کاندیدای آینده اصلاح طلبان برای ریاست جمهوری است.
من سال 72 به کلاس اول رفتم یعنی همان روزهایی که نجفی برای دومین بار وزیر آموزش و پرورش شد. خیلی از آن هایی که مانند من شغلشان ایجاب می کند که پیگیر مسایل سیاسی روز کشور باشند، و حتی خیلیهایی که نه به واسطه شغلشان که به خاطر وضعیت موجود مسایل سیاسی را دنبال می کنند در سیستمی خواندن و نوشتن آموخته ایم که نجفی برای ما ساخته بود . می گویند احترام معلم واجب است. این سطرهایی هم که اینجا می نویسم به خاطر همین احترام است چرا که نجفی را در تعلیم و تربیت خود سهیم می دانم و الا تا کنون بیش از یکی دوبار آن هم در مراسمات عمومی نجفی را ندیده ام.
از حدود یک سال پیش که بحثهای مربوط به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم رفته رفته گرم میشد، هر روز خبر اعلام کاندیداتوری یک نامزد به گوش میرسید. اگرچه اصولگرایان در این اعلام نامزدیها گوی سبقت را ربوده بودند اما در جناح اصلاحطلبان نیز چهره های زیادی بودند که دوست داشتند ردای ریاست جمهوری را به تن کنند. برخی خودشان اعلام کاندیداتوری می کردند و بعضی هم می گفتند آنقدر از آنها اصرار شده که بیایند و آن ها هم احساس تکلیف کرده اند و آمدهاند. اندکی هم بودند که واقعا اصرارهای زیادی به آمدنشان می شد اما آن ها شرایط را برای آمدنشان مساعد نمی دیدند. در این داستان نجفی با همه تفاوت داشت. خیلیها بودند که معتقد بودند که نجفی گزینه مناسبی است و اصلاحطلبان باید او را نامزد خود کنند اما خود نجفی معتقد بود که فرقی نمی کند که چه کسی باشد بلکه باید همه روی آن اجماع کنند. البته اینهایی که می گویم از شنیده هایم بود که از محافل اصلاح طلبی به بیرون درز می کرد. اما در اینکه خیلی ها باور داشتند که نجفی کسی است که می تواند اصلاح طلبان را نمایندگی کند شکی ندارم.
چه بسا اگر نجفی اعلام کاندیداتوری کرده بود روی او اجماع میشد و چه بسا در صورتی که این اجماع صورت می گرفت خود به خود سایر نامزدهای اصلاح طلب انصراف می دادند و مانند آنچه که در انتخابات 24 خرداد دیدیم بحث هایی نظیر یا عارف یا روحانی در نمی گرفت. این ها همه البته حدس و گمان است اما همین حدس و گمانهایی که در ذهن من و خیلی های دیگر هست به این معنی است که نجفی در قد و قواره یک نامزد ریاست جمهوری است.
من ، خودم به شخصه وقتی نام نجفی را در فهرست وزرای پیشنهادی دولت یازدهم دیدم از این که فردی با تجربه و تخصص برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب شده خوشحال شدم و پذیرش این مسئولیت را حمل بر فروتنی نجفی کردم چراکه او را در دست کم در تراز یک نامزد رئیس جمهوری ایران می دانم. در ذهنم مقایسه اش می کردم با عارف و این خبرهای تایید نشده که به او وزارت را پیشنهاد دادهاند و او نپذیرفته است. وقتی هم که مجلس شورای اسلامی تنها با اختلاف یک رای او را از پذیرش مسئولیت معاف کرد ناراحت شدم، چراکه در نظرم مجلس به فردی برای یک وزارتخانه رای نداد که در تراز ریاست جمهوری بود. ای کاش مخالفین در مجلس کمی برنامههایش یا سوابق کاری مرتبط با وزارتخانه را نقد می کردند.
4545
نظر شما