وی در این مقاله نتوانسته خوشحالی خود را پنهان کند. به نظر آقای فرشیدی، نمایندگان نگران بودند که دو وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم به پایگاه احزاب و گروههای سیاسی تبدیل و محیطهای علمی و آموزشی و تربیتی دستخوش تنشها و ناآرامیها شوند. آنها نگران "حاکمیت مدیریت حزبی و سیاسی بر آموزش و پرورش" بودند. چنین استنباطی با منش و شخصیت و سوابق اجرایی نجفی منطبق نیست. اتفاقا دوره نه ساله وزارت نجفی در آموزش و پرورش، به رغم ضعفها و کاستیها، یکی از آرام ترین و بی تنش ترین دوره های آموزش و پرورش بعد از انقلاب بود. نجفی دیدگاه سیاسی خود را در مدیریت آموزش و پرورش دخالت نمی داد و رفتاری فراجناحی داشت به عنوان مثال آقای حداد عادل و مرحوم جعفر علاقه مندان با دو گرایش متفاوت راست و چپ هر دو معاون نجفی بودند.
متهم کردن نجفی به کار سیاسی در آموزش و پرورش نیاز به دلیل معتبر دارد که حتی یک نمونه از سوی آقای فرشیدی در این مقاله ارائه نشده است و فقدان دلیل و سند، اعتبار حرفهای ایشان را به شدت تنزل داده است. البته نجفی در آن 9 سال کارآمدی سیستم را بالا برد و تلاش کرد که آموزش و پرورش را با حفظ چارچوب های تربیت دینی، به دستگاهی حرفه ای و تخصصی تبدیل کند و سختگیری ها و تندروی ها و رفتارهای متحجرانه را تا حدودی تعدیل کرد. شاید این گونه اقدامات که به شدت مورد استقبال فرهنگیان بود، از جانب برخی افراطیون گناه نابخشودنی محسوب شود، قاطبه فرهنگیان بعد از 16 سال هنوز کارنامه نجفی را تحسین آمیز و حداقل قابل قبول می دانند. انصاف و اخلاق حکم می کند که آقای فرشیدی لااقل کارنامه نجفی را با کارنامه خود مقایسه می کرد. آقای فرشیدی در دوره وزارت خود بارها از گرایش به حزب و گروه تبری جست، اما خود دبیرکلی یک تشکل سیاسی فرهنگیان، به نام "کانون تربیت اسلامی" را برعهده داشت و مهم ترین پست های آموزش و پرورش را در اختیار هم حزبی های خود گذاشته بود. در دوره وزارت فرشیدی هفته نامه ارگان این تشکیلات سیاسی به نام "زمزمه"، برای مدیران مدارس به صورت رایگان به آدرس مدرسه ارسال می شد.
هشدار فرشیدی درخصوص بروز تنش و نا آرامی در صورت بازگشت نجفی بسیار قابل تامل است! در دوره 9 ساله مدیریت نجفی در آموزش و پرورش حتی یک نمونه تجمع و اعتراض خیابانی معلمان ثبت نشده است. و اما بزرگترین نا آرامی و اعتراضات و تجمعات معلمان بعد از سال 1340 شمسی، در دوره وزارت جناب فرشیدی اتفاق افتاد. بی تدبیری مدیریت آموزش و پرورش و سخنان تحریک آمیز یکی از معاونان وزارتخانه، مشکلی را که در چارچوب دولت قابل حل بود، تبدیل به یک مشکل سیاسی - امنیتی حاد کرد. هتک حرمت فرهنگیان و درد و رنج های معلمان در این دوره ، در طول تاریخ آموزش و پرورش بی سابقه بود. در سیستم اداری هم دامنه عزل ونصب های سیاسی در 20 ماه وزارت جناب فرشیدی، قابل مقایسه با دوره نجفی و هیچ کدام از وزرای دیگر نبود. تعبیر شخم زدن مدیریت آموزش و پرورش تعبیر مناسبی برای این دوره بود.
در بخش پایانی سرمقاله، لحن جناب فرشیدی نسبت به نجفی و دو وزیر پیشین آموزش و پرورش کنایه آمیز و پر از طعنه میشود. وی می نویسد: "اگر به دلیل معدود بودن تعداد معلمان دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکترا در 25 سال پیش، قیومیت آموزش و پرورش توسط دانشجویان ضرورت داشته است، امروز که چنین ضرورتی وجود ندارد چرا باید آن بیمهری را تکرار کرد؟!" 25 سال پیش یعنی سال 67، قیمومت یعنی "وزارت"! البته آقای فرشیدی فراموش کرده که آن دانشجو ، پیش از "قیمومت" آموزش و پرورش، سه سال وزیر علوم و آموزش عالی جمهوری اسلامی بوده است! آقای فرشیدی بعد از اینکه تکلیف این وزیر یا به تعبیر خودش "قیم" را روشن کرد، سراغ وزیر بعدی می رود: "در دورهای چنین استدلال شد که مشکل اصلی تعلیم و تربیت، معیشت معلمان است و مهمترین رکن معیشت، مسکن و کلید حل مسکن، گسترش شرکتهای تعاونی است و با این رطب و یابس، زمام امور معلمان و تعلیم و تربیت را به وزیر تعاون سپردند!". مصداق روشن است، اما منبع این رطب و یابس معلوم نیست. ایشان می توانست مثل برخی از همکاران منتقد، انتقال مرتضی حاجی از وزارت تعاون به آموزش و پرورش را نقد کند و جواب آقای حاجی را بشنود اما طرح این ادعای ساختگی و بی سند نوعی شایعه سازی است که در شان یک معلم نیست.
وزیر بعدی که هدف طعنه و کنایه جناب فرشیدی قرار می گیرد، آدرس سر راستی دارد ، آقای فرشیدی این نشانی ها را در باره او می دهد: "در حوزه تخصصی خود یعنی دانشگاه موفقیتی در عرصه مدیریت کسب نکرده بود و پس از پایان دوران ریاست در آموزش و پرورش نماند". فقط باید راهنمایی می کرد که این وزیر از دانشگاه پیام نور آمده بود! آقای فرشیدی که در این مقاله چندین بار نام شهیدان رجایی و باهنر را می آورد و خود را پیرو این دو بزرگوار می داند. حالا باید به این سوال جواب دهد که آیا شهید رجایی با همکاران خود و حتی مخالفان خود با این زبان غیر بهداشتی سخن می گفت؟ این همه تاکید از جانب ایشان روی دین و اخلاق و تربیت اسلامی چرا در این مقاله تاثیری نداشته است؟
آقای فرشیدی رد صلاحیت وزرای روحانی در مجلس را فرصتی برای ایشان می داند و البته ایشان را راهنمایی می کند: "برای پیشگیری از رواج شبهاتی از این قبیل و به منظور ارتقای جایگاه و منزلت معلم در جامعه بود که نمایندگان مجلس فرصتی فراهم آوردند تا در دولت تدبیر و امید... برای این وزارتخانه، وزیری از خانواده آموزش و پرورش و از جنس معلمان پیشنهاد شود. " به نظر می رسد نشانی "وزیری از جنس معلمان!" از همه واضح تر است. پیش از این، حاجی بابایی خود را وزیری از جنس معلمان معرفی می کرد. اما به نظر می رسد منظور آقای فرشیدی، حاجی بابایی نیست. یافتن مصداق وزیری از جنس معلمان که با کلاس و مدرسه و دانشآموز از نزدیک ارتباط داشته و همرنگ معلمان باشد و البته حاجی بابایی هم نباشد، چندان مشکل نیست! من فقط یک پیشنهاد سازنده دارم. آقای فرشیدی همین امروز معلمان و سایر کارکنان مجتمع آموزشی غیر انتفاعی معلم را در سالنی جمع کند یک ساعت درباره معیارهای انتخاب وزیر برایشان سخنرانی کند. بعد هم اجازه دهد که فرهنگیان با رای مخفی، بین نجفی و فرشیدی (وزیری از جنس معلمان) یکی را اننخاب کنند. اگر کمتر از 80 درصد به نجفی رای دادند بنده کمپین راه می اندازم تا از آقای روحانی تقاضا کنیم که ایشان را به عنوان وزیری از جنس معلمان به مجلس معرفی کند.
این مطلب، در روزنامه اعتماد در تاریخ 28 مرداد 92 منتشر شده است.
نظر شما