اول: در سیستم دانشگاه مونیخ، دفاع دکتری به شکل امتحانی بر گزار می شود که به آن Rigorosum گفته می شود. جلسه ای که تشکیل می شود متشکل است از: استاد راهنما با عنوان ممتحن اول، فردی که بعد از استاد راهنما پایان نامه را مطالعه و تایید کرده و دو نفر هم به انتخاب رئیس دانشکده، که یکی از آنها دبیر جلسه خواهد بود. اتفاقأ آن دو نفر آخر به گونه ای انتخاب می شوند که احتمال تبانی با استاد راهنما وجود نداشته باشد. جلسه دفاع و امتحان در اتاقی بسته تشکیل می شود. این چهار نفر سوالات متعددی را در مورد تز و هر موضوع دیگر علمی که لازم می دانند، می پرسند. هدف از این امتحان بیشتر کشف توانایی فرد در موضوع علم و روش تحقیق به طور خاص و نیز رشته زیست شناسی به طور عام است. بعد از امتحان هر کدام نمره ای می دهند که میانگین آن ها به عنوان نمره نهایی در مدرک فرد منظور می گردد.
دوم: در اواسط دهه نود میلادی که من در دانشگاه مونیخ مشغول تحصیل بودم، استادم دانشجویی داشت که خیلی به او علاقه مند بود. او را در حد فرزندش دوست می داشت. رابطه آنها آنقدر نزدیک بود که ما مطمئن بودیم که این دانشجو در همان جا استخدام می شود. ولی به دلیل اینکه موضوع پایان نامه اش قبلأ موضوع تز کارشناسی ارشد من بود، من بخوبی با کیفیت کار این دانشجو آشنا بودم و وی را شایسته این همه حمایت نمی دیدم. بلاخره تز ایشان برای دفاع آماده شد. در جلسه امتحان دانشجوی محبوب استاد من، اتفاق غیر منتظره ای می افتد. یکی از ممتحن ها از یکی از روش های معمول که در تز به آن اشاره شده است سوالی می پرسد و دانشجو نمی تواند به آن پاسخ دهد. در نهایت این ممتحن به ایشان نمره پایینی می دهد. با وجود آنکه آن سه نفر دیگر نمره خوبی داده بودند، در نهایت نمره عالی را نمی گیرد. در آلمان نمره پایین در امتحان دکتری شانس استخدام را بسیار کاهش می دهد. با این وجود ایشان به عنوان پست-دکترا کارش را ادامه داده و امیدوار بود که پُست یکی از محققانی که در آستانه بازنشستگی بود، نصیبش شود. سال 1998 من فارغ التحصیل شدم و به ایران بازگشتم. در سال های بعد که مجددا به آن موسسه سر زدم، شنیدم که علی رغم آنکه افراد با نفوذ و قدرتمندی تمایل داشتند که وی در آنجا استخدام شود، ولی این پست به فرد شایسته تری داده شده و ایشان با مدرک دکتری به شغل معلمی در دبیرستان مشغول شد.
سوم: من به ایران برگشتم. برای استخدام به چندین جا درخواست دادم. داستانش بسیار مفصل است. با وجود آنکه در رشته خود به خوبی شناخته شده بودم، ولی به دلیل مخالفت بعضی از استادان قدیمی و بانفوذ جلوی استخدام من گرفته شد. در نهایت به واسطه فضای ایجاد شده در دوران اصلاحات و تلاش رئیس وقت دانشکده علوم دانشگاه تهران، نظر گروه مغرضانه تشخیص داده شده و صلاحیت من در کمیته های دانشکده و دانشگاه تایید شد. اما به هر حال این استخدام یکی از استثناها در تاریخ رشته زیست شناسی محسوب می شود. در این 14 سالی که به عضویت دانشکده زیست شناسی درآمده ام همواره شاهد استخدام های متعددی در دانشگاه بوده ام. صرف نظر از اینکه استخدام به شکل متمرکز و یا غیر متمرکز صورت گرفته است، بیش و کم خروجی شان یکسان بوده و تکرار همان سنت قدیمی است. غالباً استادان با نفوذ و قدیمی قبل از بازنشستگی جانشینان خود را تعیین می کنند. جالب آنجاست که بعضی از اعضای استخدام شده نه تنها آزمایشگاه و امکانات و وسیله نقلیه دانشگاه را از استاد قدیمی به ارث برده اند بلکه تعداد پر شماری از دانشجوی دکتری و کارشناسی ارشد هم نصیبشان می شود تا بتوانند یک شبه و بدون هیچ تلاشی نردبان ترقی را طی کنند. افراد جوانتر هم فقط به دنبال استخدام دانشجویان، دوستان و محبوبان خود هستند تا با افزایش قدرت نفوذ خود منافع شخصی خود را دنبال کنند. هر چند استثناهایی دیده می شود، ولی یک رشته قوانین نانوشته ای وجود دارند. قوانینی شبیه این موارد: 1) افراد مستقل وارد مجموعه نشوند تا مبادا به شالوده روابط جاری لطمه ای وارد شود؛ 2) فرد جدید عضو هیئت علمی آنقدر از نظری علمی و شخصیتی قوی نباشد که موی دماغ گردد؛ 3) کسی که استخدام می شود یک رأی برای انتخابات درونی به حساب می آید و بنابراین بایستی اطمینان داشت که جایگاه مدیران و افراد ذی نفوذ فعلی تضمین شده باشد.
البته تعدادی از افراد مورد نظر مسئولین بالا دست، به منظور جلب نظر آنها و مطابق با هنجارهای شناخته شده شانس استخدام بیشتری دارند، تا رابطه و اعتماد با تصمیم سازان اصلی محفوظ باشد. من نمی توانم وضعیت بهتری را در جاهای دیگر تصور کنم، وقتی دانشگاه مادر چنین است. لذا می توان حدیث مفصل را از این مُجمل خواند. شکی نیست که صدها متقاضی مستعد بارها قربانی این بی عدالتی ها و ناهنجاری ها شده اند که شاید بعضی از آنها در ذیل این مقاله آنرا گزارش کنند.
چهارم: آنچه امروز برای نمونه در رشته های زیست شناسی دیده می شود باعث شده که اغلب فارغ التحصیلان درجه یک انگیزه ای برای برگشت به کشور نداشته باشند. باندبازی ها چنان آسیبی به سرنوشت رشته های زیست شناسی وارد کرده اند که نتیجه اش بی علاقگی بسیاری از دانشجویان ممتاز شده است. آن ها می دانند که شانس چندانی برای استخدام در دانشگاه های درجه اول کشور ندارند، پس یا تغییر رشته می دهند یا از کشور می روند و یا آنکه به کارهایی می پردازند که دور از علاقه و تخصص آنهاست. اینکه امروز شما کمتر صدایی از استادان زیست شناسی کشور در بیان وضع اسف بار محیط زیست می شنوید ناشی از همان سنت دیرینه است که اغلب دلشان برای خودشان می سوزد تا طبیعت و دیگر هموطنان و حتی فرزندانشان. گیاه و جانور را نه به خاطر موجود زنده بودن، بلکه برای مقاله سازی و کسب پول و مرتبه خود می خواهند. شاهد این مدعا هم بسته بودن در هرباریومها و باغهای گیاهشناسی به روی عموم است. کمرنگ بودن عشق و علاقه اساتیدی که با مصلحت اندیشی وارد دانشگاه شده اند، امروز سبب شده تا کمترین خلاقیتی در روش تدریس و تحقیق آن ها مشاهده نشود، اولویت های تحقیقاتی و آموزشی کشور سطحی گرفته شوند و تراز دانشگاهیان ایرانی در کپی برداری و تقلب علمی هر روز بالاتر رود.
در این خصوص کمینه انتظار دانشگاهیان از دولت تدبیر و امید آن است که نخست این مشکلات را به عنوان مساله هایی جدی دیده و سپس بصورت ریشه ای برای حل آن ها چاره اندیشی نمایند. باشد تا شاهد روزهایی باشیم که در آن ها مراکز آموزش عالی به جای تولید فله ای مقالات بی خواننده و فارغ التحصیلان مطیع، جایی شود که به دانشجویانش درس استقلال بیاموزد و از آنها انسان هایی بسازد که منافع ملی را به منافع شخصی خود ترجیح می دهند. پر واضح است که برای رسیدن به این اهداف باید تغییرات اساسی در آیین نامه های استخدامی داده شوند تا اِعمال نفوذ و باندبازی ها به حداقل رسیده، و اعضای هیئت علمی مستقل، با شهامت و دانشمند و با اخلاق نیکو فرزندان ما را آموزش دهند. شک نکنید چنین افرادی در تحقیقاتشان، هم شأن بشری و هم منافع ملی را در اولویت قرار می دهند و تجلی آینده ای امیدبخش برای ما و فرزندانمان خواهند بود.

اینکه امروز شما کمتر صدایی از استادان زیست شناسی کشور در بیان وضع اسف بار محیط زیست می شنوید ناشی از همان سنت دیرینه است که اغلب دلشان برای خودشان می سوزد تا طبیعت و دیگر هموطنان و حتی فرزندانشان. گیاه و جانور را نه به خاطر موجود زنده بودن، بلکه برای مقاله سازی و کسب پول و مرتبه خود می خواهند. شاهد این مدعا هم بسته بودن در هرباریومها و باغهای گیاهشناسی به روی عموم است.
کد خبر 309366
نظر شما