۰ نفر
۴ مهر ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۵

از خدا می خواهم همه کسانی که صفای دل دارند را خداوند به مکه دعوت کند.

کعبه:

در آستانه مسجدالحرامی، اینک، کعبه در برابرت! یک صحن وسیع و در وسط یک مکعّب خالی، ناگهان بر خود می‌لرزی! حیرت، شگفتی، کعبه در زمین، رمزی از خدا در جهان مصالح بنایش؟ زمینش؟زیورش؟

قطعه‌های سنگ سیاهی که از کوه “عجون” کنار مکه، بریده‌اند و ساده، بی‌هیچ هنری، تکنیکی، تزئینی، بر هم نهاده‌اند و همین!

و کعبه رو به همه، رو به هیچ، همه جا، و هیچ جا، “همه‌سویی”یا”بی‌سویی”خدا!

رمز آن: کعبه!

امّا…. شگفتا! کعبه در قسمت غرب، ضمیمه‌ای دارد که شکل آن را تغییر داده‌اند، بدان “جهت” داده است، این چیست؟

دیواره کوتاهی، هلالی شکل، رو به کعبه.

نامش؟

حجر اسماعیل!

حجر! یعنی چه؟

یعنی دامن!

راستی به شکل یک “دامن” است، دامن پیراهن، پیراهن یک زن!

آری، یک زن حبس، یک کنیز!کنیزی سیاه‌پوست، کنیز یک زن، این دامان پیراهن‌ هاجر است، دامانی که اسماعیل را پرورده است،اینجا ” خانه ‌هاجر ” است و اینجا، خانه خدا، دیوار به دیوار خانه یک کنیز؟ و تمامی‌حج به خاطره‌ی ‌هاجر پیوسته است،و هجرت، بزرگترین عمل، بزرگترین حکم، از نام‌ هاجر مشتق است، پس هجرت؟

کاری‌ هاجروار!

و ای مهاجر که آهنگ خدا کرده‌ای، کعبه‌ی خدا است و دامان‌ هاجر!

طواف: آفتابی در میانه و برگردش، هر یک، ستاره‌ای، در فلک خویش، دایره‌وار، برگرد آفتاب به رود بپیوند تا جاودان شوی، تا جریان یابی تا به دریا رسی، چرا ایستاده‌ای؟ ای شبنم؟ در کنار این گرداب مواج خویش آهنگ،که با نظم خویش، نظم خلقت را حکایت می‌کند، به گرداب بپیوند!

قدم پیش نه!

منبع: حج دکتر علی شریعتی

www.mousavichalak.ir

کد خبر 313882

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =