کیوان کثیریان

خانه سینما چهارسال سخت را پشت سر گذاشت و بالاخره با حکم وزیر و به دست رییس تازه سازمان سینمایی بازگشایی شد. آنچه حداقل در این 4 سال گذشت به گمانم در تاریخ صنفی ایران منحصر بفرد و ماندنی است. اتحاد و ایستادگی مدنی یک صنف بزرگ برای احقاق حقشان و پایمردی شان تا حصول نتیجه ستودنی و به یادماندنی بود. مقاومتی که البته بدون همراهی و یاری اهالی مطبوعات و رسانه هرگز به سرانجام نمی رسید.

یک طرف، طیف مشخصی از سینماگران ایستاده بودند که پیشتر در هیات اسلامی هنرمندان متمرکز شده بودند و در دولت دهم مناصب اصلی مدیریت سینما را به خود اختصاص دادند و در سوی دیگر اکثریت سینماگران مطرح کشور که بدنه اصلی سینما را تشکیل می دادند و به عبارتی تمام سینما منهای پنجاه نفر به شمار می آمدند!

ماجرای خانه سینما چند جلد کتاب قطور است. طبعاً توقع ندارید در این یکی دو صفحه همه ماجرا را بخوانید. اما مروری بر آنچه در این چهارسال گذشت خالی از لطف نیست. ضمن آنکه چند سوال مهم و چند نقطه عطف به یادماندنی در میانه ماجراهای کشدار خانه سینما وجود دارد که ثبت آنها در حافظه تاریخی سینمای ایران لازم است.

+ چرا خانه سینما تعطیل شد؟

ظاهراً اختلافات جدی مدتی پیش از انتخابات 88 آغاز شد که حمایت عده ای از سینماگران از یکی از نامزدها به مذاق برخی دیگر - که حامی محمود احمدی نژاد بودند - خوش نیامد و به نامه نگاری میان مدیرعامل خانه سینما و یکی از آن برخی دیگر انجامید. جمله کلیدی و معروفی در نامه یکی از آن برخی وجود داشت؛ "این خانه را بر سرتان خراب می کنیم."
انتخابات تمام شد و آن برخی به قدرت رسیدند و تمان مناصب سینمایی را در دولت دهم از آن خود کردند. حالا وقت خراب کردن آن خانه بر سر سینماگران فرا رسیده بود. انتقام گیری، از قطع بودجه خانه سینما و مانع تراشی برای حضور نمایندگان خانه در مراکز مختلف تصمیم گیری آغاز شد. اما خراب کردن خانه نیاز به بهانه محکمی داشت. خانه سینما نهاد ریشه داری بود با نزدیک به بیست سال سابقه.

جشن سیزدهم خانه سینما بدلیل همان تحریم های اقتصادی از سوی معاونت سینمایی بصورت بسیار کوچک برگزار شد. خانه سینما برای رفع نیازهای اولیه اش ابتدا از کمک مالی صنوف استفاده کرد و بعد هم ناچار شد دنبال اسپانسر بگردد و به استقلال مالی دست یابد؛ یک توفیق اجباری. اینطور شد که آتوی مالی دولت برای تحت فشار قراردادن خانه سینما به جایی نرسید. بعد به اسپانسر خانه، اتهام وابستگی به جریان انحرافی زده شد و بعدش هم به تهدید دست زدند که از میدان به در شود.
جشن چهاردهم که در برج میلاد برگزار شد، آن بهانه رویایی را به دست مدیران سینمایی دولت داد که یک گام به خراب کردن خانه بر سر ساکنان آن نزدیک شوند.

سخنان اصغر فرهادی در آن جشن باعث شد تا شمقدری بیانیه معروف "انالله" را بنویسد و اطرافیانش هم دست بکار شدند و فیلم جدایی نادر از سیمین فرهادی را در میانه فیلمبرداری متوقف کردند. با حل مشکل فیلم فرهادی اما، مشکل میان معاونت و خانه نه تنها حل نشد بلکه تازه آتش آن شعله ورتر شد.

با نزدیک شدن به پایان دوره فعالیت هیات مدیره خانه و انتخابات جدید در پاییز 90 ، شمقدری با اظهارنظری تاریخی درباره راه حل اختلافات و زمان رفع حصر اقتصادی گفت که؛ "با هیات مدیره بعدی خانه سینما کار داریم". انتخابات خانه که برگزار شد، هیات مدیره جدید مجدداً عسگرپور را به مدیرعاملی برگزید و همین، شمقدری را از حذف عسگرپور ناامید کرد و جری تر ساخت. گرچه زمان ثابت کرد که اساساً حذف آدم ها بهانه بود و با حذف عسگرپور به عنوان یک مانع بزرگ، قرار بوده پروژه فتح خانه سینما بسیار راحت و آسوده و سریع انجام گیرد.

از آن سو با نا امیدی از ویران شدن یا فتح خانه سینما، شمقدری به فکر تشکیل صنف افتاد تا انگ تقابل و ضدیت با صنوف را از پیشانی اش پاک کند و با استفاده از منابع مالی و منصب و اختیاراتش برخی از سینماگران را اطراف خود جمع کند. اتحادیه2 تهیه کنندگان در این برهه تشکیل شد.

در همین حال به ناگاه پرونده مشهور مستندسازان پیش آمد و تعدادی از مستندسازان به جرم فروختن فیلم هایشان به شبکه بی بی سی به اتهام عجیب جاسوسی دستگیر شدند. خانه سینما در دفاع از آنان بیانیه داد و معتقد بود در قانون چنین عملی جرم محسوب نمی شود، یادآوری کرد تا زمانی که جرم اینان به اثبات نرسیده نباید درباره شان قضاوت کرد و خواستار آزادی آنان شد. این بیانیه خشم مسوولان سینمایی و برخی همراهانشان را بر انگیخت تا جایی که جمال شورجه خانه سینما را لانه فساد و مرکز جاسوسی بی بی سی خواند و او و دوستان مسوولش و رسانه هایی همچون کیهان تندترین اتهامات را به مستندسازان و خانه سینما وارد آوردند که نرم ترینش جاسوسی برای بی بی سی وصدای امریکا بود. جالب آنکه ماه ها بعد که دادگاه، احکام مستندسازان را صادر کرد، تمامی آنان به کلی از اتهامات وارده تبرئه شدند و این پرونده مختومه شد!

آتش اختلاف هرروز با موضع گیری های دو طرف شعله ورتر می شد و حلقه محاصره و فشار بر خانه هر روز شدیدتر، اما خانه همچنان ایستاده بود. جشن پانزدهم هم در اوج اختلافات و تهدیدها علیه خانه سینما در عمارت مسعودیه برگزار شد. مثل جشن گذشته، هر هنرمندی که روی سن میرفت با صدای بلند تاکید می گرد که "من عضو خانه سینما هستم". جمله ای که یکماه بعد از تعطیلی خانه، جشنواره فجر را هم مصون نگذاشت و در جشنواره سی ام و سی و یکم، هنرمندان تعلق خود را به خانه سینما روی سن فجر هم فریاد زدند.

در همین اثنی - پاییز 90 - رییس دفتر رییس جمهور وقت به خانه سینما آمد تا با چراغ سبز حل مشکلات مالی، احتمالاً با هدف برنامه ریزی انتخاباتی برای دوسال بعد(یعنی سال 92) خانه و به تبع آن هنرمندان سینما را از آن خود کند. پاسخ منفی هیات مدیره خانه، مشایی را به سمت شمقدری سوق داد. بعدها - چند وقتی بعد از تعطیلی خانه- انتشار عکس های پی در پی و شادوخندان این دو در جشنواره کیش و چشنواره سی ام فجر، نشان از قطعیت نزدیکی این دو و حصول توافق های مهم داشت.

+ آیا اساسنامه خانه مشکل داشت؟

اینها گذشت تا اینکه بحث تازه ای براه افتاد؛ مشکلات اساسنامه خانه سینما.
اساسنامه خانه سینما از زمان تاسیس تا حال چندبار دستخوش تغییرات جزیی و کلی شده، مثل اساسنامه هر نهاد دیگری. آخرین آن در سال 87 و در زمان مدیرعاملی رضا میرکریمی اتفاق افتاد. یکی از بندهایی که دچار تغییر شد بندی بود که خانه را ملزم می کرد تغییرات اساسنامه خود را به تصویب شورای فرهنگ عمومی برساند. حذف این بند هم ظاهراً به این دلیل بود که بیش از ده سالی می شد که وظیفه تایید تغییرات اساسنامه برخی نهادها از فهرست ماموریت های قانونی شورای فرهنگ عمومی حذف شده بود. فکر کنید مثلا پسرخاله تان به شما نامه ای بفرستد که اجازه بگیرد فلان خانه را برای خودش بخرد چون خودش با خودش عهد کرده بدون اجازه شما این خانه را نخرد! خب این مجوز دادن به کلی ربطی به شما ندارد و آن مجوز خواستن هم بی وجه است. اما برای آنها که می خواستند برای خراب کردن خانه بر سر سینماگران بهانه ای داشته باشند، بهانه خوبی بود.

این درحالی است که تمام مراحل ثبت این تغییر در اساسنامه طی شده بودو ثبت شرکت ها هم این تغییرات را پذیرفته بود و تغییرات در روزنامه رسمی همان زمان به چاپ رسیده بود و اساساً چیزی که در روزنامه رسمی چاپ شود از نظر حقوقی و قضایی کاملا وجه قانونی دارد.
همچنین شمقدری و دوستانش مدعی بودند که چون صنوف زیر مجموعه خانه سینما مستقلاً ثبت نشده اند پس قانونی نیستند در حالی که تمام صنوف معتقد بودند چون خانه سینما به عنوان صنف مادر، ثبت شده و قانونی است پس نیازی به ثبت صنوف نیست و بطور اتوماتیک زیر مجموعه های خانه نیز قانونی اند.

+ اما این بهانه را چه کسی به دست مدیران دولتی داد؟

شمقدری در مصاحبه های روزهای آخرش رسماً به دونفر اشاره می کند که هم مشاوره ها و اطلاعات خوبی برای بستن خانه به او دادند،هم اقدامات موثری داشتند و هم هربار که ماجرا به سمت بازگشایی خانه می رفت، اصرار داشتند که اینگونه نشود. به گفته شمقدری یکی از آنها مدیرعامل اسبق خانه سینما بوده و دیگری سالها رییس یکی از صنوف مهم خانه سینما.
جالب آنکه مدیر عامل اسبق، خود یکی از امضا کنندگان طومار حمایت سینماگران از یک نامزد ریاست جمهوری در سال 88 بود؛ همان حمایتی که کلید اختلافات را زد. او حالا رییس صنف دست ساز شمقدری برای مقابله با خانه سینما شده بود و سودای دست یابی دوباره به صندلی مدیرعاملی خانه را داشت.

جالبتر آنکه آن نفر دوم - رییس صنفی که شمقدری به او اشاره کرد- تا سال 89 ، سالها رییس صنف حود بود و وقتی بار آخر به ریاست انتخاب نشد کینه ورزانه قهر کرد و با وجود آنکه خود یکی از اعضای هیات اصلاح اساسنامه سال 87 بود، برای چَپه کردن دیگی که گمان می کرد دیگر برای او نمی جوشد، موادی را که او تخلفات اساسنامه می نامید به شمقدری هدیه کرد و گمان کرد همه از یاد می برند که خود او عضو موثر هیات اصلاح اساسنامه بوده و این تغییرات اگر تخلف هم فرض شود دستپخت خود او بوده نه هیات مدیره حال حاضر خانه سینما.

به هر روی، اساسنامه شد پیراهن عثمان این داستان. اداره حقوقی ارشاد از هیات مدیره خانه سینما شکایت کرد و خواستار بازگشت به اساسنامه پیشین شد و حتی نسخه ای از اساسنامه مورد قبول خود را ضمیمه کرد و برای خانه فرستاد. هیات مدیره هم پذیرفت و گفت که به حکم دادگاه تن می دهد. اما دیدارهای غیر رسمی پیش از روز دادگاه با قاضی پرونده از سوی عوامل معاونت سینمایی نشان داد که حکم دادگاه نهایتاً همان بازگشت به اساسنامه پیشین است و خبری از تعطیلی و چیزهای مشابه آن نیست. پس سه چهار روز مانده به روز دادگاه، شکایت را پس گرفتند و ناگهان 14 دی 90 با ارسال نامه ای، حکم انحلال خانه را با یک مهلت 48 ساعته با پیک موتوری فرستادند!

+ انحلال، انحلال؛ رمز پیروزی!

این حکم طبعاً محمل قانونی نداشت. یک موسسه را یا قوه قضاییه می تواند تعطیل کند یا مجمع عمومی خود آن موسسه. بنابراین این حکم از اساس محلی از اعراب نداشت. اما وزیر و چندتن از اطرافیان معاونت از جمله احمد نجفی - یکی از اعضای شورای عالی سینما- طی یکی دوروز ده ها بار در رادیو و تلویزیون به شدت به خانه سینما تاختند و سعی کردند در افکار عمومی جا بیندازند که در خانه سینما تماماً کار سیاسی و البته خلاف قانون انجام می شده و تعطیلی آن یکی از دستاوردهای بزرگ نظام است. در حالی که هرگز مصداقی از این سیاسی کاری ها و اقدامات خلاف قانون ارایه ندادند اما از آن روزتاکنون میلیون ها بار کلمه قانون و بی قانونی از دهان آنان خارج شده است. البته مرد اول معاونت سینمایی در این پرونده، مشاور جوان شمقدری بود که بعدها بابت پرونده مشهوری سر از محبس درآورد و ماجراهای بسیار جالبی دارد. البته همچنان همان کسی که نامه های متقابل با عسگرپور ردوبدل می کرد جزو رهبران اصلی بود که از بدِحادثه او نیز بابت یکی دو پرونده آبروبَر کارش به قوه قضاییه و بند و البته برکناری کشید.

خانه از این حکم غیر قانونی - انحلال - به دیوان عدالت اداری شکایت کرد و مطابق قانون می توانست همچنان به فعالیت خود ادامه دهد. اما به توصیه میانجیگران، بنا شد تا اعلام رسمی حکم دیوان عدالت اداری، خانه سینما برای دوری از حواشی احتمالی، بدون پلمپ یا چیزی شبیه آن موقتا بسته بماند و کلید آن هم در دست هیات مدیره خانه باشد.
جالب آنکه اعلام شد حکم انحلال به امضای شورای عالی سینما رسیده - که البته صلاحیتی برای صدور این حکم هم نداشت - ولی این ادعا همان وقت و بعدها از سوی اکثر اعضای این شورا تکذیب شد.

+ وزیر فراری و هشت بعلاوه یک

همزمان هشت نفراز فیلمسازان معتبر و مشهور به همراه یک تهیه کننده سرشناس(حاتمی کیا، مجیدی، درویش، تبریزی، میرکریمی، راعی، هنرمند، برزیده و منوچهر محمدی) دیدار معروف هشت ساعته ای را با حضور یک میانجی با وزیر ارشاد برگزار کردند و پس از فراز و فرودهای بسیار به این نتیجه رسیدند که صبح فردای جلسه دستور انحلال از سوی وزیر پس گرفته شود و مدیرعامل خانه هم استعفا دهد و همه چیز به روال پیش بازگردد. عسگرپور به آقای میانجی اعلام آمادگی کرد اما صبح فردا وزیر ناگهان از دسترس خارج شد و سر از لبنان درآورد. رییس سازمان و همکارانش معتقد بودند؛ "تمام هزینه های انحلال خانه را داده ایم و حالا در مرحله نهایی پیروزی ایستاده ایم و لزومی ندارد زیربار این توافق برویم."

صدور حکم دیوان عدالت اداری اما به طول انجامید و همزمان مذاکرات هم ادامه داشت و میانجیگران تلاش می کردند ماجرا با پادرمیانی حل شود. به هر روی پذیرفتن این مساله بسیار دشوار بود که یک نهاد صنفی که در بسیاری از مراکز رسمی تصمیم گیری نماینده دارد و تمام بزرگان و افراد موثر سینما و هنرمندان سرشناس در آن عضویت دارند، با بیست سال فعالیت رسمی و داشتن بودجه مصوب، اساسا غیر قانونی بوده و نظام هم تاکنون متوجه نشده باشد!

در دوم خرداد 91 حکم دیوان اعلام شد و ضمن نقض دستور انحلال، وزارت ارشاد را برای صدور چنین دستوری صالح ندانست. پس خانه روز سوم خرداد باز شد و جمعی از هنرمندان ابتدا در حیاط خانه عکس یادگاری گرفتند و بعد طبق روال هر سال به سوی آسایشگاه جانبازان رفتند تا در این روز از رشادت آنان تجلیل کنند.

دوستان ارشاد اما اصرار داشتند که جایی را که ارشاد تاسیس کرده حق دخالت در آن و حق انحلالش را هم دارد. مثل اینکه پدرو مادری مدعی شوند چون فرزندشان را به دنیا آورده اند حق دخالت در جزییات زندگی او را هم دارند و حق دارند خلاف میل او مثلا زنش را طلاق دهند یا برای زندگی او هر تصمیمی بگیرند و حتی حق دارند تصمیم بگیرند او را بکشند!

دیگر داستان برای وزیر و معاونش حیثیتی شده بود. بلافاصله نامه دیگری به خانه سینما ارسال شد که درآن این بار به جای دستور انحلال، وزیر دستور تعطیلی دائم را صادر کرده بود. همزمان برخی افراد ناشناس هم در تجمعی بیست سی نفره علیه خانه شعار دادند و با لانه جاسوسی خواندن آن بر تابلو خانه رنگ پاشیدند.
خانه سینمایی ها دریافتند که با این وضع و حال، شکایت مجدد، دور باطل است. پس پذیرفتند تا با مذاکره و میانجیگریِ برخی مصلحان، کار پیش رود.

+ هیاتی موسوم به ساماندهی

در این میان سازمان سینمایی وقت با حکم مستقیم شمقدری هیاتی موسوم به ساماندهی صنوف به ریاست حسین زندباف و بعدها با مدیریت سعید الهی تشکیل داد که جای خانه سینما را بگیرد و صنف های تازه و موازی و به قول خودشان "قانونی" بسازد و یا صنوف موجود را ترغیب کند که زیر پوشش دولت فعالیت کنند. از آنجا که وزارت ارشاد حق تاسیس صنف نداشت تشکل هایی که ثبت می شدند، عنوان "انجمن فرهنگی" داشتند و از ماهیت صنفی تهی می شدند.

اعضای این هیات که با مقاومت شدید اکثریت صنوف خانه سینما مواجه شدند تصمیم گرفتند با برخی از اعضای صنوف تماس بگیرند و آنها را با تطمیع و وعده امتیازات غیر متعارف، برای تشکیل صنف جدید و موازی ترغیب کنند. این اتفاق جز در دو مورد - کانون فیلمنامه نویسان و دستیاران فیلمبردار - به نتیجه نرسید. دو سه نوبت توزیع هدیه رییس جمهور و توزیع ارزاق عمومی و خوراکی از جمله سایر فعالیت های این هیات در جذب افراد و صنوف بود. البته هدف اصلی از این اقدامات این بود که به همه القا شود هیات مدیره خانه سینما نیز تاکنون این تسهیلات را دریافت می کرده ولی دراختیارصنوف قرار نمی داده و احتمالاً خودش از این تسهیلات استفاده می کرده است. این درحالی است که اساساً دولت های پیشین چیزهایی از این دست در اختیار خانه سینما قرار ندادند و بن هایی را هم که گاه و بیگاه به اعضای نیازمند صنوف از سوی خانه داده می شد، شهرداری تقبل کرده بود. جالب تر آنکه بعدتر اعلام شد تمام کامپیوترهای هیات ساماندهی که حاوی اسناد و رسیدهای این هدایا بود به سرقت رفته است و خبری هم از پیگیری های قضایی در این باره منتشر نشد!

+ تفاهمنامه

برگردیم به خط اصلی! مذاکرات متعدد و تلاش های میانجیگران نیز به جایی نرسید تا رییس جمهور وقت وارد عمل شد. او جمعی از اهالی خانه سینما را در روز سینمای سال 91 فراخواند و با ایراد سخنانی بسیار امیدوار کننده برای هجده نماینده خانه سینما، قول بازگشایی خانه طی چند روز آینده را داد. ابتدا قرار شد گروهی هفت نفره - شش عضو خانه سینما و یک نماینده رییس جمهور وقت - تشکیل شود تا اساسنامه اصلاح شود و به قول احمدی نژاد، بهانه اساسنامه از شمقدری و گروهش گرفته شود. این ترکیب هفت نفره بعدها با فشار گروه مقابل تغییر کرد و به 3و3و1 بدل شد.

احمدی نژاد جعفری جوزانی را  به عنوان نماینده خود معرفی کرد و به همراه سه نماینده از هرطرف اساسنامه را اصلاح کردند. با تلاش شمقدری و تیم همراهش انواع کارشکنی و فوت وقت انجام شد که کار به نتیجه نرسد اما به هر جان کندنی بود اساسنامه اصلاح شد و تقریبا همه هفت نفر پس از جلسات متعدد، اساسنامه را امضا کردند تا طبق تفاهمنامه بازگشایی به سرعت توسط هیات مدیره انجام و مجمع عمومی تشکیل شود. جالب آنکه پس از نهایی شدن و امضای اساسنامه اصلاحی، نمایندگان شمقدری - با هدف کارشکنی و فوت وقت - یادشان آمد که اصرار کنند نام جمهوری اسلامی در ادامه نام خانه سینما اضافه شود وگرنه امضایشان را پس می گیرند! این کارشکنی ها صدای جعفری جوزانی را هم درآورده بود.

دراین میان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم آغاز شد. در دوران تبلیغات، روحانی و عارف چندبار صراحتاً از بسته شدن خانه سینما انتقاد کردند و روحانی وعده داد خانه را یکماهه باز می کند. انتخابات هم برگزار شد و آمدن روحانی همه را به حل شدن این معضل امیدوار کرد. اما نامه تندی از احمدی نژاد خطاب به شمقدری فاش شد که در آن احمدی نژاد از تنگ نظری شمقدری در ماجرای خانه سینما انتقاد کرد و دستور داد خانه پیش از اتمام دولت دهم باز شود. پس از حواشی زیاد، به اجبار احمدی نژاد، دوطرف به یک تفاهم نامه برای بازگشایی رسیدند.

این تفاهم نامه اواسط تیر 92 در دفتر رییس جمهور وقت امضا شد ولی شمقدری که اساساً موافق این بازگشایی نبود و نمی خواست به دستور رییس جمهوری که در آستانه رفتن بود تمکین کند، با نامه ای به خانه سینما، شرط و شروط فراتر از تفاهمنامه گذاشت تا کار به انجام نرسد و این ماجرا همچنان گره خورده و بی نتیجه به طول انجامید.
هیات مدیره مطابق تفاهمنامه اعلام مجمع عمومی کرد تا با فاصله پانزده روز بعد- 6 مرداد- اساسنامه جدید تصویب شود و بازگشایی انجام گیرد.

+خانه2 ایرانیان

اما ناگهان یک گروه دیگر با محوریت حبیب کاسه ساز اعلام کرد که می خواهد هجده تیرماه مجمع عمومی بگذارد و تشکل دیگری با عنوان خانه سینما راه بیندازد.
این کار انجام شد و حدود چهل نفر در قالب 9 صنف مجمع گذاشتند و درحالی که تعداد آرا 9 تا بود و تعداد کسانی که باید انتخاب می شدند 11 تا، و خب تعداد رای دهنده ها از تعداد کسانی که باید انتخاب می شدند کمتر بود (هفت عضو اصلی هیات مدیره، دو عضوعلی البدل، یک بازرس و یک بازرس علی البدل)، پس اساسنامه را عوض کردند! هیات مدیره از هفت نفر به پنج نفر کاهش یافت تا تعداد آرا با تعداد انتخاب شدگان مساوی شود و تشکل موهومی با عنوان جعلی خانه سینمای 2 با هیات مدیره ای تقریباً ناشناس و با فرایند مخدوش و "مشکلدار" انتخابات تشکیل شد. جالب آنکه به دلیل کم بودن نامزدها، از صنف آموزشگاه ها دونفر نامزد شدند که برای آنکه "تنوع" حفظ شود او را از صنف چهره پردازان نامزد کردند که اساساً این صنف در مجمع شرکت نکرد و نماینده ای هم نداشت!

+ سه تجمع تاریخی

پس از این انتخابات عجیب و شتابزده، آنها به سرعت گفتند که چون خانه سینمای قانونی آنها هستند، ساختمان خانه سینما در خیابان سمنان را هم می خواهند. با هماهنگی ارشاد شبانه قفل خانه را شکستند، به ساختمان وارد شدند و چیزهایی خارج کردند و بر در آن سیمی با عنوان پلمپ کشیدند. این درحالی است که هیچ نهادی جز اداره اماکن قوه قضاییه اجازه پلمپ اماکن عمومی را ندارد. صبح فردا عده زیادی از اهالی خانه جلوی ساختمان کوچه سمنان جمع شدند و به این عمل اعتراض کردند و گفتند که خانه را به آن گروه جعلی نخواهند داد. نیروی انتظامی دخالت کرد و ساختمان را 48 ساعت در اختیار گرفت تا تکلیف مشخص شود که نشد.

دوروز بعد مجددا نزدیک به دو هزار نفر از هنرمندان و اهالی خانه سینما که تعداد بسیاری چهره سرشناس درمیان آنان بود جلوی ساختمان اصلی خانه سینما تجمع کردند و ضمن آنکه اعلام کردند به دلیل خلف وعده های پرشمار، دیگر با شمقدری مذاکره نخواهند کرد، خواستار تحویل ساختمان خانه و برگزاری مجمع عمومی مطابق تفاهمنامه شدند. این بار رییس پلیس تهران از سینماگران خواست به اعتبار او محل را ترک کنند و خانه را تا 6 مرداد به او امانت دهند.

از سوی دیگر گروهی به ریاست کاسه ساز هم جلوی ارشاد تجمع کردند. تجمعی که جزو فضاحت های تاریخ سینماست و چند تهیه کننده به همراه بهروز وثوقی راد و چند بدلکار محترم و چند تدارکاتچی محترم و چند تن دیگر که معلوم نبود واقعاً سینماگر وعضو خانه سینما هستند یا نه، تجمع کردند و شعار دادند؛ تجمعی که با اغماض، "پنجاه نفره" نام گرفت.
سرشناس ترین نام های این تجمع، اینها بودند: حبیب الله کاسه ساز، حبیب کاوش، سیدجمال ساداتیان، پناه برخدا رضایی، عبدالله علیخانی‌،حسین فرح‌بخش ، اصغر محبی، محمد قهرمانی، جمال شورجه، محسن محسنی‌نسب، مسعود اطیابی، مرتضی شایسته، مجید کریمی و محسن روزبهانی.

نیروی انتظامی ساختمان کوچه سمنان را تا روز مجمع به کلی در اختیار گرفت اما روز ششم هم این در باز نشد تا مجمع به ساختمان شماره دو خانه منتقل و با توجه به تغییر مکان، بصورت غیر رسمی برگزار شود. نیروی انتظامی هم تا اطلاع ثانوی خانه را تحت نظارت خود گرفت تا دستور وزیر جدید صادر شود.

همان هنگام، خانه سینما رسماً بابت سوء استفاده از نام خود توسط یک گروه جعلی به قوه قضاییه شکایت کرد و دادگاه هم حکم به غیر قانونی بودن نام و روند انتخابات این گروه داد. آنها هم برای فرار از قانون، نام خود را "خانه سینمای ایرانیان" تغییر دادند. جالب آنکه اینان که اصرار عجیبی داشتند تا پسوند جمهوری اسلامی به نام خانه سینما اضافه شود، حاضر نشدند این پسوند را برای تشکل خود برگزینند!
در این میان دو مناظره تاریخی هم در برنامه هفت میان نمایندگان طرفین برگزار شد؛ یکی میان وکلای دو طرف و دیگری بین همایون اسعدیان و حسین فرحبخش. در این دو مناظره افکار عمومی یکبار دیگر وزن، ادب، ادبیات، شخصیت و میزان حقانیت دوطرف را مقایسه کرد!

+ خانه ایرانیان دقیقاً چند صنف دارد؟

در این میان هفت صنف با تشخیص شورای مرکزی شان تصمیم گرفتند درعین حال که در خانه سینما عضو هستند روال ثبت شدن مورد نظر هیات ساماندهی را هم طی کنند.
انجمن جلوه‌های ویژه، انجمن مدیران تولید سینمای ایران،انجمن چهره پردازان، انجمن کارکنان لابراتوار، انجمن مدیران سالن‌های سینماو انجمن بدلکاران به همراه انجمن مدیران تدارکات این هفت صنف هستند. صنوفی که البته درحال حاضر نیز عضو خانه هستند و روز 26 شهریور 92 هم شش تا از آن هقت صنف بیانیه ای دادند و به عضویت وفادارانه خود در "خانه سینمای اصلی در خیابان سمنان" اذعان کردند. صنف مدیران تدارکات نیز البته با تاکید برعضویت در خانه و شرکت در مجمع عمومی آینده این نامه را امضا نکرد.

پس چاره ای نیست جز آنکه همینجا بگویم ادعای وجود سیزده صنف همراه با خانه ایرانیان از اساس پایه ای ندارد. هفت صنف را که نام بردم و تکلیفشان مشخص شد که در خانه سینما هستند. دو صنف موازی فیلمنامه نویسان و دستیاران فیلمبردار که نمونه اصلشان در خانه سینما هست. دو صنف آموزشگاه های سینمایی و جلوه های ویژه بصری که هنوز در خانه سینما عضو نیستند اما یکی از آنها - جلوه های ویژه بصری- که درخواست عضویتش را در گذشته داده بود، احتمالاً در نخستین مجمع عمومی خانه، عضویتش پذیرفته می شود. ضمن آنکه رییس این صنف که در هیات مدیره خانه2 انتخاب شده بود، همان روز بعد به محض مطلع شدن از ماهیت این تشکل بلافاصله استعفا داد. اتحادیه2 هم که از اساس، درون خانه تعریف نمی شد. همین. پس در حال حاضر خانه ایرانیان متشکل از اتحادیه2 به علاوه فیلمنامه نویسانِ انشعابی و دستیارانِ فیلمبردار انشعابی است و احتمالاً صنف جدید آموزشگاه ها!

+ بازگشایی خانه

عمر دولت دهم که به اتمام رسید شمقدری در مصاحبه ای تمام ماجراهای خانه سینما را به گردن وزیر وقت ارشاد انداخت و خود را به همراه احمدی نژاد از ابتدا مخالف تعطیلی خانه اعلام کرد! بعدش هم رفت و برای خودش بنیاد سینمای مقاومت تاسیس کرد و دوستان و همکاران نزدیکش را به آنجا برد. یک چیزی با کارکرد دانشگاه بین المللی ایرانیان!

با تعیین وزیر ارشاد، او قول بازگشایی در اولین فرصت را داد و با تعیین رییس تازه سازمان سینمایی- دکتر ایوبی- این بازگشایی در 21 شهریور 92 یعنی روز ملی سینما با حضور انبوه سینماگران در ساختمان اصلی خانه به دست عزت الله انتظامی و دکتر ایوبی انجام شد. فردای آن روز میهمانی شامی به میزبانی ایوبی برگزار شد که شاید بزرگترین گردهمایی هنرمندان سینما تا به حال باشد. این گردهمایی را گروه معترض"خانه ایرانیان" تحریم کردند.

برای آنکه بدانید داریم درباره چه جور ادبیاتی و چه جور آدم هایی حرف می زنیم به این بیانیه که مثلاً اعتراض بود و تحریم ضیافت شام رییس سازمان سینمایی توجه کنید: " بوی تعفن دورویی تمام فضای سینما را برداشته است. تسخیرکنندگان بیست و چندساله سینما، چون اختاپوس بر ساختمان پوسیده خانه سینما چنگ انداخته‌اند. ظاهرا مدیران ناآگاه، گرسنگی مزمن اهالی سینما را به بازی گرفته‌اند. یاران بیکار و گرسنه سینمایی در مهمانی پرشکوه اما باطل جمعه شب، 22 شهریور سازمان سینمایی، شرکت نمی‌کنند. پیوند رانت خواران با مدیران نابلد مبارک باد. / جامعه صنفی تهیه‌کنندگان"

اما انبوه چهره های حاضر در این دو مراسم از تقوایی و کیمیایی و فرمان آرا و واروژ و عیاری بگیرید تا کیانیان و پرستویی و تارخ و فرخ نژاد و معتمدآریا و ازمهناز افشار و نیکی کریمی و مهتاب کرامتی و عرب نیا و یاری و مصفا بگیرید تا بزرگ نیا و پوراحمد و الوند و میرکریمی و بنی اعتماد و درویش و تبریزی و اسعدیان و هنرمند و از طائرپور و پرتوی و مرضیه برومند و فخیم زاده و منوچهرمحمدی و موسوی بگیرید تا مکری و سالور و سامان مقدم و افخمی و اصلانی و جیرانی و قاضیانی و پطروسیان و صدها چهره سرشناس و موثر دیگر این سوال بزرگ را پدید آورد که گروه معترض فعلی کجای سینما هستند و همراهانشان چند نفرند و نبود آنها چه خللی به کجا وارد می کند؟ اساساً همه سینما در این دو روز با ایوبی بیعت کردند جز 15 نفر. حتی حضور چهره هایی چون جهانگیر الماسی و محسن علی اکبری - از همراهان پیشین این طیف - در این جشن ها حاکی از ریزش جدی در گروه"ایرانیان" بود.

و سوال اصلی اینجاست که اگر خانه سینما با این همه چهره های سرشناس همراهش و سایر سینماگران زحمتکشی که پایش ایستادند، جایی را تحریم کند چه می شود؟ آیا جز افتضاح تجمع جلوی ارشاد نتیجه دیگری به بار می آید؟
فقط بدانید در آخرین جلسه با ایوبی اینها حضور داشتند که فعلاً کل بضاعت این گروه است: حبیب‌الله کاسه‌ساز، جمال شورجه، سیدضیا هاشمی، حسین فرحبخش، حبیب کاوش، سیدجمال ساداتیان، مرتضی شایسته، عباس بابویهی، صفوی و مسعود اطیابی.

اما این گروه که همه چیز را از دست رفته می دید با مصاحبه های پی درپی و تند و توهین آمیز قصد ارعاب ایوبی و امتیازگیری از او را داشت. روندی که هنوز هم ادامه دارد اما به جایی نرسیده است. آنها مدام از داخل جلسه با ایوبی، اطلاعات نادرست و متناقض منتشر می کنند تا او را به تکذیب مدام وادارند و از یک سو بی وفا به عهد و نا متعادل نشانش دهند و از سوی دیگر انرژی اش را برای آغاز اصلاحات در سینما بگیرند. این روزها جز دوسایت همراه - که یکی به نام برادر یک مسوول ارشد سابق سینمایی است - رسانه ها نیز با این گروه میانه ای ندارند.

حالا خانه سینما قرار است 15 مهرماه مجمع عمومی اش را با حداکثر صنوف عضو خود برگزار کند تا با تصویب رسمی اساسنامه جدید و انتخاب هیات مدیره تازه، پرونده چهارساله بحران را ببندد و به روال فعالیت های خود بازگردد.

+ چرا این همه اصرار؟

اما سوال برخی این است که اینهمه اصرار برای چه؟ و چرا به یکباره یکماه پس از انتخابات ریاست جمهوری و بیست روز پیش از استقرار رییس جمهور جدید این دوستان یاد تاسیس یک خانه سینمای جدید افتادند؟
برخی معتقد بودند مین گذاری کردن سینما و انتقال کلی مشکل حل نشده در سینما به دولت یازدهم می تواند اولاً حواس مدیران سینما را از بررسی اقداماتی که در حوزه تولید و اکران انجام گرفته و رانت های عجیب و غریبی که داده شده و بررسی وضعیت مالی سینما در چهارسال اخیر و بررسی وضعیت پروژه های فاخر و توزیع بودجه ها به دفاتر خاص بازدارد و ثانیاً اینکه این خاکریز باعث می شود رییس جدید سازمان سینمایی به مسایل پشت این خاکریز و خاکریزهای قبلی کاری نداشته باشد، نهایت تلاشش را به فتح همین خاکریز جلویی معطوف کند، از ریز شدن در مابقی مسایل کوتاه بیاید، برای دوری از جنجال های بعدی از کش دادن دعوا با این جماعت صرفنظر کند و تازه امتیاز و حق السکوت هم بدهد.

مثلا در مسایل مالی پروژه لاله ریز نشود، به سوادیکا کاری نداشته باشد و بودجه هم بدهد تا این فیلم مافوق ارزشی در تایلند ساخته شود، به دریافت کمک های بلاعوض از سوی تهیه کنندگان مدعی استقلال و مدعی جیب مبارک از دولت کاری نداشته باشد، درباره افشای هزینه های مبهم پروژه های مثلا فاخر اغماض کند، منابع مالی مبهم و نامشخص بعضی پروژه ها که در کشورهای همسایه ساخته شده را بی خیال شود، به مشکلات عدیده پرونده بیمه و پورسانتهایی که دریافت شده گیر ندهد، به گم شدن مشکوک تمام کامپیوتر های فلان هیات و گم شدن رسیدهای کارت های هدیه هم کاری نداشته باشد، نخواهد ساختمان های اهدایی دولت را در روزهای آخر که به نام اشخاص سند خورده پس بگیرد، بودجه ها و وام های کلان بلاعوض که در روزهای آخر اهدا شد را نادیده بگیرد و چشمش را روی اسامی آشنایی که بودجه برای کار ساخته نشده گرفتند و صدایش را درنیاوردند ببندد. یعنی روی همه چیز چشم ببندد. احتمالا در عوض اینها، این گروه پانزده نفره با ناز و منت فراوان، درباره مساله خانه سینما کوتاه می آیند؛ جهنم ضرر!

حالا دیگر ظاهر ماجرا نشان می دهد که کار از دست این گروه پانرده نفره "بشده است" و آنها با ناامیدی کلمه قانون را همچنان تکرار می کنند تا کسی به جایگاه قانونیِ نداشتهء خود آنان کاری نداشته باشد.

حالا آقای ضیا هاشمی مدعی است توحیدی دارد ایوبی را کنترل می کند و به او خط می دهد! می گوید: " آقای توحیدی و همدستانش ۲۰ سال و اندی است که خانه سینما را به گروگان گرفتند و هم اینک توانستند وزارت ارشاد را هم گروگان بگیرند." و یادش می رود که توحیدی مگر چند سال است در خانه سینماست و نمی گوید که دوران مدیرعاملی خود او هم آیا جزو همین دوران گروگان گیری محسوب می شود یا نه و یادش می رود به مناسبات چهارسال اخیر خود با شمقدری اشاره ای کند.

و باز آقای هاشمی با خیانتکار خواندن ایوبی می گوید: "به طور قطع ایوبی خیانت و بر خلاف آنچه که گفته بود عمل کرد و این گروه رانت خوارانه را که قریب به بیست و چند سال خانه سینما را گروگان گرفته اند با یک لابی احمقانه دوباره بر سر کار نشاند و به صورت کثیف وارد این بازی کرد. متاسفانه این خانه دوباره به دست فتنه گران افتاد و ایوبی هم کاملا در دست های این فتنه گرایان قرار گرفته است." و یادش می رود که دارد رسماً به رییس سازمان سینمایی و بالادستی های او و کلی آدم دیگر توهین می کند.

و نکته مهم اینکه آقای شیخ طادی در مصاحبه ای می گوید: "بازگشایی خانه سینما کاری تبلیغاتی است و شش ماه دیگر دوباره اختلافات اوج می گیرد."

حالا شما می توانید بپرسید آیا یعضی ها برنامه های جدیدی برای بحران سازی درسینما دارند؟ مرکز تصمیم گیری برای بحران سازی های جدید کجاست؟ بنیاد سینمای مقاومت؟ اتحادیه2؟ یا خانه ایرانیان؟ و البته می توانید بپرسید پس از رفتن شمقدری، بودجه فعالیت این مراکز از این پس از کدام منبع تامین می شود؟ و آیا از این پس هم بن و گوشت و مرغ و برنج داده می شود؟ یا خیر؟ من دیگر حرفی ندارم!

حدود نیمی از این مطلب در هفته نامه آسمان شنبه 30 شهریور 1392 به چاپ رسیده است.

کد خبر 313970

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۷:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
    9 3
    من از سینمای ایران خوشم نمیاد چون معتقدم مثل سینمای هند و چین به درد نخوره ولی دور از انصاف هست که به خاطر حمایت از یه کاندیدا انگ جاسوسی و وطن فروشی و صد تا انگ دیگه بزنتد و اسممون رو بزاریم جمهوری اسلامی
  • بی نام IR ۰۹:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
    5 2
    هر کس حوصله کرد خوند واسه ماهم تعریف کنه
  • يك همكار IR ۱۶:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
    4 0
    در دولت یازدهم مناصب اصلی مدیریت سینما را به خود اختصاص دادند دولت دهم نه يازدهم در پاراگراف دوم
  • کثیریان IR ۲۲:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
    4 1
    ممنون از تذکرتون. اصلاح شد
  • مهشید A1 ۰۶:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۱
    4 0
    عاااااااااااااااااااااااااالی بود کیوان جان
  • پژمان EU ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۱
    4 0
    من فکر میکنم یک اشتباه تایپی در این نوشته وجود دارد، در قسمت «هیاتی موسوم به ساماندهی» آورده اید که تلاش برای تطمیع اعضای صنوف فقط در دو مورد جواب داد... «کانون فیلمنامه نویسان» و «کانون دستیاران کارگردانان»... به نظرم باید می‌نوشتید«کانون دستیاران فیلمبردار»... هیچ انشعابی در کانون دستیاران هیچوقت صورت نگرفت و اتفاقن در این میانه صنف دستیاران کارگردان بیشتر از صنفهای دیگر مظلوم واقع شد و به نوعی مغضوب آقایان بود...در توزیع بنها... اگر تلاش و پیگیری مستمر شورای مرکزی و از کانالهای مختلف برای فشار بر سازمان سینمایی نبود... در حالی که اکثر صنفهای خانه سینما بنها را گرفته بودند...بنی به این صنف تعلق نمیگرفت...به هر حال شکر خدا ماجرای خانه سینما ختم به خیر شد... اما با توجه به جامعیت مطلب شما و
  • کثیریان IR ۱۶:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۳۱
    2 0
    بله حق با شماست. خطا از من بود. اصلاح شد. ممنون از تذکرتون
  • فرشته طائرپور A1 ۱۰:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۱
    4 0
    خسته نباشید آقای کثیریان.این نوشته شما، یک سند تاریخی است. شرح مجمل و روانی است از آنچه که بر "خانه سینما" رفت و کار به اینجا رسید. کاش همه کسانی که قرارست از این به بعد مدیریت سینما را بر عهده بگیرند و نسبت به برخی اتفاقات عیان و پنهان سالهای اخیر اطلاعاتشان کافی نیست این مطلب را بخوانند. کاش دوستان علاقمند به کارهای صنفی، از سیر ماجرا ها عبرت بگیرند. نام های بسیاری را اخلاقا پوشیده نگه داشته اید، سینماگران کنونی خودشان جایگزین خواهند کرد اما آیندگان بد نیست که خائنان و آدم فروشان را به اسم بجا بیاورند. تنها جای یک جریان در این مطلب خالی بود: جریانی که با مصلحت جویی و انفعال و پرداختن به کسب و کاسبی خود در این وانفسا، در حاشیه ایستاد تا تکلیف برنده و بازنده برای موضع گیری او معلوم شود.
  • هوشمند IR ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۱
    3 0
    ممنون از این مطلب که موضوعات 4سال و چند روز را در چند پاراگراف اورده اید که چه اتفاقاتی افتاده است.