هدی امین: نمایشگاه نقاشیهای «مسعود عابدی» که در نگارخانه هما از 11 تا 21 بهمن برپاست، در واقع چهارمین نمایشگاه انفرادی این هنرمند بعد از شرکت در نمایشگاههای گروهی همچون هفتمین دو سالانه نقاشی تهران، سومین و چهارمین دو سالانه نقاشی جهان اسلام و ... محسوب میشود.
در نمایشگاه اخیر «مسعود عابدی» با تعدادی از نقاشیهای مونوتون به رنگهای تیره روبهروهستیم که عنوان «مسخ» بر خود دارند. چنین عنوانی پیش از هر چیز اثر بینظیر و فراموش نشدنی «فرانتس کافکا» را به خاطر میآورد و کارمند غریبالعاقبتی که تبدیل به سوسک میشود و .... «عابدی» هم از قرار معلوم از سرگشتگی آدمها و نهایتاً مسخشدگی آنها میگوید، و از این جهت با بهرهگیری از رنگهایی خنثی، تیره و پرهیز از تنوع رنگی فضایی همخوان با ایدهاش را خلق میکند؛ اگرچه نقاش با آوردن عناصر نوشتاری که روی یک میز تحریر قرار دارد، سعی در نمایش این سرگشتگی در طیف فرهیخته جامعه دارد.
نخستین نکتهای که از تصاویر او دریافت میشود، تخت بودن فضایی است که سوژه اصلی - آدم - در آنجا قرار گرفته است. کاری که به مدد طرد پرسپکتیو به خوبی از عهده انجامش برمیآید. چنین ترفندی موجب کنده شدن سوژه اصلی از پس زمینه شده، تأکید بیشتری بر آن را نمایان میسازد. از همان نخستین نقاشی، استیصال آدمی که نقاش در پی نمایش آن است به وضوح رخ مینمایاند و در آثار بعدی این استیصال به حزن، بهت، ناامیدی و تسلیم منتهی میشود. آدمهای «عابدی» تماما با پوششی سیاه یا تیره به گونهای تصویر میشوند که اغلب در پس زمینه حل میشوند و چیزی که میماند تنها چهره وامانده آنها در سکوت سنگین فضاست. اگرچه چنین مضمون و ایدهای به کرات در آثار خصوصاً فیگوراتیو هنرمندان نقاش - و حتی مدیومهای دیگر- و پرترههای به شدت دفرمه شده شان دیده میشود، اما نکتهای که آثار «عابدی» را از آثار آنان متمایز میکند، پرهیز از دفرماسیون اغراق شده توسط اوست. عابدی سعی میکند انزوا و یأس انسان امروز را نه با تغییرات اغراقگونه در چهره آنها بلکه در فضاسازی، ترکیببندی بدیع، چینش غریب عناصر گاه غیرمرتبط و انتخاب تونالیته خاکستری بنمایاند. فضای نقاشیهای عابدی تماما زیر لایهای خاکستری پوشیده شدهاند.
بخشبندی تابلوها اغلب به گونهای است که آدمها در بخش پایینی کادر قرار گرفته و در بخش بالایی پنجرههایی تصویر شدهاند که به هیچ کجا گشوده نمیشوند؛ پنجرههایی که از پشت آنها یا هیچچیز دریافت نمیشود و یا تنها فضایی تلخ و تیره پدیدار است. آدمها همواره با لباسهایی کامل و مرتب حاضرند، اگرچه تلخی داستان به سبب فضای یأسآلود و چهرههای دلمرده و چشمان ناامید آدمها جایی برای توجه به پوشش آراسته آنها باقی نمیگذارد.
اشارات تصویری همچون کپسول گاز و وان حمام به عنوان آخرین راه حلها برای سرگشتگی انسانهای از همه جا بریده معاصر نیز به تلخی تمام در این نقاشیها دیده میشود و شاید در این میان تنها تسلیبخش این آدمها (که اغلب چهرههایی یکسان دارند) حیواناتی باشد که از برقراری ارتباط کلامی به زبان انسانی عاجزند. هرچه به انتهای نمایشگاه نزدیک میشویم به تکپرترههایی در ابعاد کوچک میرسیم که در آنها چهره آدمها از فضای پیرامونیشان جدا شده و در یک پسزمینه یکدست ارائه شدهاند. تابلوهای کوچکی که در انتها با پرترهای از یک فیل، نقطه پایانی بر سرنوشت آدمهای این مجموعه میگذارد؛ فیلی با چهرهای انسانی، چشمانی عمیق، محزون و یأسآلود.
نظر شما