به گزارش خبرآنلاین، هدایتالله بهبودی، علیرضا قزوه، سید مجید حسینی و گلعلی بابایی از جمله چهرههایی هستند که از دریچه نگاه و دریافت خود، سفر به خانه وحی را روایت کردهاند و این سفر به یاد ماندنی را به رشته تحریر در آوردهاند.
شرحی موجز و بیانی شیرین از سفر به قبله
یکی از مطرحترین کتب در زمینه سفرنامهنویسی حج کتاب «سفربه قبله» هدایتالله بهبودی است؛ گزارش سفر او و چند تن از دوستانش به مکه مکرمه و مدینه منوره در سال 1370.
بهبودی در ابتدا ضمن شرح بیان ناباوری خود را از تشرف به این سفر، گزارش روزانه سفر خود را جزء به جزء نقل می کند. نویسنده در این کتاب دو نوع نگاه نگاه سیاسی و معنوی به مراسم حج دارد. نگاه سیاسی اشاره به برخورد صعودی ها با ایرانی ها و سیاست های آنها در کمرنگ جلوه دادن جنبه های مذهبی و در عوض رونق دادن بازاریابی محصولات اروپایی و امریکایی و چینی و... دارد. نگاه مذهبی به توصیف لحظه های ناب عرفانی، رنگ باختن تعلقات دنیوی و برابری انسان ها اعم از فقیر و غنی و رئیس و مرئوس و زن و مرد، وعده ها و شروط با خدا، توصیف جز به جز لحظات احرام ، برائت از شیطان و وسوسه هایش دارد که انسان را مشتاق سفر به آن دیار می کند.
رهبر انقلاب در دستنوشتهای از شور خود برای خواندن این کتاب نوشتهاند:
«این کتاب مرا باز در شور و حال حسرتآلود زیارت خانهی خدا و حرم رسولالله(ص) فرو برد. شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سال های دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافتهام. اما حتی در دوران سیاه اختناق که هر روحانی بامعرفت و بیمعرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان میتوانست در خط حج قرار بگیرد .. و من نمیتوانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حملهدار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمیتوانست و جرأت نمیکرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود -چه رسد به عنوان روحانی کاروان- بگذارد. بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر(ص) در مکه و مدینه، خالی نمانده بود .. و این امید، اگرچه با حج ده روزهی سال ۵۸ که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن شوق سوزندهتر و مشتعلتر شد .. در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم .. اما امروز ..؟ شور و اشتیاقی بیسکون و امیدی تقریبا فرو مرده .. تنها تسلا به خواندن اینگونه سفرنامهها یا شنیدن آنها است که خود بازافزایندهی شوق نیز هست.این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده!زیارت قبول»....چاپ پنجم این اثر به تازگی منتشر شده است.
روایتی بدیع و کلاسیک از سفر حج
«اعترافات شهر خدا» را باید بیانی جدید در سفرنامهنویسی حج دانست. به اعتقاد ناشر سید مجید حسینی در این کتاب از سه منظر سفر به حج و عربستان را به نگارش درآورده است. در واقع نویسنده سنت سفرنامهنویسی ابن بطوطهای که نگاهی بیرون گرا به این سفر داشته را به خوبی تغییر داده است. اثری که از کلیشهنویسیهای مرسوم در این دست از آثار فاصله گرفته، اطلاعاتی بکر و تازه را از سفرحج و سرزمین حجاز در اختیار خواننده قرار میدهد.
این کتاب دارای سه زاویه دید از زبان دو راوی است. راوی نخست خود حسینی است که با دو نگاه متفاوت در این اثر روایتگری کرده است و راوی دوم پسر یکساله اوست که بخشی از این سفرنامه را روایت میکند و همین موضوع بر جذابیت این کتاب میافزاید.
نویسنده در بخشی از مقدمه خود بر این اثر مینویسد: «در این سفر سه پسر همراهم هستند؛ دو درون و یکی بیرون. جنگ و دعوا، قیل و قال و گفت وگوی این سه پسر تمام مسیر سفرم را در هم ریخت و سفرم شده آشتی دادن این دو نفر. پسر اول، جوانی است در درونم که 10 سال پیش در چنین روزهایی به این سرزمین آمد؛ سخت مودب است، اهل قرآن، نماز و همه متون مذهبی. اصلاً پسر متن است، متن تاریخ در مدینه و مکه. وقتی که قدم میزند، از این متن تاریخی به آن متن دیگر میرود و گوش میسپارد، آرام در تاریخ قدم میزند، عرض ادب میکند، گاه میخندد و گاه میگرید و همین طور رهایش کنی در تاریخ غرق میشود؛ تو گویی اصلاً وجود ندارد.
وجودش با این متن تاریخی یکسان است عین آنچه گفتهاند، میشنود و گوشش به همه حرفها و صداها که از این متن عظیم میآید بدهکار است؛ پسری سخت مودب، مرتب، حرفشنو و به قانون و قاعده. او همان کسی است که این سرزمین ساخته است. وجود او و وجود این سرزمین گویی یکی است و هر چه درونش را بکاوی جز متن این سرزمین و قدسیت این خاک درونش چیزی نیست و من نامش را نهادهام: «پسر متن».
پسر دوم اما سخت بازیگوش است، گوشش به حرفها، متنها گرفتار نیست. تو گویی اصلا زاده شده که گوش ببندد و دهان باز کند و البته زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد. خردهگیر و بهانه جوست. به دخمهها و کوچه پسکوچهها سرک میکشد پشت متن را میخواند، فاصله سفید بین سطوح را اصلا از هرچه خطکشی است، میگذرد. بازیگوشی ذاتش است و با هر چیزی اسباب بازی ساختن. اصلا این پسر کلا پرحاشیه است و روی خط فقط راه میرود و من نامش را نهاده ام«پسر حاشیه».
غیر این دو پسر که یکی را از 10 سال پیش همین جا در سفر حج در درونم شناختم و دومی را به بدختی طی این سالها که به مدینه نیامده بود، دستگیرش کردم، پسر سومی هم هست که جز من است اما در بیرونم. بخشی از وجود اما خارج از وجود. پسرم امیر که همراهم است و تمام سفر را تحت تاثیر قرار داده. این سومی از هر دوی آن قبلیها عجیبتر نه پسر متن است نه حاشیه. نه درون است و نه بیرون. نه اهل دیدن و نه اهل دیدن. نه از سفر شاد است و نه ناراحت. انگار کل دنیا برای او سفر است. چه تهران خانه خودمان چه اینجا کنار قبر نبی (ص) و چه هر جای دیگر.
این کتاب در دو بخش با نامهای «سفر به شهر خدا» و «سفر به شهر ظواهر» تالیف شده است و در درون آن نیز تصاویری از مکانهایی که دستمایه خلق این اثر شدهاند، منتشر شده است.
پرستو در قاف و نوستالوژی سفر حج در کتاب درسی
«پرستو در قاف» عنوان سفرنامه حج علیرضاقزوه است که بخشی از آن در کتاب فارسی اول دبیرستان آمده است و سالهاست دانشآموزان با بخشی از این خاطرات آشنا هستند. وجه تسمیه عنوان کتاب «پرستو در قاف» به آنجا برمیگردد که پرستو نام پرنده ای است که از جهت سفرهای بعیده و حج مشهور است و قاف هم عالم قرب حضرت رب الارباب و نیز تلفظ نام پنجاهمین سوره قرآن است.
نویسنده «پرستو در قاف» هم مانند نویسنده «غوغای غبار» در سفرنامه اش گذری هم به دفاع مقدس داشته و در کتاب بخشی را با عنوان «مسجد شجره بوی شب های عملیات میداد» را نوشته است. «پای کوه احد»، «پشت در بسته حرم»، «اعراب و جاهلیت مدرن»، «شیطان مرا سنگسار کرد»، «هروله میان مرگ و زندگی»، «در سرزمین حسرت و آگاهی» و «آب زمزم می خورم اما سرابم همچنان» عنوان بعضی از سرفصل های سفرنامه حج علیرضا قزوه است.
«پرستو در قاف» به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
روزهای جنگ دستمایه سفرنامهنویسی حج
«غوغای غبار» نیز یادداشتهای سفر حج گلعلی بابایی نویسنده دفاع مقدس است. روایت نویسنده از شکلگیری سفر و نگارش کتاب نیز در خور توجه است. بابایی درباره اینکه چرا اسم این کتاب را «غوغای غبار» گذاشته است می گوید: «در حین طواف و نیز حضور در مسجدالنبی احساس میکردم گم شدهای هستم در غبار. البته این شعر میرشکاک هم در اندیشهام بود که گفته: در تکاپوی سراغ بینشان معشوق خویش، جادهها خواندیم و غوغای غبار آموختیم.»
وی با بیان اینکه در این کتاب از جبههها پلی زدهام به حج، اضافه میکند:« سفرم در نقاط مختلف قرابتی با سالهای دفاع مقدس پیدا میکند و اصلاً خود سفر هم عنایتی از همان سالها بود.»
او سفر حج خود را عنایتی از کانال کتاب «همپای صاعقه» دانسته و توضیح میدهد: «در تیرماه 87 که در تالار وزارت کشور مراسمی در یادبود حاج احمد متوسلیان برگزار شده بود.حاج قاسم صادقی رفت پیش فرمانده سپاه و گفت: «حضرت آقا این گلعلی بابایی را تشویق کردند، شما نمیخواهی برایش کاری بکنی؟» آقای جعفری هم همانجا نوشت که از سهمیه سپاه مشرف شوم به حج.»
گلعلی بابایی با بیان اینکه سفر حج اش عجیب بوده این سفر را تداعیکننده روزهای جبهه دانست و گفت: «حتی تاریخ عزیمتمان هم نشانهای داشت. من در بحبوحه عملیات کربلای پنج در 22 آبان 65 از جبهه آمدم که زندگی مشترک تشکیل بدهم. در 22 آبان 87 هم به همراه همسرم عازم حج شدیم.»
6060
نظر شما