زهرا تالانی:آخوندی می گوید:"به خاطر شرایط اجتماعی که آن زمان بر جامعه حاکم بود و به دلیل حجم بالای دلمردگی در بین مردم، با عدهای از دوستان حقوقدان و صاحب نظران رشته جامعه شناسی، ارتباطات، اقتصاد و ... به فکر ترویج اخلاق شهروندی افتادیم." حاصل نشستها وگفتوگوهای طولانی تاسیس موسسهای شد که امروز آن را به نام «موسسه اخلاق و اندیشه شهروندی ایرانیان» میشناسیم.همچنین وبسایتی با نام «شهروندان» که به منظور انعکاس اخبار، مقالات، یادداشتها، گفتوگوها و گزارشهایی درباره اخلاق و حقوقشهروندی در کنار موسسه به اطلاعرسانی در این باره راه اندازی شد.در زمینه فعالیت ها ی این موسسه با وی گفت وگویی را انجام داده ایم:
شما به تازگی موسسه اخلاق و اندیشه شهروندی ایرانیان را راه اندازی کرد.این موسسه با چه هدفی راه اندازی شده است؟
من در مقاطع و موقعیتهای مختلف مثل حضور در جهاد سازندگی، وزارت کشور و وزارت مسکن و شهرسازی به توسعه و آبادنی ایران فکر میکردم.مدتها قبل مطالعه ای انجام دادمه و به این نتیجه رسیدم که مهمترین عامل توسعه ملتها پذیرفتن مفهوم شهروندی است. از آن به بعد به این موضوع بیشتر توجه کردم و برای من یک اولویت شد.برای رسیدن به این مفهوم در در تمام سطوح هویتی محلی، ملی، بینالمللی و یا حرفهای به این موضوع پرداختم.سرانجام الان موقعیتی دست داد تا بتوانم این مفهوم را گسترش دهم و به آن بپردازم.
بنابراین به نظر می رسد شما با ایجاد موسسه اخلاق و اندیشه شهروندی ایرانیان ،قصد دارید به مفهوم جدیدی از شهروند برسید.تعریف شما از شهروند چیست؟
شهروندی به عنوان بزرگترین دستاورد دولتهای مدرن دارای چند ویژگی است. نخست داشتن حس تعلق به یک سرزمین است. این حس تعلق باعث میشود تا شهروندان یک کشور نسبت به زادگاهشان حساسیت نشان دهند و در سود و هزینه جامعهشان مشارکت کنند. ما به عنوان شهروند حق داریم حرف بزنیم، انتخاب درست داشته باشیم و ... به عبارتی فردگرایی مثبت و مسئولانه اساس و پایه نظریه شهروندی است. اما سومین مفهوم شهروندی همانطور که در قانون اساسی هم آمده است به عدم واگذاری حق شهروندی به شهروند دیگر برمیگردد. به عبارتی تحت هیچ مصلحتی حتی به عنوان استقلال ملی نباید حق شهروندی به دیگری واگذار شود.نکته دیگری که از همین موضوع روشن میشود برابری مطلق نهفته در این مفهموم است. حق شهروندی متضمن برابری و آزادی هم هست. اساسا مفهوم اخلاقی که ما به دنبال آن هستیم در غیاب حق بی معنی است. اخلاق وقتی معنا مییابد که حقی وجود داشته باشد. شاید یکی از ریشههای اصلی بیاخلاقی، رعایت نکردن حق است. در رسانههای ما مرتب درباره عمل اخلاقی صحبت میکنند ولی درباره رعایت حق و راههای رسیدن به آن کمتر صحبت میشود. در آموزهای دینی هم حق بر اخلاق تقدم دارد. هیچ فضیلتی برتر از عدل نیست. بنابراین اگر بخواهیم دنبال یک حرکت اخلاقی در جامعه باشیم باید حق خود و دیگران را رعایت کنیم.
الان که در دولت حضور دارید شرایط برای پرداختن به مفهوم شهروندی فراهم شده است؟
برخلاف نگاه قالب که معتقد است دولت عامل و محور توسعه است من به این دیدگاه رسیدم که دولت در بهترین حالت میتواند زمینهساز شرایط و یا تسریع کننده توسعه باشد، حال آنکه محور توسعه، شهروندان هستند. البته این موسسه کاملا مستقل از دولت حرکت می کند. بنابراین هدف ما در این موسسه توجه به حقوق شهروندان و توانمندسازی و تقویت آنها از طریق سامان دادن گفتوگوهای اجتماعی در کوچکترین واحدهای اجتماع به منظور دستیافتن به جامعه شهروندمحور؛ جامعهای انسانی، اخلاقی، عادلانه، آزاد، بانشاط، پویا و توسعه یافته است. که امیدواریم با همکاری همه علاقمندان به حقوق شهروندی بتوانیم گامی هر چند کوچک برای رسیدن به این قله برداریم.
پس از این منظر به تعریف جدیدی از شهروند می رسید؟
به نظر من شهروند کسی است که نسبت به اتفاقات اطراف خود حساس است ،خود را مسئول می داند و تلاش برای بهبود یا حفظ آن می کند. یعنی نسبت به محیط اطراف خود مسئول است و خود را برای نسل آینده مسئول می داند اصطلاحا به این موضوع میگویند پاسخگویی در بار برونریز کارها و فعالیتها. برونریزها میتوانند فیزیکی باشند مانند تولید زباله، پساب صنعتی، آلودگی محیط از جمله هوا، و یا برونریزهای اخلاقی و یا سوء استفاده و دستیازیدن به منابع عمومی و مثالهایی مانند اینها باشند.
بنابراین دولت نقشی در این زمینه ندارد و خود شهروند باید برای آینده جامعه خود مسئول باشد؟
همانطور که گفتم دولت نباید محور توسعه باشد چون شهروند تبدیل به یک عنصر وابسته میشود و نقش محور توسعه بودن خود را از دست میدهد،اما اگر این رابطه معکوس باشد و دولت وابسته به شهروند باشد حالا این شهروند میتواند سوال کند. همه میگویند دولت پاسخگو اما من میگویم از دولت پاسخگو مهمتر شهروند پرسشگر است. یک شهروند دارای حقوق نسبت به محیط خودش است.
اما الان این فرهنگ در جامعه ما هنوز جایی ندارد و مردم ما فرهنگ پرسشگری ندارند؟
متاسفانه وابستگی به قدرتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، سبک زندگی ما را به گونهای تحت تاثیر قرار داده تا به نوعی منفعل شویم و نقش پرسش گری ما در جامعه بسیار محدود است. برای خروج از این شرایط به قول مولانا که میگوید طفل جان از شیر شیطان باز کن، باید حس وابستگی شهروندان به شیر نفت دولت از بین برود.
الان اقتصاد و زندگی مردم ما وابسته به این نفت است.برای رسیدن به چنین جایگاهی چقدر باید امیدوار بود؟
باید از فرصتها استفاده کرد. متاسفانه در جامعه ما پرسشِ اشتباه به وفور وجود دارد. پرسشِ اشتباه پرسشی است که وضع موجود را مفروض میگیرد. بنابراین سوال این است که چگونه میتوان بیشتر منتفع شد؟ این، پرسش اشتباه است. اینکه چه کنیم تا سیستم تولید منفعت عمومی یک رابطه رفت و برگشتی داشته باشد پرسشی نسبتا صحیح است. اگر عدهای بتوانند پرسشگری و گفت و گوی صحیح بکنند به مانند همان کسانی هستند که بر سرِ راه دیگران نورافکن میاندازند. آنگاه، آنان در فرآیند تصمیمسازی که مهمتر از تصمیمگیری است تاثیرگذار خواهند بود.در مرحله بعد باید فرد پرسشگر امیدوار به حرکت شود ،در اینصورت این امید میتواند زمینهساز تحول شود.
الان در این موسسه به کدامیک از این موارد می پردازید؟
ما بیشتر دنبال آگاهی و یک پرسشگری صحیح و گفت و گوی سازمان یافته اجتماعی هستیم تا شهروندان و نهادهای اجتماعی بتوانند در فرآیندهای تصمیمسازی مداخله کنند.
45232
نظر شما