حس بدی است. کل این ماجرای فیلم "لاله" حس بدی به آدم می دهد. حس اینکه کلاهت برداشته شده و یا دزد به خانه ات زده؛ تو می دانستی و فریاد می زدی اما نتوانستی کاری کنی و حتی پلیس هم به دادت نرسیده، در محل حاضر بوده و فریادهایت را شنیده اما سکوت کرده. قبول کنید حس بدی است.
یکی دوسال است کلی سینماگر و اهل رسانه دارند فریاد می زنند که این پروژه بو می دهد، همه جای کارش می لنگد، این بودجه هنگفت چرا دارد هزینه چنین پروژه ای می شود؟ پولش از کدام منبع تامین می شود؟ چرا این بودجه صرف ساخت ده ها فیلم به دست ده ها فیلمساز مستعد و جوان نشده؟ چرا بین این همه بانوی ورزشکار پرافتخار، لاله صدیق که هیچ افتخاری در کارنامه اش ندارد، انتخاب شده؟ چرا از میان این همه فیلمساز کاربلد و هنرمند داخلی یکهو یک فیلمساز درجه بیستم خارجی با آن کارنامه مشعشع انتخاب شده و چنین پول کلانی در اختیارش قرار گرفته؟ چرا با این همه اعتراض، مسوولان سینمایی، سفت پای این پروژه ایستاده اند و به معترضان پوزخند می زنند؟
هیچ پروژه ای در تاریخ این همه سوال و ابهام و اعتراض همراه خود نداشته و هیچ پروژه ای این همه اصرار و ابرام از سوی دولت به خود ندیده است. و هیچ پروژه ای به یک افتضاح ملی بدل نشده.
جالب اینکه وقتی پیش از آغاز فیلمبرداری، مجلس روی حاشیه های این فیلم حساس شد و مسوولان سینمایی را احضار کرد، معلوم نیست بر اساس چه توضیحاتی قانع شد و اجازه داد این پروژه کلید بخورد!
حالا که معلوم شده چه کلاه گشادی سر همه ما گذاشته اند و کسی هم از آنها پاسخی نمی خواهد دیگر حس بسیار بدتری سراغ آدم می آید. آنها که به راحتی چک های میلیاردی صادر کردند، پول بیت المال را دور ریخته اند و حق عده ای فیلمساز جوان را توی حلق عده ای دیگر ریختند، لازم نیست پاسخگو باشند، تازه طلبکار هم هستند. هیچکس هم یقه شان را نمی گیرد، ممنوع الخروجشان نمی کند، ازشان شکایت نمی کند، آنها را ملزم به استرداد بیت المال نمی کند؟ حسابرسی شان نمی کند. چرا؟ معلوم نیست. این حاشیه امنیت از کجا می آید؟ معلوم نیست. آن آقا آنهمه راه آمده میلیاردها پول گرفته و حالا به ریش همه می خندد که مالکیت فیلم برای ایران نیست! آدم چقدر بسوزد خوب است؟
اینکه احساس عدالت نکنی حس بدی است. اگر عدالتی درکار باشد، نمایندگان مجلس به خصوص اعضای کمیسیون فرهنگی باید پاسخگو باشند. نمایندگانی که در ریزترین مسایل سینما ورود می کنند و نظر می دهند، انتخابات عقب می اندازند، برای اختلافات داخلی سینما میانجیگری می کنند، چرا حالا ساکتند؟ چرا فریاد نمی زنند؟
وزیر ارشاد وقت به عنوان مسوول ارشد فرهنگی باید پاسخگو باشد. رییس وقت سازمان سینمایی به عنوان مسوول مستقیم این ماجرا و مدیر وقت سینمای مستند و تجربی باید بازخواست شوند. چرا نمی شوند؟ کسی نمی داند.
اینجور وقت ها می شود روایاتی از امیرمومنان را درباره اهمیت بیت المال به یاد آورد، می شود یاد کرد از دستی که روی شمع بیت المال داغ شد و حکایات بی شماری درباره خیانت در امانت و هزار حکایت دیگر.
نمیدانم. این روایت ها آیا فقط برای موعظه است؟ فقط برای آدم هایی است که پشتشان به جایی گرم نیست؟ برای کسانی است که یکی دو سکه از بیت المال جا به جا می کنند؟ برای کسانی است که از خودکار اداره برای کار شخصی استفاده می کنند؟ فقط برای کسانی است که با ماشین اداره به خرید خانه می روند؟
یا برای کسانی که میلیاردها تومان و دلار از بیت المال را ظالمانه جابه جا می کنند و دور می ریزند هم هست؟
حس بدی است. تبعیض و بی عدالتی حس خیلی بدی است. اما دیدن سکوت مسوولان قضا و حاکمان و نمایندگان مردم در برابر آن حس بسیار بدتری است. باور کنید. باور کنید!
این یادداشت در پیش شماره دوره جدید روزنامه هم میهن روز شنبه 4 آبان به چاپ رسیده است.
نظر شما