ابتدا دو نکته را یادآور شوم:
الف: باید عرض کنم که ما در ایران از جریان های فکری و مذهبی جهان عرب به طور خاص و جهان اسلام به طور عام غافل هستیم. این مسأله جدای از آن که ما را از روند و سیر تفکر در جهان اسلام دور می کند، به منافع ملی ما هم که بخشی از این جهان اسلامی هستیم آسیب می زند. فراموش نکنیم که روزگاری همین کتابهای اخوانی که در مصر نوشته می شد، به فارسی ترجمه شد و در داخل کشور ما تأثیر گذاشت. هم اکنون هم شماری از این آثار در بخشهای خاصی تأثیرگذار است و می تواند موج هایی را ایجاد کند که آثار سیاسی و اجتماعی خود را دارد.
ب: نکته دیگر این است که نوشتن آثار مربوط به یک موضوع در یک دوره خاص، حتما دلیلی دارد و ما این را باید به عنوان یک اصل بپذیریم. این که مثلا در دوره رضاشاه، دهها کتاب در دفاع از حجاب نوشته شد، یا این که در دهه چهل دهها کتاب در باره قیام کربلا تألیف گردید، یا این که در نیمه دوم دهه شصت، چندین اثر در باره موضوع قبض و بسط شریعت نوشته شد، همه نشانگر آن است که بحث خاصی در این دوره اهمیت یافته و تلاشی برای تبیین آن صورت گرفته و نشانگر موجی در جامعه است که در یک دوره وجود داشته است.
اما اصل بحث:
یکی از این عرصه های فکری و مذهبی در دهه نخست قرن بیست و یکم یعنی از حوالی سال 2000 به بعد، نگارش صدها کتاب و هزاران مقاله در موضوع جهاد بود. این نبشته ها که نگارش آنها حتی از چند سال پیش از آن هم آغاز شده بود، نشان دهنده مسیر تازهای است که برابر مسلمانان سنی افراطی متأثر از وهابیت در کشورهای عربی و شبه قاره و شمال افریقا گشوده شده است. داستان این مسیر از جنگ روس در افغانستان آغاز شد، و در بوسنی ادامه یافت، و پیش از سال 2000 در سعودی علیه آل سعود که سلفی های جهادی آنها را مغولان عصر جدید می گفتند، آغاز شد. انفجارهای ریاض در سال 1995 شروع مهمی برای سازمان القاعده در جزیره العرب بود و بنای اول آنان این بود که بساط آن دولت را جمع کرده و به جای آن یک سازمان مذهبی افراطی به قدرت برسد.
مجموعه آنچه از حوادث بالا اتفاق افتاد، به آرامی جهان سنی را تحریک کرد و برای توجیه مسیر جدید به فکر کردن و ارائه تئوری های تازه واداشت. این تئوریها که روی اصل جهاد متمرکز بود، یعنی یک تکلیفی که شرعی تلقی شده و پیدایش جهان اسلام در عصر اول یعنی قرن اول و دوم مدیون آن بود، محبوبیت بسیار زیادی یافت. این هم روی دیگری از نوعی حس نوستالژیک بود که باید عصر فتوحات بازگردد و مسلمانان دوباره به عزت دیرینه دست یابند. در میان آثار کهن جهادی که غالب یا اساس آنها در عصر فتوحات، یعنی عصر درخشان پیشرفت دستگاه خلافت نوشته شده بود، آثار ابن تیمیه که نگاه جهادی بسیار تندی داشت، و همزمان همه غیر همفکران خود را از صوفی و شیعی و غیره کافر می شمرد، بسیار مورد استفاده قرار گرفت.
بدین ترتیب سیل نگارش این آثار جهادی تأثیر شگرفی گذاشت، نه فقط میان توده های مسلمان سنی شبه قاره و شمال افریقا که میان تحصیل کردههای عرب که در غرب اقامت داشتند. آنها هم نوعی تحقیر شده بودند و دنبال عظمت بودند و فکر میکردند که اگر عظمت جهان اسلام باز گردد، آنها می توانند نقش بهتری ایفا کنند.
نوشته های جهادی جدید یک نتیجه بسار مهم داشت و آن بیان این اصل بود که جهاد انفرادی معنا ندارد، و از قدیم هم این شرط بوده است که جهاد باید به اذن ولی امر وحاکم و خلیفه باشد. اما و اکنون خلیفه و امیر مشروعی وجود ندارد که اذن جهاد دهد. زیرا همه اینها فاسد و دست نشانده غرب کافر هستند. پس چه باید کرد؟
نتیجه بحث این شد که باید سازمان هایی تشکیل داد که امیر و رهبری داشته باشد و در نقش امام شرعی اجازه جهاد صادر کند. در این آثار توصیه شده بود که هر کسی می تواند در گوشه و کنار تشکیلات جهادی درست کند تا در نهایت به یک نقطه برسد و امیر واحدی داشته باشد، مانند آنچه امروز به عنوان داعش در سوریه فعالیت دارد و منادی امارتی متحد از عراق و شام است. در اصل القاعده برای جانشینی آل سعود درست شده بود و زودتر از همه هم آنجا فعالیتش را آغاز کرد که متوقف شد.
در بسیاری از این آثار جهادی، خشونت به شدیدترین وجه ترویج شد و گفته شد که با هر نوع وسیله ای می توان دشمن را که می تواند امریکا، اذناب او در بلاد اسلامی، صوفیان بی دین، شیعیان کافر، و حتی لائیک های غربگرا باشند از بین برد. در این نگاه، حتی استفاده از سلاح شیمیانی و هسته ای هم توصیه شد و گفته شد که بر اساس متون، استفاده از هر نوع سلاح کشتار جمعی مجاز است. انفجارهای انتحاری که در نقاط مورد نظر، حتی معابد و قهوه خانه ها و مساجد و بقعه های مشایخ صوفی منفجر می شود، گاه تا صدها نفر را به قتل می رساند. اینها پشتوانه تئوریک خود را در همین رساله ها دارد.
در این کتاب، از اقدامات فدایی یا انتحاری که به عنوان عملیات استشهادی یاد می شد ستایش شده همه آنها مجاز شمرده می شد. حتی به فقیهانی از سعودی که به این مبانی حمله می کردند، انتقادهای شدید می شد، کسانی که می گفتند کار انتحاری خلاف آیه لاتتقلوا انفسکم است.
البته در دوره نخست، این رساله ها مطالب فراوانی علیه سعودی ها داشت، اما به تدریج سعودی توانست سوار بر موج القاعده شده و نه تنها امنیت سعودی را از دست آنها خلاص و تأمین کند، بلکه از آنها به عنوان اهرمی برای ایجاد فشار بر امریکا و روسیه و سایر دولت ها استفاده کند.
رواج کار جهاد در جهان وهابی و سلفی سبب شد تا پای زنان نیز به این مجموعه باز شده و از تشویق های اولیه برای حضور در پشت جبهه جنگ با استناد به برخی از وقایع صدر اسلام، به حضور آنان در صحنه های جدی تر هم پرداخته شده و کار به جاهای باریک کشیده شود، کاری که صدای برخی از مفتی های سعودی را هم درآورده است.
گفتمان جهادی که تا به امروز و طی دو دهه، گفتمان رایج سنی های تند و افراطی در کشورهای اسلامی شده، با همین باورهایی که اکثر نویسنده های آنها از علمای تربیت شده اندیشه وهابی هستند، توانسته است یک جنگ داخلی تمام عیار در بیشتر کشورهای اسلامی در شمال افریقا و خاورمیانه ایجاد کند که برخی بالفعل و برخی دیگر بالقوه است. این روزها یمن و سوریه عراق و پاکستان و افغانستان بشدت سرگرم این جنگ داخلی است که نتیجه صدها کتاب و هزاران مقاله در این باره است.
حالا باید نشست تا یکی دو دهه دیگر ببینیم این موج به کجا می رسد و آیا راه حل بازگشت مسلمانان به عظمت همین است یا تجربه های دیگری هم وجود دارد که مسلمانان باید به آنها بیندیشند. تا همین جا صدها هزار نفر کشته شده و میلیونها نفر در این جنگهای داخلی آواره شده اند.
داستان جهادیه ها و آنچه در میدان پدید آمده، نیازمند صدها پژوهش مستقلی است که باید ما وارد آن شویم و با دقت دنبال کنیم.
نظر شما