روایتی از سقای آب و ادب/ کیست این سردار؟/ تو را برای همین روز می‌خواستم عباس!

ویژه تاسوعا: بررسی اثر متفاوت " سقای آب و ادب" نوشته سید مهدی شجاعی در گفت وگوی خبرآنلاین با ابوالفضل زرویی نصرآباد، دکتر مهدی پوررضاییان، امیر دژاکام، صادق کرمیار و شهرام شکیبا.

"سقای آب و ادب" نوشته سیدمهدی شجاعی، اثری است متفاوت؛ رمان و روایتی از زندگی حضرت عباس(ع)، که بعد از سال‌ها، اندک اندک جامه خلق پوشیده و این روزها در ظرف کتاب تقدیم مخاطبان شده است.

این اثر شامل ده فصل است: «عباسِ علی. عباسِ ام‌البنین. عباسِ عباس. عباسِ سکینه. عباسِ مواسات. عباسِ زینب. عباسِ ادب. عباسِ حسین. عباسِ فرشتگان. عباسِ فاطمه.» گره اصلی رمان، حضور حضرت عباس در شریعه فرات برای آوردن آب به خیمه های اهل بیت(ع) در روز عاشوراست که با رفت و برگشت هایی تاریخی مخاطب به گذشته و حال پیوند می خورد...

دکتر پور رضائیان/ دست نیافتنی و باورنکردنی

پور رضائیان

دکتر مهدی پوررضاییان، نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه می گوید: شجاعی در این کتاب از شیوه‌های ادبی همانند مراعات نظیر،‌ تلمیح‌، ایهام‌، سجع‌ و ظرفیت تأویل استفاده کرده که بسیار تحسین‌برانگیز است. ... قلم شجاعی در این کتاب دست‌نیافتنی و به شکلی باورنکردنی زیباست. نوشتار او آگاهی‌بخش است و قلمش در این کتاب همانند منظومه منثور و شعر نثر است و می‌توان از این به بعد، این کتاب را حافظ نثر فارسی دانست.

گفت وگو با دکتر مهدی پوررضاییان را اینجا بخوانید.

زروئی نصرآباد/ کوششی که یک اتفاق نیست

زروئی نصرآباد

"ابوالفضل زرویی نصرآباد" نویسنده و شاعر کشورمان درباره این اثر می گوید: شجاعی با کتاب سقای "آب و ادب" به نوعی احیاگر ادبیات آیینی است. احساس می‌کنم جدا از آن آبشخور معرفتی که در ایشان وجود دارد، مسأله مهم در تعریف این کتاب، تلاش و کوششی است که نباید آن را بر حسب اتفاق گذاشت.

گفت وگو با ابوالفضل زرویی نصرآباد را اینجا بخوانید.

دژاکام/ چهار ساحت در یک اثر

امیر دژاکام

امیر دژاکام، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون، درباره این اثر می گوید : " اثر سید مهدی شجاعی درباره حضرت عباس را باید در چهار ساحت ادبی،‌ اسناد تاریخی‌، عقلانی‌ و آیینی بررسی کرد. در منظر ادبی، کتاب «سقای آب و ادب» ساختاری قصه در قصه دارد؛ همانند شکل مثنوی‌، هزار و یک شب‌، طوطی‌نامه و...

گفت وگو با امیر دژاکام را اینجا بخوانید.

کرمیار/ متفاوت با اشاراتی که باید بیابی

صادق کرمیار

صادق کرمیار، نویسنده، منتقد و کارگردان سینما درباره این اثر می گوید: سقای آب و ادب اثر متفاوتی است. می پرسید چرا؟ زیرا در این اثر ما مرتب با دال و مدلول طرف هستیم و شجاعی با اشاراتی، ما را به قسمت‌های دیگر و مدلول‌های دیگر ارجاع می‌دهد.... "

گفت وگو با صادق کرمیار را اینجا بخوانید.

شکیبا/ دو پرسش از یک کتاب

شهرام شکیبا

شهرام شکیبا، نویسنده و هنرمند کشورمان در باره این کتاب می گوید: به نظرم دو پرسش مهم درباره اثر ارزشمند " سقای آب و ادب " سید مهدی شجاعی می توان پرسید. یکی اینکه آیا از منظر نمایش می‌توان به این اثر نگاه کرد؟ موضوع مهم دیگر میزان جست‌وجوی جناب شجاعی در استفاده از منابع تاریخی در تألیف کتابش است....

گفت وگوی ما با شهرام شکیبا را اینجا بخوانید.

قسمتی از کتاب: فصل «عباس زینب(س)» و «عباس علی(ع)»


خبرآنلاین با اجازه ناشر و نویسنده محترم، در شب تاسوعا بخش‌هایی از فصل «عباس زینب(س)» و «عباس علی(ع)» را برای کاربران گرامی خود منتشر می‌کند:

" شریعه فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر... سوار تشنه لب، لحظه به لحظه به آب نزدیکتر می‌شود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لب‌های ترک خورده‌اش را به خون می‌نشاند.
اسب در زیر پایش، به عقابی می‌ماند که مماس با زمین پرواز می‌کند. آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیروت کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین می‌اندازد.
وقتی که تو بر اسب سوار می‌شوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان.
چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سو فرو ریخته و تاب برداشته و چهره درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قالب گرفته است.
ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش می‌کاهد این چه ماهی است که رنگ از رخ روز می‌زداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ می‌کند!؟
چیزی به آب نمانده است برق آب در چشم‌های اسب و سوار می‌درخشد. هوای مرطوب در شامه تفتیده‌اش می‌پیچد و به او جان و توان تازه می‌بخشد. سوار دمی به عقب برمی‌گردد و کشته‌های خویش را مرور می‌کند.
همه این جنازه‌ها که اکنون در سایه سار نخل‌ها خفته‌اند، تا لحظاتی پیش ایستاده بوده‌اند و سدی شکست ناپذیر می‌نموده‌اند. فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بوده‌اند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود. فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمی‌گذارند.

... کیست این سردار که از میان چهار هزار سوار نیزه‌دار عبور کرده است و خود را به آب رسانده است، بی آنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، عباس علی است، عباس، فرزند علی بن ابیطالب(ع).
تو را برای همین روز می‌خواستم عباس! ناز بازوان تو! حالا بدان که چرا در ابتدای ورودت به این جهاد، بر دست‌ها و بازوان تو بوسه می‌زدم و سر انگشتانت را به آب دیده می‌شستم. باغبان اگر در آینه نهال، شاخسار سر به آسمان کشیده درخت را نبیند که باغبان نیست."

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 322282

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    42 1
    آنچه عباس کرد حکایتی است عاشقانه که فقط از عهده عاشقی چون او برمی آمد.
  • ابوذر IR ۰۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۲
    9 0
    لشکر بشد حراسان از هیبت اباالفضل صدها شدند شکسته از صولت ابالفضل شد وارد فرات و مشکش نمود پرآب صد آفرین حسین گفت بر غیرت اباالفضل
  • مهدوی IR ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۷/۳۰
    4 0
    بر ساقی تشنه لب مشک به دهن صلوات بر دو دست قطع شده عباس صلوات بر فرق شکافته خونین شبهه حیدری بر معرفت و عشق برادری ابوالفضل صلوات