همچنان که از معارف دین برمیآید، به دستگیری قدرت در آیین اسلام و ایجاد حکومت، برای یک هدف صورت میگیرد و آن برملا شدن زلال انسانیت در وجود آدمهاست. به عبارت دیگر برپایی حکومت، استقرار دولت و بالاخره تأسیس نظام اسلامی از آن روست که سیر مراتب وجودی انسانها از پایین به بالا فراهم شود. هدف غایی آیین توحیدی اسلام از به دستگیری قدرت همین است. این است که دروازههای دوزخ را به روی آدمیان ببندد و درهای بهشت را فرارویشان بگشاید؛ راه رسیدن به حوالی بهشت را بکوبد و هموار کند و از نزدیکی به منطقه دوزخ باز دارد.
دستیابی به این هدف متعالی و ارزشمند با زمینهسازیهایی همراه است؛ یعنی باید باشد. حکومت در دو عرصه وارد عمل میشود و زمینههای لازم را فراهم میکند؛ یکی در عرصه بیرونی و دیگری در عرصه درونی. در برون، کششها و جذابیتهای مجازی را محو میکند و مظاهر آن را از بین میبرد: قمارخانه را میبندد. فروش مشروبات الکلی را تعطیل میکند. مراکز بدنام و هر مکان دیگری که ابلیس و یارانش آشکارا تردد میکنند، از کار میاندازد. بدین ترتیب زمینههای اجتماعی را آماده میکند. با ظلم میستیزد. زورگویی را تحمل نمیکند. دست ستمدیدگان را میگیرد. زبانی میشود برای همه محرومان جهان. و با این کار زمینههای سیاسی را پیریزی میکند. سرمایهداری را نفی میکند. به رشد طبقه متوسط میاندیشد. کالا را عادلانه توزیع میکند. شکافهای جامعه را میپوشاند. عدالت اجتماعی را حاکم میکند و از این جهت در پی فراهم آوردن زمینههای اقتصادی برمیآید. به تولید فکر و اندیشه میپردازد. به ادبیات احترام میکند. نمیگذارد پای درخت هنر خشک شود. دست پدرانه خود را بر سر همه ادیبان و هنرمندان میکشد و همه تصویرها، حجمها و نوشتههای راستگو را تشویق میکند. بدین ترتیب زمینههای فرهنگی آماده میشود.
دست حکومت برای ساختن این زمینههای بیرونی باز است. و در صورت داشتن برنامه، فکر و سرمایه، میتواند تحقق آنها را حتمی کند.
در عرصه درون آنچه میباید تحقق یابد، توسعه اخلاق است. حکومت در این عرصه کاری جز گسترش و تعمیم اخلاق ندارد. اما دست در اینجا به اندازه آن دیگری باز نیست. پیدایش زمینه اخلاق به سهولت به وجود آمدن زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در عرصه بیرون نیست. زیرا سبز شدن اخلاق و رشد آن تا حد زیادی بستگی به فراهم شدن زمینههای بیرونی دارد: اجتماع سالم، سیاست درست، اقتصاد عادلانه، و فرهنگ بارور. دیگر اینکه لوازم گسترش اخلاق با ابزار تحقق زمینههای بیرونی متفاوت است. در آنجا لوازمی چون زور، ماشینآلات، سرمایه، کاغذ و ... به کار میآید و در اینجا ابزاری مانند راستی، پارسایی، نرمخویی، ایمان، دوستی و ... کاربرد دارد. کار حکومت در اینجا توأم با ظرافت و هوشمندی است. به همین دلیل با کاری سخت و زمانبر روبروست.
برپایی جمهوری اسلامی در ایران با هدف آشکار کردن زلال انسانیت صورت گرفت. اولین شاهد این ادعا، جملهای است که امام خمینی پس از بازگشت به میهن در فرودگاه مهرآباد بر زبان راند. مضمون آن جمله این بود: «آمدهام تا شخصیت از دست رفته را به ملت بازگردانم.» یعنی هدف من از به دست گرفتن حکومت آمادهسازی زمینه برای احیای شخصیت و اعطای انسانیت است.
دو حادثه بزرگ موجب شد که این هدف در ایران بسیار زود تحقق یابد؛ یعنی پیش از آنکه زمینههای بیرونی و درونی در جامعه آماده شوند. اول، دگرگونی همهگیر در نفوس مردم بود که در اوان پیروزی انقلاب رخ داد؛ و دوم، وقوع جنگ و ایجاد فضایی که با پدیده شهادت حادث شد. خداوند این قدرت را به امام خمینی بخشید که بتواند درون مردم را زیرو رو کند و به آنان روحیهای بکر و تازه ببخشد. اعتقادات مردم نو شد. نگاهشان به دنیا تغییر کرد. مفهوم تازهای از زندگی دریافتند. پایداری جنبه عمومی یافت. شکیبایی پیشه اکثریت مردم شد. این دگرگونیها در جوانان عمیقتر و زیباتر جلوه کرد. با وقوع جنگ تالاری بزرگ به پهنای جبههها به وجود آمد تا همه دگرگونیها به نمایش درآید. آنچه در پرده عریض هشت سال دفاع دیده میشود پیدایش ناگهانی و یکباره زلال انسانیت است. در سجاده پهناور جبهه راه پر پیچ و خم و سخت عشقورزی تا رسیدن به دیدار دوست، در زمانی کوتاه دست داد. این بار سالکان، راهیافتگان و عارفان، پیران ریاضت کشیده و سالخوردگان سالهای تهجد نبودند، بلکه جوانان کم سن و سالی بودند که مراتب وجود را در اندک زمان پشت سر گذاشته و چهره به چهره خداوند شدند.
این دو اتفاق افتاد و حکومت، نه فقط با زمینهسازیهای بیرونی و درونی، بلکه در کوره روشن این دو رویداد به هدف خود رسید. حال سالهاست که شعلههای این کوره خاموش است. نه شرایط دگرگونی همگانی در نفوس نسل جدید فراهم است و نه سجاده جبهه، گسترده و پهن. آنچه به جای مانده اندوختهای است که در حساب انقلابدیدهها و جنگکردهها وجود دارد. ما در حال مصرف این اندوخته هستیم. از جیب میخوریم و حجم این حساب سال به سال کمتر میشود. طبیعی است که نتوانیم مدت زیادی به برداشت خود ادامه دهیم. ما با اُفت سرمایه روبرو هستیم. برای ثابت نگه داشتن این تنخواه الهی چه باید کرد؟ آیا حکومت چارهای جز فراهم کردن زمینههای بیرونی و درونی برای آشکار ساختن انسانیت انسانها دارد؟ برخی از این زمینهها - که معمولاً صوری هستند - فراهم است، اما بعضی دیگر غایباند. اگر تفکر و اندیشه کسانی که برای جامعه تصمیم میگیرند در حدی باشد که بخواهند این غیبت را تبدیل به حضور کنند، آن وقت میتوانیم به آیندة حسابی که با اُفت سرمایههای معنوی خود روبروست، امیدوار باشیم.

دست حکومت برای ساختن این زمینههای بیرونی باز است. و در صورت داشتن برنامه، فکر و سرمایه، میتواند تحقق آنها را حتمی کند.
کد خبر 327507
نظر شما