۱ نفر
۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۴
بحران مدیریت و مدیریت بحران

مدیریت رفته رفته در دیگر رشته ها مستحیل شده و گویی وجود ملموس و محسوس در جامعه ما ندارد.

 واکاوی این رشته و چند و چون ممیزات و مشخصات آن اگرچه قریب 70 سال است در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور تحقیق و تدریس می شود اما هنوز هم شناخت روشن و مشخص از ویژگی علمی آن و نیز اثرات و نتایج عملکرد مدیران شایسه کمتر به چشم آمده است. با این وصف کمتر کسی است واژه مدیر، رئیس،هئیت مدیره، مدیر عامل را نشنیده باشد. در شهر و روستا حالا کسانی بعنوان مدیر مشغول به کارند. در رستورانها، مغازه ها، و میادین میوه و تره بار هم مدیر عامل وجود دارد از طرفی تمیز مدیر درس خوانده با مدیر با تجربه و درس نخوانده هنوز هم به سادگی میسر نیست تصویر و تصور عمومی از مدیر شخصی است که دستور می دهد و دیگران اجرا می کنند او قدرتمند و صاحب رای است و این قدرت را پیش از آنکه از طریق دانش، مهارت و تجربه و هنر خود به چنگ آورده باشد از "ثروت" و "مالکیت" خود یا تبار خویش به دست آورده است. در بخش خصوصی نمود اینگونه مدیریت ها بیش از دیگر بخش هاست و البته بهره بری از تخصص دیگران در مواقع لزوم سازو کار مدیران سنتی موفق این بخش از نظام اداره است. اعتماد و ارتباط، سرمایه اصلی را حفظ می کند و نکته مهم "اسراری" است که در حلقه اصلی همواره می ماند و در این موقعیت آنها که "سرمایه دار" هستند به طور طبیعی و فطری" مدیر" هم هستند و این شامل توارث هم می شود و نسل به نسل مدیر پرورش می یابد چون تلقی بسیاری از مردم که پادشاهان ذاتا رهبرند و فرزندان آنها نیز؛ مدیران سرمایه دار هم همواره رئیس و مدیر و راهبر جامعه اند و در چنین جامعه ای باید هم از سرمایه داران برای حل مسائل مدیریتی استمداد شود چراکه این سرمایه و پول است که حلال مشکلات آنی و فصلی است و مدیران نا کارامد همین را می خواهند. حال سوال اینجاست آیا ما گرفتار بحران تصمیم گیری فرهنگی، هدایت و کنترل افراد در جامعه هستیم؟ به دیگر سخن مشکل اصلی مدیریت بحران است که در آن ناتوانیم یا این خود "مدیریت" است که دچار بحران جان فزا شده است؟
آیا 70 سال آموزش مستمر "دانش مدیریت" و دهها هزار فارغ التحصیل این رشته در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری زائد یا کم اثر بوده است یا این سیاست به کارگیری نیروهاست که از توانایی، استعداد و دانش آنها استفاده نکرده است؟ شاید هم هر دو موضوع بی تاثیر نبوده بلکه این رشته در سایه نگاه فلسفی و دینی به شیوه اداره جامعه در دیگر رشته ها مستحیل شده و مهندسان، پزشکان، سرمایه داران و علما عهده دار انجام وظایف مدیران شده اند در این صورت آیا بهتر نیست از اسراف زمان و پول بیشتر پیشگیری کنیم و به جای دانشگاه و دانشکده مدیریت فی المثل دانشکده سرمایه داری تاسیس کنیم؟ شاید این طور هم مشکل باشگاه های ورزشی حل و فصل شود هم انبوه جوانانی که تنها هدفشان پول دار شدن خیلی "زود" و "زیاد" است به آرزویشان برسند. در این صورت دیگر هیچ نیازی به مدیر عامل نیست. بنظر می رسد اکنون "انگیزه ای" برای نخبگان جهت "مدیر" شدن یا فراگیری دانش های مدیریت وجود ندارد همچنان که کمتر "امکانی" نیز برای بروز و ظهور نیروهای خلاق در دانشگاه ها و دانشکده ها یا بطور کلی جامعه و نظام اداره فراهم است.

کد خبر 329121

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۲:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۳
    8 0
    ادم یاد کتاب منهای فقر استاد حکیمی می افتد حالا سرمایه حرف اول را می زند؟
  • فريبرز IR ۱۷:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۳
    1 9
    مديريت بحران و. بحران مديريت دو مطلب متفاوت هستند اصلا به هم ربطي ندارند در گوگل به كتابهاي پرفسور فريبرز ناطقي الهي رجوع بفرماييد.
  • بی نام IR ۱۶:۱۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۰۴
    9 0
    بهتره دقيق بخواني وقتي مديريت خود دچار بحر انه نمي تونه هيچ بحراني رو حل كنه