والله نمی‌دانم من دیوانه‌ام یا اینها؟!

این کتاب از ناگفته های مبارزه طاقت فرسای خلبانان حرف می زند، مبارزه ای که از درون کابین هواپیماهای "اف 4" سرچشمه می گرفت و به دریای خروشان نیروهای متخاصم عراق فرو می ریخت.

به گزارش خبرآنلاین، کتاب «پرواز روی خاک» خاطرات خلبان منوچهر شیرآقایی است که کار مصاحبه و تدوین آن سید قاسم یاحسینی انجام داده و در آن، راوی به مراحل مختلف زندگی خود از جمله حدود 3000 ساعت پرواز در طول دوران هشت سال دفاع مقدس اشاره کرده است. دومین چاپ این اثر به زودی توسط سوره مهر منتشر می‌شود.

سید حسینی در مقدمه کتاب اشاره کرده است که ضبط خاطره های خلبان منوچهر شیرآقایی حدود 45 روز طول کشیده است.

او ماحصل این مصاحبه مفصل را در 26 فصل با عناوین: کودکی، نوجوانی، آغاز جوانی، جوانی و تهران، ورود به ژاندارمری، عشق، عشق و پرواز و ازدواج، انتقال به نیروی هوایی، دانشکده خلبانی، آموزش خلبانی، اعزام به آمریکا، آموزش در غربت، بازگشت به وطن، تکمیل آموزش ها، خیزش انقلابی مردم، انقلاب اسلامی پیروز می شود.

خلبان شیرآقایی در طول دوران هشت سال دفاع مقدس حدود 3000 ساعت پرواز داشته است که در این زمان هواپیمایش دچار حادثه خاصی نشده است. به همین دلیل، خاطره هایی که از پروازهای متعددش دارد، یکسان است. یک خلبان در آسمان است و همه چیز را ریز و کوچک می بیند، بر عکس یک رزمنده در زمین که همه چیز را از نزدیک و در اندازه واقعی خودش می بیند.

شیرآقایی درباره نام کتاب خود با ذکر خاطره‌ای اظهار داشت: «در یکی از مأموریت‌های دوران دفاع مقدس قرار شد از امیدیه با دو فروند هواپیمای جنگی به سمت نیروهای عراقی برویم، بعد از سوسنگرد در دو طرف جاده‌ای در حال حرکت بودیم و آن‌قدر ارتفاع ما کم بود که یک تراکتور در حال حرکت دیدم؛ خانواده‌ای بودند که به سمت اهواز می‌رفتند. پایین بودن ارتفاع هواپیماها موجب شد گرد و خاکی در کنار این تراکتور بلند شود، بنابراین، من در هنگام نوشتن خاطرات خود تصمیم گرفتم نام کتاب را "پرواز روی خاک" بگذارم».

 

ویژگی این کتاب، صداقت و صمیمیت و لحن غیر رسمی راوی در بیان خاطراتش است که نویسنده نیز با زیبایی خاصی آن را مکتوب کرده است. منوچهر شیرآقایی خلبان پایگاه ششم شکاری بوشهر و متولد 1328 است که پس از پیوستن به ارتش دوره خلبانی را در آمریکا گذراند و در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی بیش از 10 هزار پرواز انجام داده و در مقابل دشمن بعثی با صلابت ایستادگی کرد. شیرآقایی در این کتاب با بیان رشادت ها و دلیری های دیگر خلبانان همرزمش، تصویری جالب و عینی از موقعیت خلبانان در پایگاه ششم شکاری بوشهر در سال های قبل و بعد از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ارایه می دهد؛ تصویری که تا اندازه بسیار زیادی نو و تازه است.

 

در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:


... تمام بمب‌ها را روی سر نیروهای دشمن ریختیم و برگشتیم امیدیه. آن روزها هنوز کابین عقب بودم. خبر رسید عراقی‌ها از بمب شیمیایی در عملیات خیبر استفاده کرده‌اند. از نیروهای ما تلفات زیادی گرفته شد. زخمی‌های شیمیایی را می‌آوردند امیدیه و از آنجا با «جمبوجت» و «C130» به تهران و جاهای دیگر منتقل می‌کردند. کنار ترمینال پرواز ما یک بیمارستان صحرایی درست کرده بودند و زخمی‌ها را مرتب با آمبولانس می‌آوردند. تعداد مجروحان شیمیایی زیاد بود. پرواز که نداشتم، به آن بیمارستان سر می‌زدم تا اگر کمکی از من برمی‌آید، انجام دهم. مجروحانی را می‌دیدم که تیر و ترکش خورده بودند و ناله می‌کردند. چند نفر هم در همان بیمارستان صحرایی، از شدت جراحت به شهادت رسیدند.

در بیمارستان صحرایی یک پزشک آذری بود. حدود چهل سال داشت. کله‌اش هم طاس بود. یک‌بار که رفتم بیمارستان، دیدم آن پزشک کلافه است و با خودش حرف می‌زند. بیشتر زخمی‌ها بچه‌های بسیجی کم سن و سال بودند. رفتم به دکتر گفتم: «امروز چته؟» با آن لهجه آذری به مجروحان اشاره کرد و گفت:

ـ والله نمی‌دانم من دیوانه‌ام یا اینها؟!

ـ چرا؟مگر چه شده؟

یک بسیجی حدود شانزده ساله داشت نماز می‌خواند. روی تخت دراز کشیده و ملافه‌ای هم تا روی سینه‌اش کشیده بود. مهر نماز را با دست به پیشانی‌اش می‌برد و برمی‌داشت. دکتر رفت کنار تخت آن بسیجی ایستاد. فکر کردم برای نماز می‌گوید دیوانه است. گفتم: «دکتر مشکل چیه؟ داره نماز می‌خونه.»

دکتر یک دفعه ملافه را از روی آن بسیجی، که اهل یزد بود، کنار زد، دیدم پایش به پوستی بند است. جا خوردم، دکتر گفت: «این مرتب گریه می‌کند که چرا شهید نشده است. با وضعی که پایش دارد، او الان باید از درد بیمارستان را روی سرش گذاشته باشد. از درد گریه نمی‌کند، برای اینکه شهید نشده گریه می‌کند.»

*

مأموریت دیگر ما در عملیات خیبر، در منطقه «الصلیبه» بود. در پایین «العماره» مرکز تجمع نیروهای زرهی دشمن بود که خطوط دشمن را در جنوب تغذیه زرهی می‌کرد. از پایگاه امیدیه بلند شدیم. خلبان کابین جلو محمد عتیقه‌چی بود. برج مراقبت با چراغ سبز به ما علامت پرواز داد، در سکوت کامل رادیویی؛ ممکن بود دشمن تماس رادیویی ما را استراق سمع کند. دو فروند بودیم. در ارتفاع پایین پرواز می‌کردیم. بعد از سوسنگرد جاده‌ای بود که به هویزه می‌رفت. جاده کمی بالاتر از زمین‌های کشاورزی اطراف بود. خاکی هم بود. برای آنکه رادارهای دشمن ما را نگیرند، دو فروند، یکی در سمت راست و دیگری در طرف چپ جاده در ارتفاع تقریباً هم‌سطح زمین پرواز می‌کردیم؛ پرواز روی خاک.

یک تراکتور روی جاده از هویزه به طرف سوسنگرد می‌رفت. چند زن و مرد روی گلگیرهای تراکتور نشسته بودند. ساعت یک بعدازظهر بود. من که از کنارش عبور کردم، تراکتور از ما بالاتر بود. با سرعت زیاد، اگر نیم‌متر بال هواپیما را پایین می‌گرفتیم، می‌خوردیم زمین و منفجر می‌شدیم.

در ارتفاع پایین رفتیم تا شهرک الصلیبه عراق. قبل از رسیدن به هدف، دیدیم تیراندازی می‌کنند و دیوار آتش درست کرده‌اند. عتیقه‌ چی گفت: «منوچهر، پرواز ما لو رفته است.»

به هدف رسیدیم. بعد از ریختن بمب‌ها گردش کردیم به طرف ایران. در حین گردش چند تیر به هواپیمای ما خورد. صدای اصابت تیرها به بدنه هواپیما را برای یک لحظه احساس کردم. همه چیز را چک کردم. دیدم مشکلی وجود ندارد. فقط بنزین هواپیما به سرعت کم می‌شود. ما بمب‌ هایمان را روی نفرات و نیروهای دشمن ریختیم. شماره دو همراه ما نتوانست بمب‌هایش را بریزد. بمب‌ها به دلیل نقص فنی از هواپیما جدا نشدند. خلبانان آن هواپیما مصطفی شیاری و اکبر سیادت بودند. هر کاری کردند، بمب‌ها جدا نشدند. ناچار برگشتیم طرف ایران. داخل هور، عراقی‌ها جاده خاکی پهنی زده بودند. ما فشنگ هم نداشتیم. همه را زده بودیم. یک کامیون روی جاده حرکت می‌کرد. یک دفعه عتیقه‌چی ‌به مصطفی گفت:

ـ مصطفی؟

ـ بله.

ـ کامیون رو به رویت را بزن.

مصطفی شیاری شروع کرد با مسلسل به طرف کامیون شلیک کردن. ظاهراً کامیون پر از مواد منفجره بود. ابتدا یک دود سفید رنگ از آن بلند شد و بعد یک دفعه منفجر شد. کامیون مثل فیلم‌های سینمایی چندین متر از روی زمین بلند شد. هر تکه آن به جایی پرتاب شد. عتیقه‌چی به مصطفی گفت: «سریع بکش بالا، ممکن است بروی در آتش کامیون.»

بنزین هواپیما‌رو به اتمام بود و ناچار شدیم در پایگاه هوایی دزفول به طور اضطراری بنشینیم. اگر چند دقیقه دیرتر می‌رسیدیم دزفول، باید از هواپیما می‌پریدیم بیرون.

*

 

6060

کد خبر 331770

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین