گفت و گویی چالشی درباره‌ ارزشی غیر ارزشی / آیا منطق مخالفت رحیم پورازغدی با روحانی درست است؟

مصطفی رستگاری می‌گوید که عدمِ دقت و تعمّق در آیاتِ سوره شعرا و مواجهه شتاب زده با آن است که به تقسیم بندی ارزشی و غیر ارزشی منجر می‌شود.

 مصطفی رستگاری شاعر و نویسنده ی داستان و فیلمنامه است.«وای بر یوسف» ، «ختم عزرائیل» ، «داستایفسکی قصه گوی مصائب بی خدایی» از کتاب های منشر شده ی او و فیلمنامه های فیلم سینمایی "چهل سالگی" و سریال بجث برانگیز "راستش را بگو" از فیلمنامه های او هستند.رستگاری از ابتدای رقابت های انتخاباتی تا کنون از مشاوران هنری دکتر روحانی بوده است.او این روزها در تدارک دفاع از رساله ی دکتری خود در رشته ی فلسفه ی هنر است.

 گفت و گو را با این بخش از سخنِ اخیرِ ریاستِ محترمِ جمهور ، جناب آقای دکتر روحانی آغاز می کنیم که در دیدارشان با اصحاب فرهنگ و هنر بیان کردند و واکنش های بسیاری را هم به دنبال داشت..از جمله سخنانِ انتقاد آمیزِ اخیر جناب آقای رحیم پور ازغدی که دقیقاً همین جمله را در کانون نقد خود قرار داده بود...جمله ی دکتر روحانی دقیقاً این بود : "تقسیمِ هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی معناست"..این جمله در حالی بیان شد که سال ها در تریبون های رسمی از تفکیک و مرزبندی میان هنر و هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی سخن می رفت و طبیعی ست که این سخن دکتر روحانی قدری متفاوت و حتی بدعت گذارانه به نظر بیاید...شما این سخن ایشان را چگونه ارزیابی و تحلیل می کنید؟

از نقطه ی خوب و درستی گفت و گو را آغاز کردید و آن ، جمله ی دکتر رو حانی بود مبنی بر این که تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی را بی معنا می دانست.. اما اگر به دقت به کلِ سخنانِ اخیرِ ایشان از آغاز تا به پایان نگاهی دو باره بیاندازیم ؛ به نظر من مهمترین و کلیدی ترین عبارت ایشان در این سخنرانی ، آخرین جمله ی آن بود ؛ آنجا که گفتند: "..و سخن آخر: هنر همیشه خوب است ، چون هنر ، همان خوبی ست.." به نظرم این عبارت ، کلیدِ فهمِ تمامیِ سخنِ ایشان است.پیش از ورود به بحث لازم است یادآوری کنم که من به دقت سخنانِ نقادانه ی برادر ارجمندمان جناب آقای رحیم پور ازغدی را مطالعه کردم . باید بر طریق انصاف و حق گویی اعتراف کنم با وجود اختلافِ سلیقه و نگاهی که همواره میان خود و ایشان دیده ام ، همیشه سخنانِ ایشان که با لحنی حماسی ، خطابی و آرمان گرایانه ارائه می شود برایم جذاب بوده و در طول این سال ها هرگاه می بینم در سیمای جمهوری اسلامی سخنان ایشان در حال پخش است ، با علاقه صحبت های ایشان را دنبال می کنم و انصافاً نکات مثبت فراوانی هم از ایشان شنیده و آموخته ام؛ اما در طول بیش از دو دهه که مجموعه سخنرانی های ایشان از سیما و دیگر تریبون های رسمی انعکاس می یابد ، یک انتقاد و آسیبِ جدی از سوی بسیاری از سوی متفکران و فرهیختگان کشورمان بر شیوه ی سخنِ ایشان به درستی وارد شده است و آن سخن گفتن درباره ی یک موضوع ، بدون ارجاعِ دقیق و ارائه ی رفرنس بوده و هست ؛ این شیوه ی سخن شاید برای خطابه و به هیجان آوردنِ مخاطب بسیار خوب و کاربردی باشد ، اما قطعاً خودِ ایشان هم تایید می کنند که این شیوه نمی تواند ، شیوه ای علمی ، محققانه و آکادمیک و حتی حوزوی به معنای عالمانه ی آن باشد . همواره در سخنانِ شیرین و جذابِ ایشان از دو عنصرِ مهم غفلت می شود : یکی ارجاعِ درست و دقیق به سخنی که در حالِ نقدِ آن هستند ؛ و دیگری ارجاعِ دقیق و درست به شواهد و قرائنی که برای سخنانِ خود می آورند...این گونه است که کلماتِ مهم و کلیدی مثل : غرب ، اسلام ، دین ، انقلاب ، لیبرالیسم ، سرمایه داری و...که دارای معانی پیچیده ، متنوع و دقیقی در بسترِ علمی خود هستند ، بی مهابا و کلی گویانه و مبهم در جملاتِ ایشان به کار می رود و بلافاصله و در جمله ی بعدی ، ایشان به صدورِ احکامِ کلی و قطعی درباره ی همین مفاهیمِ پیچیده می رسند ؛ به طوری که می بینید در یکی دو جمله یک مکتبِ عظیمِ فکری و فلسفی را از دیدِ خودشان نقد و برسی کرده و برای آن حکم صادر می کنند که باید گفت این شیوه ، علیرغمِ جذابیتِ آن در خطابه و به هیجان آوردنِ شنونده گان ، از اعتبارِ علمی و محققانه ی چندانی برخوردار نیست..البته این شیوه سخن در تاریخِ روشنفکریِ ما سابقه ی بسیاری دارد و چنان چه می دانید اکنون و پس از گذشتِ سه دهه از انقلابِ اسلامی وقتی نگاهی به عقب انداخته و میراثِ فکریِ خود را نقادانه و محققانه به نقد می نشینیم ، می بینیم که  این انتقاد به سخنانِ بزرگانی از طیف های مختلفِ فکری مثل مرحوم دکتر شریعتی ، مرحوم جلال آل احمد و حتی مرحوم فردید نیز وارد است.

با ذکر این مقدمه بهتر است به سوالِ اصلی برگردیم...شما در همین آغاز بحث گفتید که کلیدی ترین سخنِ دکتر روحانی را در آن سخنرانی این عبارت می دانید که : ..هنر همیشه خوب است ، چون هنر همان خوبی ست. سوالی که به محض شنیدن این سخن در ذهن می نشیند و مبنای انتقادِ آقای رحیم پور هم قرار گرفته است این است که با این توصیف ، آیا ما امروز در جهان با هنرِ بد روبرو نیستیم و آیا تمامیِ آن چه امروز در جهان غرب و حتی شرق تحتِ عنوان محصولات هنری از فیلم و موسیقی گرفته تا دیگر آثار هنری عرضه می شود همگی خوب و وبدونِ عیب هستند و همگی عینِ خیر و خوبی ارزیابی می شوند؟!

ابتدا باید به دقت به این عبارت  و بعد به گوینده ی آن توجه کرد. من از شما و جناب آقای رحیم پور می پرسم آیا منظور و تعریفِ دکتر روحانی به عنوان یک روحانیِ مجتهد و فقیهِ شیعه ، از واژه ی هنر ، همان معنای غربیِ متداولِ آن است که در زبان لاتین از آن به art  تعبیر می شود؟! یا ایشان بر مبنای متونِ قرآنی و اسلامی و عرفانیِ مان ، به عنوانِ یک مجتهدِ روشن اندیش معنای دیگری از هنر را مد نظر دارند..؟! .بی شک معنای هنر در سخنِ ایشان که با خیر و خوبی یکسان تلقی می شود ، هنر به معنی غربی  یا همانart  نیست...وقتی به قرآنِ کریم رجوع می کنیم ، می بینیم که واژه های مختلفی برای زیبایی در آیات به کار رفته است که از میانِ آن ها می توان به واژه هایی چون حُسن ، جمال ، بهاء و..اشاره کرد. در میانِ این کلمات ، کلیدی ترین واژه "حُسن" است . "حُسن" در منطقِ قرآنی هم به معنای خیر و خوبی ، و هم به معنای زیبایی و نیکویی به کار رفته است ؛ چنانچه در قرآن خداوند هم اعمالِ صالح و خوب را با صفتِ حُسن توصیف می کند ، هم زیبایی های آفرینش از آسمان و زمین و درختان و حیوانات گرفته ، تا زیباییِ چهره ی حضرتِ یوسف را ؛ در حقیقت حُسن به معنای خوبی و زیباییِ هم زمان ، صفتی ست که خداوند برای خلقتِ خود به طور کلی به کار می برد و در آیاتِ آغازینِ سوره ی مومنون و پس از توصیفِ فرآیندِ خلقتِ انسان از نطفه ای بد بو تا نوزادی زیبا ، خود را احسنُ الخالقین یعنی بهترین ، زیبا آفرین ترین ، و خوب ترین آفرینش گر می خواند. با این تعریفِ قرآنی از حُسن ، زیبایی و خوبی عینِ یکدیگر بوده و به تمامی بر هم منطبق می شوند.هم چنین بر مبنای این تعریف ، خلقتِ الاهی و هر آن چه وجودِ خود را از خداوند وام گرفته است ، عینِ زیبایی و خوبی ست.این تعریف از خلقتِ خداوند بعد ها به فلسفه اسلامی نیز راه پیدا کرد ؛ چنانچه ابن سینا فیلسوفِ مشهورِ مسلمان قاعده ی "نظامِ احسن" را بر همین مبنای قرآنی ارائه داد و گفت : "لیس فی الامکان احسنُ من ما کان" . یعنی آفرینشِ این عالم در زیباترین و خوب ترین شکلِ ممکن رخ داده است.از همین رو در متون عرفانیِ ما هم از خلقت و آفرینشِ هنری با دیگر واژه ی قرآنی یعنی "تجلّی" یاد می شود. تجلی در حقیقت ، ظهور و بروزِ خداوند در عالمِ کائنات و موجودات است که به زیباترین و خوب ترین شکل ممکن رخ داده است. این زیبایی شناسیِ منحصر به فردِ قرآنی  ، مبنای سنجش و قضاوت درباره ی آفرینش های انسانی چه در اخلاق و چه در هنر نیز هست. چنان چه می دانیم هم رفتار ها و کنش های اخلاقیِ روزمره ی ما ، و هم محصولات و آثار نابِ هنری مان هر دو خلق و آفرینشِ ما به حساب می آیند و مبنای داوری درباره ی آنها در منطقِ قرآنی ، دوری و نزدیکی به حُسنِ خلقتِ الاهی ، و زیبایی و خوبیِ آفرینشِ خداوندی ست.این نگاه به زیبایی را در آثار عارفان بزرگ مان مانند مولوی و حافظ نیز به وضوح می بینیم..به عنوان مثال حافظ در آغازِ این غزلِ مشهورِ خود ، این زیبایی شناسیِ قرآنی را به هنرمندانه ترین شیوه ، این گونه بیان می کند که :

در ازل پرتوی حُسن ات به تجلّی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

از میان مفسران و عارفان و فیلسوفانِ معاصرِ اسلامی ، مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرِ گران سنگِ المیزان ، بیش از همه به این زیباشناسیِ قرآنی توجه نشان داده و معنای واژه ی حُسن ، و کاربردِ هم زمانِ آن در معنای زیبایی و خوبی را مورد نظر قرار داده است. از همین روست که بسط و شرحِ این نگاهِ زیباشناسانه ی قرآنی را در آثارِ شاگردانِ مشهورِ مرحوم علامه طباطبایی مشاهده می کنیم ؛ به عنوان مثال شهید آیت الله مطهری در کتابِ تماشاگهِ راز و در شرحِ همین غزلِ حافظ ، آیت الله جوادی آملی در کتاب زن در آینه جمال ، و امام موسی صدر در گفتارهای تفسیری خود در کتاب حدیث سحرگاهان این زیباشناسی قرآنی را هریک با بیانِ خود شرح و بسط داده اند.از مجموعِ این نگاه می توان چنین نتیجه گرفت که در ترمینولوژی و واژه شناسیِ این زیباشناسیِ قرآنی ، واژه ی "حُسن" هم زمان بر خوبیِ اخلاقی و زیباییِ هنری قابلِ اطلاق است. هم چنین واژه و فعلِ "احسان" در قرآن هم به معنای کارِ خوب انجام دادن ؛ و هم به معنای آفرینشِ نابِ هنری ست ؛ و در نهایت بهترین معادل برای هنرمند در قرآن کریم واژه ی "مُحسن" است.

 ...با وجودِ تعریفِ نسبتاً جامعِ تان از این زیباشناسیِ قرآنی باید بگویم من هنوز جوابِ سوالِ اولم را نگرفتم..حتی اگر این تعریفِ قرآنی از زیبایی را که با خوبی یکی ست بپذیریم ، آیا باز هم  می توانیم تمامِ محصولاتِ هنری را خوب بدانیم و بگوییم هنرِ بد و غیر ااخلاقی و غیر ارزشی در گذشته و امروز وجود نداشته و ندارد؟!

واضح است که اگر این زیباشناسیِ قرآنی را بپذیریم و هنرِ انسانی را هم به حُسن معنا کرده و وام گرفته از حُسن و زیباییِ الاهی بدانیم ، هنر همواره با خوبی و خیر یکی ست ؛ اما آن آفرینش هایی که در چارچوبِ این تعریف نگنجیده و نسبتی با حُسن الاهی ندارد ، نه هنر ، که در حقیقت نوعی صنعت و یا شیوه ی بیان است.این گونه آثا می تواند بسیار چیره دستانه و با فن و تکنیکِ قدرت مندی آفریده شود ؛ اما بدونِ شک با آن زیباشناسیِ قرآنی سازگار نیست و هرچند مخاطبِ خود را اغوا کد ، فریب دهد ، مرعوب سازد و یا حتی بر او تاثیرِ بسیار بگذارد ،نمی توان آن را زیبا نامید. با وجودِ این که جناب آقای رحیم پور در سخنانشان آیه ی مشهورِ انَّ الشّعرا یتّبعهُمُ الغاوون را به کار می برند اما به نظر می رسد به همین معنای دقیق توجه لازم را ندارند. اولاً باید قبل و بعد این آییه ی شریفه را دید و دقت کرد که خداوند در میانِ چه بحثی این آیه را می آورد و به اصطلاحِ فیلسوفانِ هرمنوتیک در چه کانتکست یا پس زمینه ای این حکم را می دهد؟! از قبل و بعد از این آیه پیداست که خداوند در بیانِ مقایسه ی وحی با شعر توسط برخی مشرکان این حکم را می دهد و تاکید می کند قرآن از جنسِ هنرِ شعر نیست.در مقامِ مقایسه ی شعر با جایگاهِ رفیعِ وحی ناگفته پیداست که شعر ، شان و رتبه ای نازل را داراست چراکه هنرِ شعر در بهترین حالت محصولِ حیرت و سرگشتگیِ  شاعر دربرابرِ عظمت ها و زیبایی های غریبِ خلقتِ الاهی ست و آشکار است که وحی به هیچ وجه از جنسِ این حیرت و سرگشتگی که در جای خود زیبا نیز هست ارزیابی نمی شود . علامه ی طباطبایی این آیاتِ پایانیِ سوره ی شعرا را این گونه ترجمه می کنند:

"ای مشرکان ؛ شیطان قرآن را بر پیامبر القا نکرده است ؛ آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسانی فرود می آیندو سخنانی را بر آنان القا می کنند؟!(221) آنها بر هر دروغ پردازِ زشت کاری فرود می آیند ، و پیامبر نه دروغی بر زبان آورده و نه هرگز کارِ ناپسندی کرده است(222)آنها اخباری را که دزدانه از عالمِ برتر شنیده اند به هرکس که بر او فرود آیند القا می کنند و بیشترشان دروغگو هستند و اخبار نادرست را در اختیار آن گروه از آدمیان قرار می دهند(223)مشرکان می گویند تو شاعری و قرآن شعر است ؛ در صورتی که شاعران چون مَجاز و دروغ می گویند گمراهان از آنان پیروی می کنند ، ولی پیروانِ تو همه در پیِ حقیقت اند(224) مگر نمی بینی که شاعران در هر وادی ای گام می زنند و برای سخنان خود هیچ مرزی نمی شناسند؟(225)و چیزهایی می گویند که خود انجام نمی دهند(226)جز آن شاعرانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آن که به وسیله ی هجو و هزلِ مشرکان موردِ ستم قرار گرفتند، با زبانِ شعر انتقامِ خود را از آنان گرفتند. وکسانی که ستم کرده اند به زودی خواهند دانست که به چه جایگاهی باز می گردند(227)

در آیات فوق ، علاوه بر مقایسه  میان جایگاه وحی با هنرِ شعر ، بر این نکته نیز تاکید می شود که تمامیِ شاعران نیز سرگشته و گمراه نیستند. دقیقاً همین تقسیم بندی و جدا سازی که در منطقِ قرآنی میانِ زیبایی الاهی (حُسن) و صنعت گری وجود دارد را در ساحتِ علم نیز می بینیم.در نگاهِ قرآنی هر علمی خیر و خوب و سود مند نیست و پاره از علوم نیز مانندِ سحر ، جادو و علومِ غریبه نیز هستند که با وجود علم بودن و قدرت تصرف و تاثیرگذاری در عالم ، به هیچ وجه برای آدمیان سودمند نبوده و نظمِ زیبا و خوبِ خلقت و آفرینشِ الاهی را به هم می زنند.

اتفاقاً در سخنان آقای رحیم پور هم از همین آیات استفاده شده و نتیجه گرفته می شود همان طور که شاعرِ گمراه و شاعرِ مومنِ صالح داریم ، هنر و هنرمند غیر ارزشی و هنر و هنرمندِ ارزشی هم داریم...

دقیقاً همین عدمِ دقت و تعمّق در آیاتِ فوق و مواجهه ی شتاب زده با آن است که به چنین تقسیم بندی منجر می شود.در آیه 224 خداوند می گوید فریفته گان و گمراهان اند که از شعر "تبعیّت" می کنند ؛ نکته ی مهم که از آن غفلت می شود آن است که اساساً هیچ انسانِ عاقل و بالغ وآگاه را نمی توان یافت که بخواهد از شعر یا دیگرِ هنرها تبعیّت و پیروی کند و هنر از اساس عرصه ی پیروی و تبعیّت نیست و هیچ کس پیدا نمی شود که بخواهد بر اساسِ یک اثرِ هنری برنامه های جدیِ زندگیِ روزمره و آینده ی خود و خانواده اش را برنامه ریزی کند.آن چه شایسته ی تبعیّت و پیروی ست حکمت است که برخلافِ بیانِ هنری که همواره پر از پیچیدگی و تشبیه و استعاره و مَجاز است ، بیانی روشن ، شفاف و آشکار دارد و از همین روست که وحی از جنسِ حکمتِ ناب و آشکار است و به همین دلیل است که خداوند برای قرآن صفتِ "مبین" به معنیِ آشکار و "حکیم" به معنای حکمت آمیز را به کار می برد.شانِ هنر و اثرِ هنری تنها ایجادِ لذت و طرواتِ عمیقِ روحی و معنوی ست و حیرت و ابهامی لذت بخش و معنوی را که بخشی از نیاز های روح است برآورده می سازد و نه بیشتر. هنر ، هنر است وچیزی بیشتر ، سنگین تر و سر راست تر از آن خواستن به تعبیر همین آیه گمراهی و بی خردی ست.این همان اشتباهی ست که تفکر چپ و اردوگاهِ کمونیسم و سوسیالیسم نیز به آن دچار شد و هنر را صرفاً ابزاری برای بیان مانیفست های خشک ، جدی و عبوسِ سیاسی می دید و غیر از آن را از اساس هنر نمی دانست و به آن مجالِ بروز و ظهور نمی داد . نیازِ انسان به حکمت و تبعیّت از آن را تنها ادیان و فلسفه مدعیِ پاسخگویی هستند.با این نگاهِ قرآنی به  وضوخ می بینیم آن چه به تعبیر شما و جناب آقای رحیم پور غیرِ ارزشی ست اساساً هنر نیست و صرفاً یک صنعت گری و یک شیوه ی بیانی ست.به عنوانِ مثال و در همین آیات به صراحت می بینیم که عده ای بیانِ شعری را ابزاری برای توهین و تحقیرِ مومنین قرار دادند.آشکار است که این را نمی توان "هنرِ شعرِ غیر ارزشی" ، بلکه باید فحاشیِ موزون و منظوم" نامید که هیچ رنگ و بویی از زیبا و زیبایی در آن یافت نمی شود.جالب است که جناب آقای رحیم پور در ادامه ی سخنِ خود از هدیه فرستادنِ اهل بیت(ع) برای شاعرانِ شراب خوار و به لحاظِ شخصی فاسد که شعرهای عدالت خواهانه و تقوامدارانه سروده اند مثال می زنند و دقت نمی کنند که همین مثال ، خود بهترین شاهد بر موهوم بودن تقسیمِ هنرمند به ارزشی و غیرِ ارزشی نزدِ پیامبر و اهل بیت (ع) است ؛ چرا که اگر آن بزرگواران نیز به این تقسیم بندی قائل بودند هرگز چنین نمی کردند و پاره ای از شاعران را تایید کرده و پاره ای دیگر را حتی اگر شعرِ ارزشی می سرودند نادیده می گرفتند.از قضا ، این رفتارِ اهل بیت(ع) ، یاد آورِ همان قاعده ی مشهور در منطق است که به "نقدِ سخن ، به جای نقدِ سخنگو" حکم می دهد ؛ به این ترتیب می توان در مواجهه با آثارِ هنری نیز به قاعده ی : "نقدِ اثرِ هنری ، به جای نقد و تقسیم بندیِ هنرمندان" قائل شد.

بر فرضِ این که این دسته بندیِ شما را بپذیریم که در منطق قرآنی هنرِ غیر ارزشی از اساس هنر نیست ، صراحتاً بگویید این که عالی ترین مقامِ اجرایی کشور به تقسیم بندیِ هنر و هنرمند به ارزشی و غیرِ ارزشی قائل نباشد آیا این زنگ خطر  را به صدا در نمی آورد که در سال های پیش روی این دولت و مدیران فرهنگی اش با برداشتنِ حمایت از هنرمندان ارزشی و با وجودِ این جنگ نابرابر با محصولات فرهنگی و هنریِ غربی از همین حالا ما شکست خورده ایم؟! آیا این گونه نگاه و عدمِ دشمن شناسی در هنر به تعبیر آقای رحیم پور به نوعی اباحی گریِ هنری و بی تفاوتی و از دست دادنِ حساسیتِ دینی و آرمانی نخواهد انجامید؟

سوالتان را با صراحت پرسیدید ؛ پس اجازه بدهید من نیز با صراحت به آن پاسخ بگویم: زنگِ خطر آن وقتی به صدا درآمد که ما در تمامیِ بخش ها از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و هنر با تصدی گریِ دولتی و همین گونه تقسیم بندی ها به ارزشی و غیرِ ارزشی ،انقلابی و روشنفکر ،بچه مسلمان و غرب زده ؛ جامعه ی خود را خط کشی و تکه تکه کردیم . این خط کشی ها در حرف و سخن هرچند با نیتِ حفظِ ارزش ها دربرابر هجومِ فرهنگِ بیگانه صورت می گرفت اما در عمل به گونه ای دیگر امتحانِ خود را پس می داد. وقتی ما به عنوانِ مدیرِ فرهنگی دسته ای را ارزشی دانستیم و امکانات و بودجه ی بیشتری در اختیارشان قرار دادیم ، پیشاپیش ارزشِ بزرگ تری به نامِ عدالت را قربانی کرده ایم ، همان عدالتی که آقای رحیم پور ، نزدیک به دو دهه است در سیما با حرارت بسیار از آن سخن می گویند.همان عدالتی که می توانست فضایی آزاد و برابر را برای همه گان فراهم کند ؛ و مگر ارزشِ عملِ خیر و اخلاقی به انجامِ آزادانه ی آن نیست؟ اگر برای به تصویر درآوردنِ بهترین ارزش ها و سخن ها به هنرمندان پول بیشتر و امکانات بهتر از دیگران دادیم ، درست در همان لحظه آزاده گی او را و صداقتِ او را با پول کور کرده ایم و از او صنعت گری ریاکار ساخته ایم.تجربه ی پر هزینه ی صدا و سیما به عنوان یک سازمان بزرگ و عریض و طویل با هزاران مدیر ارزشی ، هزاران بخشنامه و دستور العمل ارزشی ،ده هاشبکه و کانال ارزشی و هزاران ملیارد تومان پولِ دولتی اما ارزشی پیش چشم من ، شما و جناب آقای رحیم پور است.نتیجه ی این صنعت گریِ ریاکارانه را به وضوح می توان در بیشتر تولیداتِ به ظاهر ارزشی و نمایشیِ این سال های تلویزیون از انبوه سریال ها گرفته تا تله فیلم های بی بو و بی طعمِ مناسبتی و غیر مناسبتی مشاهده کرد که در آن پر است از حرف های خوب اما پیداست تمامِ عوامل یا برای  زودتر تمام شدن و گرفتنِ پول لحظه شماری می کنند یا پروژه آن قدر پول دار و ارزشی و فاخر است که پیداست تمام عواملِ آن سال های سال برای دریافتِ دستمزدِ بالای ماهانه بی جهت آن را کش داده ه اند و در نهایت کسی هم تماشایشان نمی کند؛ .در عوض سریال های پر مخاطبِ سیما آن هایی هسنتد که پر اند از ضدِ قهرمان های افسرده ، پر اند از جوان های عاصی که بزهکار اند ، معتاد اند، دزدی می کنند ، مدام بر سر یکدیگر فریاد می کشند، اما در قسمت های آخر ناگهان عاقبت به خیر می شوند.به راستی این آثار درست شبیهِ فیلم فارسی های غیر ارزشیِ قبل از انقلاب نیستند؟!! به راستی این آثار با این که چندان ارزشی نیستند چرا پر بیننده اند؟! چون آن قسمت های بزهکاری و عصیانش مجالِ آن را دارند تا از چنگِ بخشنامه های جور واجور اما ارزشی که اجازه ی کوچکترین نقدِ جدی در حوزه ی سیاست ، فرهنگ و اجتماع را نمی دهند فرار کنند ؛ چراکه هیچ مدیرِ نگرانِ ارزشی نمی تواند به پیشانیِ آن جوانِ عاصیِ دزدِ بدهکارِ بزهکار ، انگِ غیر ارزشی بودن را بچسباند. چراکه این کارگاهِ عملی و تجربیِ بزرگ و بسیار پر هزینه ی تقسیم هنر و هنرمند به ارزشی و غیر ارزشی پیشِ چشمِ من ، شما و استاد رحیم پور است اما ما عادت کرده ایم او را نبینیم و از آن درس نگیریم ؛ چراکه سال های سال است تنها متفکر و نظریه پردازِ ارزشیِ این تجربه ی پر هزینه تنها و تنها استاد حسن رحیم پور ازغدی ست.

5757

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 332303

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 22
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۴:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    13 10
    به غایت فیض بردیم ایشون آدم کاملا منطقی و با سوادی است و حرف های ایشون را قبول دارم!!
  • رزمنده دوران دفاع مقدس A1 ۱۷:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    26 15
    آفرین به اقای رستگاری بحق که جناب ریئس جمهور مشاور هنری با سواد و روشنفکری انتخاب کرده ،با نظرات ایشان کاملا موافق هستم از وقتی که موضوع هنرمند ارزشی و غیر ارزشی در این قشر جامعه مطرح شده هنر کشورمان به بیراهه رفته است و باعث شده که هنرمندان خوب و توانمند کشورمان منزوی شوند و فقط شاهد کارهای کلیشه ای و یکنواخت در هنر باشیم که مخاطبان زیادی ندارد و واقعا هزینه های میلیاردی به یک گروه خاص اختصاص پیدا کرده با تولیدات ضعیف، و بحق عدالت در 8 سال گذشته دولت عدالت و مهر ورزی برای هنرمندان رعایت نشده است و مردم بیشتر به کارهای هنری ماهواره ای بیشتر علاقه مند هستند و این واقعیتی است که باید مسئولین بپذیرند و خیلی باید تلاش شود تا مجددا اعتماد مردم برگردد
  • بی نام A1 ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    20 24
    شما میبایست از اندیشمندی درخواست قضاوت میفرمودید که سطحشون با سطح اقای ازغدی برابر باشه
  • بی نام A1 ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    13 18
    آفتاب آمد دلیل آفتاب... خیلی خوب بود ممنونم به خصوص به نظرم اون بخش سخن آقای رحیم پور درباره امامان عزیز کل کلام ایشان را زیر سوال برد و چهره زیبای حقیقت را آشکار کرد
  • بی نام A1 ۱۹:۴۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    12 11
    اشکال این تحلیل زیادی واضح است! روحانی در یک تریبون عمومی یک مطلبی بیان کرده نه در کلاس درس فلسفه! باید در خور مخاطب سخن گفت. خیلی حرف ها هست که بی شک صحیح است اما گفتن آن مکان خودش را می طلبد همین نکته ی بی شک صحیح می تواند عوام الناس را دچار اشتباه کند زیرا او که پیش زمینه و آمادگی یک دانشجو سر کلاس درس را ندارد. بعید است نشنیده باشید قضیه ی حسین حلاج را که گفت "انا الحق" و بزرگانی که می دانستند چه می گوید سنگسارش کردند که عوام دچار نشوند!
  • بی نام A1 ۲۰:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    11 15
    "جالب است که جناب آقای رحیم پور در ادامه ی سخنِ خود از هدیه فرستادنِ اهل بیت(ع) برای شاعرانِ شراب خوار و به لحاظِ شخصی فاسد که شعرهای عدالت خواهانه و تقوامدارانه سروده اند مثال می زنند و دقت نمی کنند که همین مثال ، خود بهترین شاهد بر موهوم بودن تقسیمِ هنرمند به ارزشی و غیرِ ارزشی نزدِ پیامبر و اهل بیت (ع) است" جالبتر این است که شما اصولا اصل بحث را نگرفته اید! بحث سر هنر ارزشی و غیر ارزشی است نه هنر مند! با این مثال نشان داده اند که هنر به ارزشی و غیر ارزشی تقسیم میشود!!!
    • بی نام A1 ۱۲:۲۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
      14 25
      دوست گرامی هنر بی ارزش تعریفی بی معناست چون هنر در معنای اصیل خود ارزشی عظیم است که از درون صاحب هنر سرچشمه گرفته آن چیزی که از درون فرد سرچشمه نگیرد مسلما کاری تصنعی ،سفارشی. غیر خلاقانه و بی ارزش است که هنر محسوب نمیشه مشکل امروز ما انتقاد از هنر نیست بلکه برخورد سلیقه ای ونادیده گرفتن هنرمند به بهانه فاسد نامیدن اوست آن چیزی که در رفتار بزرگان دین دیده نمیشد...
  • ممدرضا A1 ۲۱:۰۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    19 22
    وقتی گزیده گویی بشه و فقط یه جمله بدون پس وپیش گفته بشه همین مشکلات به وجود می آد... مشکل جریان افراطی همیشه همین بوده ...
  • اصغر اوغلی IR ۲۱:۱۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    23 18
    ایکاش اقای ازغندی هم کمی مطاله داشت و کمی هم راه رسم سخنرانی را یاد می گرفت حداقل اینکه در مقابل شنوندگان رعایت گویندگی را یاد میگرفتد..........
  • بی نام IR ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۲
    12 18
    عالی بود
  • بی نام A1 ۰۵:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
    15 17
    دروو و هزاران درود به این نگاه لذت بردم
  • بی نام A1 ۲۱:۰۴ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
    13 8
    مسئله اینجاس که هنر ارزشی چیه؟ و هنرمند ارزشی کیه؟ همه ما سالهاس که این واژه های نخ نما شده رو میشنویم: هنر ارزشی به هنری میگن که با سلیقه و خواست حاکمیت کاملاً سازگار باشه. حالا یه سوال پیش میاد: تفاوت هنر ارزشی با هنر درباری چیه دقیقاً؟ و اینکه مگر نه اینکه اصالتاً هنر در بسیاری مواقع منتقد جامعه و زمان خود است؟
  • بی نام A1 ۲۱:۰۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۳
    10 10
    در طول تاریخ همیشه هنر و هنرمند با این مدل نقد های فوق العاده غیر تخصصی، سطحی و مصلحت طلبانه مواجه شده است. اونچه که زمان ثابت کرده این است که نام امثال شجریان هاست که زینت تاریخ خواهد بود نه ازغدی ها...
  • سعید IR ۰۶:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۴
    9 15
    با اینکه هر وقت آقای پور ازغدی صحبت می کنه منم گوش میکنم و از بخشی از سخناش استفاده می کنم ولی با بخشی از حرفای آقای رستگاری موافقم، مخصوصاً این جمله : (((((چراکه سال های سال است تنها متفکر و نظریه پردازِ ارزشیِ این تجربه ی پر هزینه تنها و تنها استاد حسن رحیم پور ازغدی ست.)))
  • میثم محسنی A1 ۱۴:۴۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۴
    13 15
    خوب است جناب رستگاری پیشنهاد مناظره با آقای رحیم پور را با موضوع هنر بدهند که شاهد یک بحث علمی خوب باشیم
  • شبنم IR ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۷
    7 22
    ما از نظز جناب روحانی هیچ چیز غیر ارزشی نداریم نه هنر غیر ارزشی نه روحانی روحانی نما نه اسلام امریکایی .
  • علی A1 ۰۹:۴۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۸
    17 1
    سلام . اگر از خود استاد ازغندی نیز سوال بفرمایید . ایشان خواهند گفت . هنر ضد ارزشی . اصلا" هنر نیست. ببنابراین هنر آنستکه اولا" ارزشی .ثانیا" ماندنی باشد.
  • parisa US ۱۱:۱۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۳۰
    10 21
    درود بر استاد گرام که متبحرانه سخن گفتند و جواب آقای ازغدی دادند کاش ایشان نیز کمی مطالعه داشته باشند.
  • دوستدار رهبری IR ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۸
    12 11
    چقدر خوبه ادم همیشه نیمه پر لیوان رو ببینه -چیه میخام اقای رحیم پورازغدی عزیز رو خراب کنید چرا از حرفای خوبش نمیگید ولی خدا جای حق نشسته من که تو سایتتون جز نظرات گل و بلبل در مورد دولت نمی بینم و این طبیعی نیست
  • بی نام A1 ۲۳:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
    6 28
    آقای پور نمدونم چی حرافاش برای یه قشر از جامعه که مثل خودشن قابل قبوله نه برای جوانهای روشن فکراین مملکت که خوب رو از بد ودروغ رو از راست به راحتی تشخیص میدن
  • 1 A1 ۱۲:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۳
    39 13
    استاد رحیم پور همتا نداره
  • دهقان شادکامی A1 ۱۰:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۳
    0 0
    در بین این نظرها به نظر من فقط یک نظر عادلانه تر و به دور از غوغاسالاری بود ...مناظره رودرو با آقای رحیم پور..آن موقع فکر کنم همه این عزیزان نظراتشان یکسان نباشد..........که البته من با توجه به طرز تفکر آقای روحانی و اطرافیانش با منتقدین هرگز اتفاق نمی افتد