در خبرها آمده بود که "مذاکره کنندگان ایرانی بدانند که با گرگ در حال مذاکره هستند" (اینجا) و (اینجا) و نگارنده را یادِ مراسلاتی انداخت که بسیار پیش از این تاریخ (در نیمه مهرماه سال جاری)، جایی مثلاً نوشته بودم؛
به نظر می رسد که همچنان باید از خودمان شروع کنیم؛
ما وظیفه داریم و باید این فرهنگ سازی بشود که:
هر ایرانی، حافظ منافعِ دو مقوله ی بسیار مهم باشد؛
یک- منافع ملی.
دو- امنیت ملی.
و تلاش در خصوص حفظ و پاسداریِ این دو مهم، از ابتدایی ترین وظایف هر ایرانی است و باید آن را از کودکی آموخت.
و نیز؛
به نظر می رسد این را همه نیک می دانیم که؛
ما نه برای شکار گرگ رفته ایم
و
نه قصد پیدا کردن لانه ی روباه را داریم؛
که اگر هم به شکار گرگ رفته باشیم؛
برای شکار گرگ، کافی است که گوسفند نباشیم، همین! که حتی روباه بودن هم به کارمان نمی آید!
...
یادمان نرود که گرگ آبادی بسیار گرسنه است و برای سیرکردن شکم خود، حاضر است از موانعِ سخت هم عبور کند
...
.
.
.
یادمه که یک روزِ سختِ زمستان، گرگ به آغلِ گوسفندانِ همسایه زد
ظرف دوسه روز، دیوار آغل گوسفندان را تا چهار متر بردند بالا!
اما
چه فایده؟!
این بار، گرگ، از مانعِ چهارمتری عبور کرده بود و همه ی گوسفندان را خفه کرده و دریده بود و خود، اسیر، مانده بود...
ما که نمی خواهیم گرگِ آبادی را به اسیری بگیریم! می خواهیم؟!
...
در روابط امروز، کسی برنده است که - آگاهانه - از روش ارتباطی بهتری بهره برده است
...
نظر شما