ای برادر از چه رو دلواپسی
بی مقال و گفتگو دلواپسی
توی هر سوراخ انگشتان خود
می‌کنی هر دم فرو دلواپسی
در امور هسته ای با ذره بین
می‌کنی هی جستجو دلواپسی
یا کشی فریاد و گویی الدخیل
یا که پنهان در گلو دلواپسی
می‌کنی بر پا به هر جا مجلسی
دربَرِ دریا و جو دلواپسی
می کنی گر بود اوضاع رو به راه
گاه شخم و گه درو، دلواپسی
کاترین اشتون را رها کن مرگ من
دایما هر جا نگو دلواپسی
با چنین دلواپسی خون خودت
کرده ای اندر سبو دلواپسی
باش آرام و چنان جوشی مشو
گشته ای همچون لبو، دلواپسی
هست در بعضی موارد بی گمان
کار ِ شایان و نکو دلواپسی
لیک اکنون وقت همدل گشتن است
بهر این قوم عدو دلواپسی...
مجید مرسلی
6060
نظر شما