اینکه دوازده خرداد، در مراسم نکوداشت حسین اسرافیلی که آدم خوبیست ، علی رضا قزوه که شاعر خوبیست، با توجه به وقایع جشنواره شعر فجر امسال و دعوت از یدالله رویایی، امسال را سال نفرین شعر انقلاب بداند خندهدار که نیست،هیچ،گریهدار هم هست و من هم عادت ندارم در مراسم روضه بخندم[ در این قسمت متن شما میتوانید تا میتوانید گریه کنید] اما وقتی در جواب این برادر دلواپس شعر انقلاب، عبدالجبار کاکایی دبیر همین جشنواره و برادری که قبلاً به همراه این برادر، دلواپس شعر انقلاب بود و الان دلواپس شعر کشور است، جواب میدهد که پیشنهاد خودِ قزوه این بوده که به جای رویایی، از سیمین بهبهانی دعوت شود، دیگر شما میتوانید گریه را تمام کنید، یک چای قند پهلو بخورید و یکی بزنید پسِ سرِ پسرتان که«بچه برو ننهتو از بخش زنانه صدا کن!» و بعد زیر سبیلهای بهمن مفیدیتان خندهتان را استتار کنید که«الله اکبر! مارو گرفتیا!»
اصلاً فرض کنید طبق جملهی خودِ برادر قزوه که بنا بر روایت برادر اسبق کاکایی گفته«اگر جای شما (کاکایی) بودم بهبهانی را دعوت میکردم» قزوه جای کاکایی بود و سیمین بهبهانی را دعوت میکرد، آن وقت چه میشد؟ باز هم ما مجلس روضه سال نفرین شعر انقلاب را داشتیم و باید های های گریه میکردیم؟
البته از آنجایی که 27 سالیست که قزوه را میشناسم میدانم که نه تنها میتوانست سیمین بهبهانی را دعوت کند که رویایی را هم دعوت میکرد و رضا براهنی را هم دعوت میکرد و اسماعیل خویی را هم دعوت میکرد و اصلاً هر شاعری را که در خارج از کشور بود و سرش به تنش میارزید دعوت میکرد و یک ده شب تازه انستیتو گوته هم راهاندازی میکرد و درباره ممیزی و سانسور هم سخنرانی میکرد و از گورباچف هم دعوت میکرد تا درباره پروستریکا و گلاسنوست سخنرانی کند و حق سخنرانی 120 هزار دلاریاش را هم از بودجه جشنواره میداد. شما فکر میکنید من دارم شوخی میکنم تا بخندید؟ خیلی نامردید! اصلاً من قصد شوخی در این قسمت را نداشتم قزوه تمام این کارها را میکرد و رسانههای دلواپس، دلواپس این میشدند که «نیروهای فتنه انگیز جلوی حرکت مترقی شعر انقلاب را نگیرند» اگر به جای حسن روحانی، اسفندیار رحیم مشایی رییس جمهور میشد یا حتی اگر همان برادری که به قول دکتر ولایتی، دیپلماسی را با کلاس درس دانشگاه اشتباه گرفته بود؛ اما الان که حسن روحانی رییس جمهور شده، قزوه خیلی اگر میخواست جای کاکایی باشد و چند صدایی عمل کند و از شاعران غیروابسته به گفتمان شعر انقلاب دعوت کند، از بینِ عکسها، از عکسِ نیما دعوت میکرد و از عکس سپهری معذرتخواهی؛ و چند تکه از سنگ قبر شکسته شاملو را هم میداد دستِ شاعرانی که از هند دعوت میکرد به عنوان صنایع دستی دلواپسان شعر انقلاب، تا آنها ببرند در هند، بغل عکس آمیتا باچان بگذارند!
به خدا من آدم طنزپردازی نیستم و گاهی ، دو سال به دو سال هم نمیخندم اما در نُه سال گذشته، این قدر دوستان دلواپس، ایدههای طنز را مثل پول نفت آوردند سر ِ سفره مردم ، که اگر آدم دیوار هم بود، میشد عزیز نسین!
کد خبر 358425
نظر شما