حتی این بار رسانه ها و افکار عمومی داخلی نیز هر یک به تبعیت از دیگری، انتخابات آمریکا را با حساسیت بیشتری پیگیری می کردند.
وقتی صحبت از مدل می کنیم وجوه متعددی را شامل می شود. در این میان، رقابت داخلی احزاب برای معرفی نامزد واحد و معرفی همزمان «رئیس جمهور - معاون اول» که نفر دوم نقاط ضعف نامزد اصلی را جبران می کند در کانــون توجهات به شمار می آید؛ حتی در روزهای اخیر دیدیم و شنیدیم که برخی فعالان از مدل دو محوره (رئیس جمهور، معاون اول) سخن گفتند. این ایده اگرچه بازتاب گسترده ای نداشت اما سکوت در برابر آن احتمال باز تولید را افزایش می دهد.
اگر به خاطر داشته باشید سال گذشته، تقریبا در همین ایام رقابت های داخلی دو حزب اصلی آمریکا شروع شد که تا تابستان امسال ادامه یافت. هم در آمریکا و هم در کشورهایی که انتخابات آمریکا را تعقیب می کردند از همان ابتدا رقابت حزب داخلی دمکرات مهمتر می نمود. الان کمتر کسی از ما به خاطر دارد که رقیب مک کین در انتخابات داخلی حزب جمهوری خواه چه کسی بود اما همه ما دوگانه اوباما - کلینتون را به خاطر داریم.
دمکرات ها احتمالا"، دانسته این رقابت را به قدری بزرگ کردند و کل سپهر مبارزاتی انتخابات را به سیطره خود درآوردند. در آن ایام، انتخاب هیلاری یا اوباما موضوع اصلی شده بود؛ غافل از آن که گزینه اصلی، باید دمکرات یا جمهوری خواه بوده باشد.
سوال این است که چگونه دوگانه هیلاری کلینتون و باراک اوباما جواب داد؟ آنها پیش از هر چیز ، معرف تمایز چشمگیر در حوزه های مختلف بودند. زن و مرد، سفید و سیاه، مشهور و گمنام، راست و لیبرال از آن جمله اند. علاوه بر این، اولی همسر رئیس جمهوری بود که به هنگام ترک کاخ سفید از محبوبیت برخوردار بود و دومی پدری مسلمان را در شناسنامه خود دارد.
دمکرات ها توانستند با خلق و ارائه این کنتراست، فضای کل کشور را تصاحب کنند و تا جمهوری خواهان به خود بیایند، تبدیل به مساله اصلی کشور شوند. به همین جهت، لااقل از این زاویه، پیروزی دمکرات ها چندان دور از انتظار نبود.
شاید دوگانه «خاتمی - موسوی» که این روزها مطرح است نوعی گرته برداری از این مدل موفق باشد. امروز فضای رسانه ای کشور را - که می تواند معرف یا موجد افکار عمومی باشد - آمدن یا نیامدن آقای خاتمی، آمدن یا نیامدن آقای موسوی، و سرانجام کناره گیری یکی به نفع دیگری شکل می دهد. در این بازی، خبری از اصولگرایان نیست و طرفه آن که اصولگرایان نیز تابعی از این متغیر شده اند؛ یعنی حضور و بازی در میدانی که رقیب برای آنان طراحی کرده است.
این سکوت، به هرحال معرف انفعال است و شاید ضروری باشد اصولگریان راهبرد مستقل خود را هر چه زودتر طراحی و اجرا کنند.
نظر شما