به روال هفتگی باید، یادداشتی درباره مصیبتنامه عطار نیشابوری مینوشتم. اما دو رخداد مهم سبب شد تا این هفته را استثنائاً از عطارخوانی مستقیم صرفنظر کنیم و به این دو رخداد بپردازیم که چندان هم بیارتباط با شیخ عطار نیستند.
اول: عصر شنبه این هفته(19 بهمن) برگزیدگان بخشهای مختلف کتاب سال معرفی شدند و در این میان نام شفیعی کدکنی و تلاش سترگی که وی بر مجموعه آثار عطار صرف کرد، غایب بود. شفیعی کتاب دیگری را هم در سال 86 انتشار داد به نام« قلندریه در تاریخ؛ دگردیسی یک ایدئولوژی»، که این کتاب هم اگر چه در بخش کتاب فصل جایزه نخست را از آن نویسنده کرد، اما در کتاب سال نامی ازآن برده نشد و حتی به مرحله نهایی هم راه نیافت. از قرار یکی از شرایط نانوشته دادن جایزه کتاب سال، چه در دوره های گذشته و چه اکنون، حضور فیزیکی و یا به گمانم پذیرفتن این جایزه از طرف فردی است که کتابش به عنوان کتاب سال معرفی میشود. در غیر این صورت کتاب و فرد از پروسه داوری حذف میشوند.
طبیعی است امثال شفیعی کدکنی و یا کامران فانی، که وزارت محترم ارشاد، یک روز مانده به برگزاری مراسم تجلیل از فانی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کل برنامهاشان را بر هم زدند1 نیازی به این گونه تشویقها و تعریفها ندارند. آنها تشویق اصلی خود را از مردم میگیرند که در این آشفتهبازار فروش کتاب، آثارشان در طول یک سال به چند چاپ میرسد. اما طبیعی است که شرمندگی و کاستی برای مجموعه وزارت ارشاد باقی میماند که مجموعهای چون آثار منطوم شیخ عطار، که حاصل تلاش 40 ساله شفیعی کدکنی است را به دلایلی چنین خرد و حقیرانه از دایره قضاوت خارج میکنند. جالب توجه اینکه وقتی کتاب «قلندریه در تاریخ» به عنوان کتاب فصل معرفی شد، و آنجا هم آقای شفیعی برای دریافت جایزه نیامدند، یکی از دستاندرکاران ارشاد توضیح جالبی داد و گفت که هدف ما معرفی کتاب خوب است و اگر نویسنده یا ناشر برای دریافت جایزه نیامد خللی در هدف ما وارد نمیشود. اما این هدف از قرار در داوری کتاب سال به فراموشی سپرده شده است. شاید دوستان عنوان کنند که کتابهای شفیعی در مرحله داوری رای و امتیاز لازم را نیاورد که چنین سخنی قطعاً کل پروسه داوری در این بخش و موضوع را زیر سوال خواهد برد. چرا؟ به دلیل آنکه به گواه اکثر اساتید مسلم ادبیات فارسی، که برخی از آنها اتفاقاً داوران کتاب سال در این حوزه در دورههای متوالی بودهاند، کار شفیعی کدکنی در تصحیح متون ارتقای کیفی و برکشاندن تصحیح بوده است، چنانکه محمدجعفر یاحقی در مراسم سالانه انتشارات سخن گفت که شفیعی کدکنی باب تازهای را در تصحیح متون باز کردهاند که یک گام جلوتر از شیوه تصحیحی است که به جای مانده از دوران محمد قزوینی است.
در چنین وضعیتی طبیعی است که مجموعه آثار عطار با تصحیح این نامی باید در زمره کتاب سال قرار میگرفت، حتی اگر ایشان به مراسم نمیآمدند. جالب آنکه مشی و منش شفیعی در این گونه مراسمها منحصر به دولتی و خصوصی بودن مراسم نیست. ایشان حتی در برنامههای سالانه انتشارات سخن (ناشر تخصصیآثار ایشان) هم تنها حضور یافت و به رغم اصرار فراوان مجری و برخی از حضار، حتی برای یک تشکر خشک و خالی هم به بالای سن نیامدند.
عدم معرفی کتابهای شفیعی به عنوان کتاب سال و یا حتی در سال گذشته کتاب فرهنگ پویای باطنی نمونهای از بدسلیقگی دستاندرکاران ارشاد و کتاب سال است. البته این بزرگواران نیازی به مدح و تعریف ندارند. به قول مولوی در ابتدای دفتر پنجم مثنوی:
تاندش پوشید هیچ از دیدهها / وز طراوت دادن پوسیدهها
یا ز نور بیحدش تانند کاست / یا به دفع جاه او تانند خاست
مادح خورشید مداح خود است / که دو چشمم روشن و نامُرْمد است
ذم خورشید جهان ذمّ خود است / که دو چشمم کور و تاریک و بد است
تو ببخشا برکسی کاندر جهان / شد حسود آفتاب کامران
هر کسی کو حاسد کیهان بود / آن حسد خود مرگ جاویدان بود
دوم: بعد از 15 سال انتظار دیوان شمس تبریز با گزینش و انتخاب و تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی از سوی انتشارات سخن در دوجلد و نزدیک به 1600 صفحه به بازار کتاب عرضه شد. این اثر و تلاش 35 سالهای که در تبویب و تنظیم و انتخاب غزلها صرف کردند، و البته نوع و کیفیت کار نشاندهنده و موید همان سخن بالای ماست که شفیعی را نمیتوان حذف کرد، چرا که به قول شاعر نغمهای که وی میسراید در خاطرهها باقی میماند و به قول محمدعلی موحد، بوی عطری که شفیعی از ادبیات کهن میپراکند، طعم و جنسی دیگر دارد که مشامها را به خود میکشاند. درباره کاری که شفیعی کدکنی روی دیوان شمس مولانا جلالالدین انجام داده بعداً به تفضیل مطلبی خواهم نوشت.
پینوشت:
1- به گمانم اوایل سال 86 بود که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برنامهای را در بزرگداشت کامران فانی تدارک دید. اما دو روز مانده به برگزاری مراسم خبر رسید که این مراسم برگزار نمیشود. پیگیریها به اینجا انجامید که مقامات بالای ارشاد دستور توقف چنین برنامهای را دادند. جالب اینکه تمامی مقدمات کار فراهم شده بود و حتی یکی از خبرنگارانی که با نگارنده در روزنامه کارگزاران کار میکرد، مطالب تهیه شده برای کتاب ویژهای را که قرار بود همزمان با این مراسم انتشار یابد، به روزنامه آورد و ما هم به رغم آنکه ارشاد برنامه را بر هم زد، در همان روز ویژهنامهای در تجلیل از خدمات فانی فراهم کردیم. برای نگارنده این پرسش به وجود آمد و هنوز هم این پرسش ذهنم را آزار میدهد که چرا چهرهای همانند آقای مهدی محقق زیر بار چنین وضعیتی رفت؟
نظر شما