بيش از چهارده قرن، از برپايي دين مبين اسلام، گذشته است، در طيّ اين مدّت، به جهتِ توصيه اولياي دين و مذهب به دانش و فرهنگ علم آموزي و تحقيق و تأليف، با لحاظ تمامي سلايق مذهبي و گرايشهاي متنوّع کلامي و فقهي مسلمانان، در اين دوره تمدني، صدها هزار، بلکه ميليونها اثر، در موضوعات متنوّع شامل علوم قرآني، تفسير، حديث، فقه، کلام، فلسفه، منطق، ادبيات، طبيعيات، کيميا، شيمي، پزشکي، فيزيک، رياضيات، نجوم، تاريخ، تراجم، جغرافيا، عرفان و تصوف، ادعيه و زيارات، اخلاق، علوم طبيعي و تطبيقي و دهها علم ديگر، توليد گرديده است. در حالت خوشبينانه، شايد بتوان با احتياط گفت، تنها 20% از اين آثار، از خلال حوادث و بلاياي طبيعي روزگار از سيل و زلزله و رطوبت، جنگها و حملات اقوام مختلف و آتشسوزيهاي عمدي و سهوي، از نابودي قهري و طبيعي در امان مانده و اکنون، در قالب نسخه خطي اسلامي، به دست نسل امروز رسيده است.
بايد افزود که <نسخه خطي اسلامي>، به دستنويسي اطلاق ميگردد که تمامي آن با خط و الفباي زبان عربي کتابت گرديده باشد؛ بر اين پايه، براي نمونه نسخهاي که زبان آن فارسي، ترکي، رومي، بوسنيايي (حمايدو/ياميادو)، عبري (فارسيهود)، يوناني، ملايو، آلبانيايي، آواري، ... است، امّا با الفباي زبان عربي کتابت شده است، از سوي کارشناسان فن کوديکولوژي (= نسخه شناسي)، در تعريف نسخه خطي اسلامي گنجانده شده است، گر چه از سوي غير مسلمانان نگارش يافته باشد؛ با اين تعريف اگر يک نسخه خطي به زبان فارسي اما با الفباي عبري کتابت شده باشد (چنانکه ميان يهوديان ايران مرسوم بوده است)، يا دستنويسي به زبان عربي با الفباي سُرياني (کرشوني) کتابت گرديده باشد (چنانکه ميان مسيحيان نسطوري و يعقوبي عراق مرسوم بوده است)، طبق تعاريفي که کارشناسان فن ارائه دادهاند، اين چنين دستنويسها، از شمول نسخ خطي اسلامي، خارج هستند.
با در نظر گرفتن تاريخ صنعت چاپ پانصدساله در اروپا و دويست ساله در ايران، شايد به جرأت بتوان گفت، حدود 70% از آثار علمي توليد شده از سوي فرهيختگان مسلمان، در فرمتِ <نسخه خطي> ميباشد و بر اين پايه، يک مرکز علمي و دانشگاهي، يا يک استاد، پژوهشگر و دانشجويي که در اثر غفلت يا صرفاً به جهت عدم آشنايي با منابع متون کهن يا عدم توانايي در استفاده از اين منابع سرشار پژوهشهاي تاريخي (= منابع دست اول)، در فرايند پژوهشي خود، به حوزه تراثيات، ورودي پيدا نميکند و صرفاً به منابع دست دوم (= اطلاعات جويده شده)، يعني کتب چاپي، مقالات و پايان نامهها مراجعه ميکند، در واقع امر، اين پژوهشگر در حالت کمينه آن، بجهت غفلت از اين سرچشمههاي سرشار، در حدود 70% حوزه مطالعاتي و تحقيقي خويش را از دست داده است!
بر پايه همين آمارهاي رسمي، در کلّ کتابخانههاي تراثي (= داراي نسخ خطي) جهان، در حدود پنج ميليون نسخه خطي اسلامي وجود دارد. اين نسخ، به لحاظ زباني، به ترتيب کثرت، دستنويسهاي زبان عربي (در حدود 60%)، زبان فارسي (در حدود 20%)، زبان ترکي (در حدود 5%) و .. ميباشد. از اين تعداد، تقريباً يک و نيم تا دو و نيم ميليون نسخه در قاره آسيا، حدود يک تا يک و نيم ميليون نسخه در قاره آفريقا، حدود يک ميليون در قاره اروپا و باقي نسخ نيز در کتابخانههاي تراثي کشورهاي قاره امريکا و اقيانوسيه نگهداري ميگردند. از اين ميان کشور ترکيه، به عنوان ميراثدار امپراتوري بزرگِ عثماني، با دارا بودن يک تا يک و نيم ميليون نسخه خطي، بزرگترين و نفيسترين ذخائر تراثي جهان را در اختيار دارد، سپس جمهوري اسلامي ايران با هفتصد هزار تا يک ميليون نسخه، مقام دوم و پس از آن، جمهوري عربي مصر، با حدود پانصد هزار نسخه خطي، مقام سوم ذخائر ميراث مخطوط اسلامي جهان را دار ميباشد. کتابخانه سليمانيه در استانبول، دارالکتب قاهره و کتابخانه آيتالله العظمي مرعشي نجفي (= اولين کتابخانه شيعي جهان به لحاظ تراثي) در قم به ترتيب مقام اول تا سوم بزرگترين کتابخانههاي داراي نسخ خطي جهان ميباشند، البته با احتسابِ نسخ خطي قرآني، کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي در مشهد، به لحاظ تعداد نسخ خطي، مقام نخست کتابخانه تراثي کشور را در کشور دارا ميباشد.
بايد افزود از ميان پنج ميليون نسخه خطي گزارش شده در کتابخانههاي عمومي و مجموعههاي خصوصي کشورهاي مختلف جهان، تاکنون تنها 20% آنها در قالبِ ده هزار عنوان اثر (در فرمتِ کتاب، مقاله، پايان نامه و بانکهاي اطلاعاتي)، به زبانهاي مختلف فهرست، معرّفي و منتشرگرديده است و متأسفانه بايد گفت، در حدود 80% ذخائر تراثي جهان، بخصوص در شمال افريقا و خاورميانه، هنوز فهرست نشدهاند.
از اين ميان، از مجموع حدود يک ميليون نسخه خطي موجود در کتابخانههاي عمومي و مجموعههاي خصوصي در ايران، در حالت بيشينه آن، تاکنون دويست هزار مجلد نسخه خطي (در سيصد و پنجاه هزار عنوان) معرفي گرديده است و با اين رقم، اگر رقم يک ميليون نسخهاي ذخائر تراثي ايران صحّت داشته باشد، هنوز حدود 80% نسخههاي خطي ايران، به نحو کامل و علمي، فهرستنويسي و معرفي نشدهاند. از اين ميان، صرفاً براي نمونه، 90% دستنويسهاي موزه انسان شناسي در تهران (با دارايي 34000 نسخه)، 65% دستنويسهاي کتابخانه ملّي جمهوري اسلامي ايران در تهران (با دارايي 36000 نسخه)، 60% دستنويسهاي کتابخانه آيتالله العظمي مرعشي نجفي در قم (با دارايي 38000 نسخه) و 55% دستنويسهاي کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي در مشهد (با دارايي 45000 نسخه با احتساب قرآنهاي خطي) هنوز فهرست نشده باقي ماندهاند که اميد است با نهضتي فراگير، همانند کار ارزشمندي که در سالهاي اخير در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي، در معرّفي نسخ خطي آن گنجينه عامره، به اهتمام دکتر رسول جعفريان صورت گرفت، نسبت به فهرستنويسي و معرّفي ديگر مجموعههاي تراثي فهرست نشده کشور اقدامي عاجل صورت پذيرد؛ چنين باد!
نظر شما