۰ نفر
۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۳۳

تنهایی شاید به اندازه عشق جان‌مایه اصلی بسیاری از اشعار و ترانه‌ها بوده و به اندازه مرگ از آن دوری و اجتناب شده است. تنهایی مترادف با سیه‌روزی، تلخکامی و شوربختی است.

 باید دانست که تنها بودن فقط به بی‌کس‌بودن باز نمی‌گردد. گاه ما در روابط غلط یا در میانهَ جماعت بیشتر احساس تنهایی می‌کنیم تا آن که به خود واگذاشته شویم.
لذا کیفیت تعامل بین فردی و اجتماعی است که از ما در برابر تنهایی محافظت می‌کند نه کمیّت آن. البته باید توجّه داشت که توانایی کناره‌گزینی و با خودبودن موجب رشد و شکوفایی شخصیّت می‌شود و دانستن تفاوت میان مرارت تنهایی با شکوه یکه‌بودن از الزامات درک متعالی از معنای زندگی است.

تنهایی با جدایی و فقدان مرتبط است که از ملازمان همیشگی مرگ و فرآیند مردن محسوب می‌شوند. ترس از تنهایی یکی از اجزاء اصلی ترس از مرگ و از تجلیّات آن است و هر وضعیتی که به مثابه تهدیدی برای ایجاد جدایی و تنهایی باشد با ترس از مرگ همراه خواهد بود. در واقعیّت نیز همان گونه که یاسپرس به تنهایی ناشی از مرگ برای میرنده و بازمانده اشاره می‌کند رویارویی با مرگ در نهایت در تنهایی صورت می‌گیرد. انعکاس نمادین این امر در سنتّی در میان اسکیموها دیده می‌شد که در آن پس از برگزاری جشن جدایی، سالمند رو به مرگ سوار بر قطعه یخی شناور با بستگان خود وداع می‌کرد و رهسپار اقیانوس بیکران می‌گشت تا در تنهایی بمیرد.

در ساحت فلسفه وجودی مقابله با تنهایی نیز مانند مواجهه با مرگ، یکی از امور غایی و تکالیف هستی‌مدارانه‌ی آدمی است.
بیماری که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند، به تدریج خود را دستخوش احساس انزوا و تنهایی می‌بیند.احساسی که با دوری‌جستن دیگران از او تشدید هم می‌شود. به خصوص در مواردی که واقعیّت بیماری و مرگ قریب‌الوقوع نیز از وی پنهان می‌گردد. جدایی پیش رو از دنیا و عزیزان به مثابه فقدانی درک می‌شود که احساس تنهایی را تعمیق می‌بخشد. تکنولوژی مدرن هم در این امر سهیم است. از سویی شبکه‌های اجتماعی مانند فیس بوک در حالی که توهّم فنآورانه با هم‌بودن را دامن می‌زنند، به تعمیق تنهایی درونی و بروز این تناقض منجر شده‌اند که ما در عین منزوی زیستن به جای با هم بودن فقط بیشتر در دسترس هستیم. از سوی دیگر پیشرفت‌های تکنولوژیک پزشکی نیز انزوای همراه مردن را از پدیده‌ای روان‌شناختی به معضلی اجتماعی تبدیل نموده زیرا مرگ را از محیط آشنای خانه به مکان بیگانه بیمارستان منتقل کرده است. امروزه یکی از کارکردهای بیمارستان ایفای نقش به عنوان محلی برای مردن است و بیشتر مرگ‌ها در انزوای اطاق‌های بیمارستانی صورت می‌گیرد.

تنهایی به خودی خود داری اثرات زیانبار جسمی و روحی و مخلّ سلامتی است.افزایش شیوع بیماری‌های قلبی عروقی، سکته، استرس، کاهش قدرت حافظه و یادگیری، وابستگی به الکل و مواد در افراد تنها بیشتر است. تنهایی مسری است و کسان نزدیک به فرد تنها خودشان هم تنهاترند.
انزوای اجتماعی خطر میرایی را در زنان و مردان افزایش می‌دهد. سالمندان تنهایی که از نعمت دیدار عزیزان و نزدیکان بی‌بهره‌اند 50 درصد زودتر می‌میرند. در عین حال خودکشی هم در افراد تنها بیشتر دیده می‌شود. موضوع دیگر افزایش وقوع پدیده مرگ تنها(kodkushi) است که در کشورهایی مانند ژاپن جنبه عمومی و سراسری دارد. در این پدیده افراد در خلوت محل سکونت خود می‌میرند
و جسد آنها برای مدت‌ها نامکشوف می‌ماند.

حکایت مرگ و تنهایی حتی با مرگ نیز خاتمه نمی‌یابد زیرا تازه پس از مرگ متوفی است که تنهایی بازمانده آغاز می شود و داستان ادامه دارد.......

 

کد خبر 400037

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۸:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
    7 1
    ای بابا عجب چیزی نوشتی. ما که تنها به دنیا اومدیم تنها هم زندگی میکنیم و تنها هم میمیریم و بعد از مرگ هم باقی تنهایی مونو ادامه میدهیم. بله اینه حکایت زندگی ما....
  • بی نام IR ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
    7 0
    مرسی آقای دکتر. واقعن حق مطلب رو ادا کردین. کاش اشاره می کردین به بسترسازی های جامعه که چقدر در کاهش این احساس مهمه.
  • حسن US ۲۳:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
    1 1
    آقای دکتر ما همه در حال مرگیم از این هوای عفن و کثیف و نیازی به چیزی دیگر نداریم. دریاب عاشقان را در روز والنتاین.
  • بی نام IR ۰۹:۵۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۷
    3 0
    دكتر ...درود... الان بزنيم خودمونو بكشيم يا نكشيم ؟ نگفتيد آخرش چه بايد كرد؟ گريزي از اين تنهايي ها ي ظاهري يا محتوايي هست؟